اختصاصی با منیر قیدی کارگردان فیلم ِ«ویلایی ها»

محمدرضا نعمتی

سرزمینی درگیر جنگ می شود و ابعاد این اتفاق آنقدر گسترده است که در جای جای کشور، افراد را به طرق مختلق، مستقیم یا غیرمستقیم درگیر خود می­کند و در هر گوشه و کنار، انبوهی از ماجراهایی به وجود می­آید که هر یک سررشته قصه­ای شنیدنی است. دیدن ویلایی­ها از این منظر نوستالوژیک و رئالیسم جاری در آن مانند سفر در مختصات زمان- مکان حال غریبی دارد.

این فیلم، اولین ساخته منیر قیدی منشی صحنه قدیمی سینما بر فیلم­نامه ای است که روند تحقیقات و نگارش آن هشت سال به صورت ناپیوسته به طول انجامیده و در نهایت با همکاری ارسلان امیری آن را به اتمام رسیده است. ایده اولیه در ذهن قیدی از خاطره ای شکل می گیرد که خانم قدیریان همسر جواد نوروزبیگی تهیه کننده سینما سالها قبل برای او تعریف می کند.

الگوی فیلم، ورود غریبه­ و بر هم زدن آرامش ساکنان شهر است که این بار به جای یکی، دو غریبه – یک عروس و یک مادرشوهر - به مجتمعی مسکونی حوالی جبهه جنگ وارد می­شوند و اختلافات خانوادگی بسترساز رویدادهایی می­شود که از خلال آن، بیننده به زندگی زنانی که برای حمایت از همسران رزمنده در ویلاهای همجوار خط مقدم ساکن شده­اند. آن چه در زیر می­آید چکیده ای است از گفت­وگویی مفصل­تر که با این فیلم­ساز آنجام پذیرفت.

 

تیترهای مهم:

در صحنه های انفجار، خودم جلوی دوربین بازی کردم!

هوای اندیمشک آنقدر گرم بود که موبایل ها از کار افتادند!

از جلسه پنجم به بعد، عوامل دلشان می خواهد زودتر کار تمام شود!

ساخت فیلمِ جنگی، خیلی کارِ سختی نیست!

 

 

*  فیلمبرداری در چند جلسه انجام شد؟

** کل جلسات فیلمبرداری در حدود پنجاه و پنج روز به طول انجامید و در این مدت تمامی عوامل و بازیگران در کمپ­های کنار لوکیشن مستقر بودند.

* به لحاظ دشواری سخت ترین سکانس فیلم کدام بود؟

** یکی از سخت­ترین صحنه­هایی که در حین فیلم­برداری با آن مواجه بودیم، صحنه بمباران دومی بود که تمام زن­ها باید در اطراف ویلاها در حال گریز بر روی زمین می­افتادند. خاک این زمین­ها به دلیلی که هیچ گاه برای ما معلوم نشد از «خرده شیشه» پر بود. با کمک همه عوامل به پاکسازی این شیشه­ها مبادرت ورزیدیم اما با این حال، استرس و نگرانی اصابت ترکش­های مواد محترقه یا پاشیدن بقایای شیشه­ها به سر و صورت کودکان چنان تمام وجودم را گرفته بود که حین اجرا در خفا اشک می­ریختم. در برداشت اول بنا به نقشه­ای که مسئول جلوه­های ویژه میدانی برای نحوه پراکندگی بازیگران در حین گریز داد، عمل کردیم اما حاصل کار چندان راضی کننده نبود. زیرا گرچه این خطوط ریسک آسیب به بازیگران را از بین می­برد اما در پلان هلی­شات مشخصاً تصنعی بودن مسیر دویدن بازیگران را عیان می­کرد. برای حل این مشکل، خودم همراه دستیارم چادر به سر کردیم و با وجود ریسک بالا از این خطوط حرکت کردیم و پس از چند برداشت، نتیجه آن چیزی شد که در فیلم می­بینید.

* و احتمالا برداشت های متعدد کار را طاقت فرساتر می کرد...

** شدت حرارت هوای اندیمشک در زمان فیلمبرداری به حدی بود که در حین تصویربرداری همین سکانس احساس می کردیم مغز، درون سرمان در کیسه­ای آب شناور است. گوشی های موبایل به کل از کار افتاده بودند و مدام آلارم می دادند برای پیشگیری از ضایعات حتمی ما را به جایی خنک­تر منتقل کنید. کف پای دستیارم به خاطر دوندگی زیاد پر از تاول شد تا جایی که دیگر قادر به راه رفتن نبود. در این شرایط بازیگران مجبور بودند خود را بارها و بارها روی زمین پرتاب کنند.

* غیر قابل پیش بینی ترین اتفاق در پروسه تولید و ساخت ویلایی ها چه بود؟

** از خون دل خوردن کارگردان در حین فیلمبرداری که بگذریم، به رغم آنچه همه می­پندارند، مصیبتِ پیدا کردن سرمایه­گذار و رساندن فیلم­نامه به مرحله تولید بسیار گواراتر از اتفاقاتی است که یک کارگردان باید پس از پایان روز فیلمبرداری تا روز اکران متحمل ­شود. مشکل آنجا بود که کسی به من درباره حجم فشار روانی پروسه پس تولید، هشدار نداده بود. فقط این را می شود گفت که کارگردان به معنای واقعی در همه لحظات تنهاترین است و با هیچ واژه­ای این تنهایی قابل وصف نیست. از حمید جبلی سالها قبل حرفی شنیدم که تازه برایم معنا پیدا کرد؛ کارگردان مانند کسی است که پدرش را از دست داده، همه به او تسلیت می­گویند اما هیچی کس نمی داند در دل او چه می­گذرد.

* برای هر کارگردانی پس از دیدن فیلم مراحل تدوین صحنه هایی وجود دارند که اذعان کند ای کاش می توانستم دوباره آن را با روشی دیگر بگیرم. این صحنه یا صحنه ها برای شما کدام ها بودند؟

** اگر قرار بود برگردم و دوباره فیلم را بسازم صحنه­ای که سیما (طناز طباطبایی) نامه شهید شدن همسر یکی از زنان را می­گیرد و به دستش می­دهد، با میزانسنی متفاوت کارگردانی می کردم. در این صحنه سایر زن­ها بدون عکس­العمل می­ایستند و نظاره می­کنند. اعتراف می­کنم این ایستادن بی دلیل است و باید آنها را وادار به کنشی دیگر مثل رفتن و ترک صحنه می­کردم.

* بزرگ ترین چالش کارگردان در ساخت فیلم اول و مشخصا در در حین تولید برای منیر قیدی چه بود؟

** بزرگ­ترین معضل کارگردان در فیلم اول یا حتی فیلم­های بعد این است که همه عوامل در کار خود از او حرفه­ای ترند. تصویربردار و گروهش، گریم، صدا، بازیگران و... در طول سال چندین و چند کار حرفه­ای را از سر می­گذرانند، همه مدل کارگردان و انواع سبک­های سینمایی و تمام اقلیم­ها و شرایط را بارها و بارها تجربه کرده­اند و پس از جلسه پنجم و ششم، پروژه­ها برای عوامل تازگی خود را از دست می­دهند و میل مبهمی برای به اتمام رسیدن هرچه سریعتر کار جان می گیرد. این اتفاق در سینمای ایران یک ماجرای ازلی ابدی است و به ویلایی­ها ربطی ندارد.

* با این احوال به نظر می رسد مدیریت، بالاترین مهارتی است که یک کارگردان باید در دوران پیش از ساخت فیلم بلندش بیاموزد؛ حتی مهمتر از مهارت های فنی...

** یک دوگانگی و تضاد در توصیه پذیری کارگردان از عوامل و بازیگران همیشه لاینحل خواهد ماند که این احساس در حین جلسات تولید بسیار آزار دهنده است. از سویی این افراد کوله باری از تجارب را همراه خود به ارمغان می­آورند که راه کارهایشان می تواند اثر نهایی را به لحاظ کیفی به طرز محسوسی جابه جا کند و از سویی، در صورت وا دادن کارگردان برای اجرایی کردن نظرات شخصی عوامل و بازیگران، بعدش او پیاده خواهد بود و دیگران سواره. مدیریت صحنه دشوارترین مهارتی است که یک کارگردان باید از آن بهره مند باشد و در غیر اینصورت....

* گرچه ویلایی ها مستقیما به دل جنگ نمی رود اما با این احوال ورود به ژانر جنگی برای هر فیلمسازی می تواند بسیار نگران کننده باشد.

** از نظر اغلب کارگردانان، گرفتن صحنه­های جنگی بسیار سخت است در صورتی که به نظر من از کار در آوردن این سکانس­ها بسیار راحت تر از صحنه­هایی است که دو نفر فقط صحبت می کنند. یکی از دغدغه های همیشگی من چه در هنگام نوشتن فیلم­نامه چه در کارگردانی این است که وقتی فقط دیالوگ پیش برنده است و دیگر هیچ، من چه کار باید بکنم که ارتباط مخاطب با صحنه قطع نشود؟ با این وجود یکی از این صحنه­های ایستا در فیلم؛ یعنی صحنه­ای که پریناز ایزدیار نشسته و برای طناز طباطبایی درباره حس و حال خود، وقتی خبر شهادت شوهران زنان دیگر را به آنها می­دهد، صحبت می­کند، به نظر من از تاثیرگذارترین قسمت­های فیلم است.

* اتفاق خوبی که در ویلای ها افتاد، فاصله گرفتن از نگاه ایدئولوژیک حاکم بر چنین آثاری است. طوری که بی طرفانه قصه ای از یک فیلم دفاع مقدس روایت شود بدون اینکه در ورطه شعار و مضامین مستعمل ارزش های هنری خود را از دست بدهد.

** فیلم­نامه ویلایی ها بر خلاف آنچه به نظر می رسد به لحاظ حرکت بر مدار حساسیت ها بسیار مخاطره­آمیز بود. تقابل دو زن از دو دیدگاه کاملا مخالف هم، یکی همسوی آرمان­های حق­طلبانه و دیگری لیبرال و فردمحور به لحاظ سمپات کردن هر یک برای تماشاگر می­توانست وزن فیلم را به نفع شعارزدگی یا ضدارزش بودن سنگین کند که هر یک تبعات سنگین خود را داشت.

تاریخ نشر مطلب:
پنجشنبه، ۱۸ خرداد ۱۳۹۶






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده