نگاهی به فیلم «نقطه کور»

علی رزازیان

همه میگن زده ما هم می گیم زده...

نگاهی به فیلم «نقطه کور»

 

خطر اسپویل شدن (لو رفتن قصه)

احسان بیگلری را با فیلم نسبتا خوب برادرم خسرو به یاد می آوریم که البته آن فیلم را کارگردانی کرده بود و با نویسنده مشترکی نوشته بود ، فیلم نقطه کور به کارگردانی مهدی گلستانه را هم احسان بیگلری نوشته است و در یک بین کوتاه کنم که :

شکر مازندران و شکر هندوستان                هر دو شیرینند اما این کجا و آن کجا

متن حاضر از این جهت با مهدی گلستانه شروع نشد چرا که فیلم از فیلمنامه و از بیخ و بن دارای مشکل است و آن رعایت نکردن ساده ترین و ابتدایی ترین عنصر قصه یعنی تداوم در پیرنگ قصه است.

تصور کنید خانواده ای از قشر متوسط رو به پایین جامعه به بهانه تولد دخترِ برادر بزرگشان (با بازی محمد رضا فروتن) دور هم جمع می شوند ، پسرکوچک فروتن در همان شب رازی را با پدر مطرح می کند ، رابطه مادر(با بازی هانیه توسلی) با مردی غریبه !!! فروتن که تاب تحمل این اتفاق را ندارد با زنش درگیر شده و او را کتک می زند و مهمان ها همه ماجرا را می فهمند و ...

ظاهرا گره ای جذاب در فیلمنامه اتفاق افتاده است ، اما در ادامه چه رخ می دهد؟ مادر کتک خورده با یکی دو تا از مهمان ها در آشپزخانه در حال درست کردن کیک هستند و اصلا انگار که نه انگار !!!اینطور توجیه می کنیم که مهمان های با شعور ما قرار است شتر دیدی ندیدی را بازی کنند و اوضاع را عادی جلوه دهند ، همان حکایت معروف همه میگن زده ما هم میگیم زده...پیش می رویم تا خواهرِزن (با بازی خاطره اسدی) وارد خانه می شود و با دیدن اوضاع و با قلدری تمام جلوی شوهر زورگو قد علم میکند و با زبان تند و تیزش شوهر را خطاب قرار     می دهد و بحثی در می گیرد ، اما در ادامه باید باور کنیم که این خانم جوان جمله سنگینی که شوهر خطاب به این خانم جوان درباره نامزدش گفته است را نادیده گرفته ، در آنجا مانده و حتی در چند دقیقه بعد به سراغ شوهر خواهر رفته و به نوعی سعی بر حل ماجرا دارد!!! باز هم توجیه می کنیم...همه میگن زده...بگذارید پیش برویم تا جایی که خواهر شوهر (با بازی شقایق فراهانی ) به زن کتک خورده تکه پراکنی     می کند و زن بعد از یک ساعت از گذر قصه فیلم تازه از کوره در می رود و شروع می کند به اعتراض و داد و بیداد و مرد را بی غیرت خطاب کردن ، توقع دارید بعد از این اتفاق چه چیزی رخ دهد ؟ همه چیز عادی می شود و همه مشغول باز کردن کادوها می شوند!!!

راستش را بخواهید دیگر توان رجوع به آن جمله قابل اتکا را ندارم ، همه عالم اگر گفته باشند زده ، من نمی توانم.

فیلمنامه نویس باید قبل از هر چیز هویت خانواده از این قشر در طبقه متوسط را شناسایی و بداند هر یک در مواجهه با این اتفاق چه برخوردی از خود نشان می دهند ، از عکس العمل های شخصیت ها در پیرنگ قصه پر واضح است که فضای فیلمنامه کاملا از یک فضای قابل لمس و همراه و همزمان با جامعه کنونی به دور افتاده است و همین امر باور پذیر کردن اتفاقات را محال می کند .تصور کنید همین اتفاق درخانواده ای روشن فکر و از قشر مرفه تر اتفاق می افتاد ، در این صورت نوع برخوردشان با این مشکل در همین شکل فیلمنامه باور پذیرتر می شد .

اصل تداوم در باورپذیری قصه با همین اتفاقات که در فیلمنامه بسیار سرسری گرفته شده و با کمی روتوش و دقت می شد برطرف گردد در نگاه مخاطب خدشه وارد می کند و مخاطبی که قصه را باور نکند دیگر به شما اعتماد نخواهد کرد و با فیلم همراه نخواهد بود چه برسد به اینکه بخواهد ریزبینانه تر نیز ببیند .

تاریخ نشر مطلب:
دوشنبه، -۱۰۹ فروردین -۶۲۱






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده