هشت فیلم برتر سینما که دربارۀ «تنهایی» ساخته شده اند/  از اواخر بهار تا جنون تابستانی!

تنهایی شاید موضوع دلپذیری برای ساخت یک فیلم نباشد. چیزی نیست که همگان درباره اش نظری یکسان داشته باشند. تعریفی که هر شخص از آن ارائه می دهد می تواند تحت تاثیر عوامل درونی و بیرونی بسیاری از جمله خانواده و جامعه باشد. در سینما چیزی که فیلمسازان درباره اش اتفاق نظر بسیاری دارند این است که تنهایی را به تصویر کشیدن کار بسیار دشواریست. تنهایی بخشی از ماهیت وجودی هر انسان است که می توان آن را با درست درک شدن، عشق و مهربانی جایگزین کرد. تنهایی در ابعاد وسیع تر وقتی پای خود را به رسانه ای چون سینما باز می کرد، خیلی ها جرئت نزدیک شدن به آن را نداشتند. میکل آنجلو آنتونینی،  آندری تارکوفسکی و اینگمار برگمان سه تن از بزرگترین فیلم سازان تاریخ سینما هستند که توجه ویژه ای به پردازش به تنهایی در سینما داشته اند.

با رجوع به تاریخ سینما می بینیم که فیلمسازان ریز و درشتی که به سمت پردازش تنهایی در فیلم های شان رفته اند، عمدتاً کوشیده اند تا کارکتر هایی خلق کنند که کم صحبت اند، تنها غذا می خورند و در عمق لانگ شات های دوربین غرق می شوند. فیلم «راننده تاکسی» مارتین اسکورسیزی تلفیقی از چندین نگرش پیرامون مسئله ی تنهائیست. تراویس بیکل این فیلم فردی عاجز در برقراری ارتباط است. او دست به هرکاری می زند تا از تنهایی خود فرار کند. شاید نخستین روزی که «مارتین اسکورسیزی» ایده ی ساخت «Taxi Driver» به ذهنش رسید فکرش را نمی کرد  همچنان از آن به عنوان یکی از شاخص ترین فیلم های کارنامه ی هنری اش یاد کنند. هشت فیلم برتر سینما دربارۀ «تنهایی» را با هم مرور می کنیم:

8 – اواخر بهار  Late Spring - محصول 1949 – کارگردان: یاسوجیرو اوزو

قبل از معرفی فیلم نکته ای درباره یاسوجیرو اوزو بخوانید؛ او در طول دوران فیلمسازی اش 53 فیلم ساخت که 26 فیلم اولش را تنها در مدت زمان 5 سال کارگردانی نمود. فیلم نام برده محصول سینمای ژاپن است که در سبک درام ساخته شده است. آن را بر اساس رمان کوتاهی به اسم پدر و دختر از منتقد و رمان نویس قرن بیستم یعنی کازوئو هیروتسو ساخته اند. اوزو ابدا کننده ی سبکی از فیلمبرداری است که به اصطلاح آن را «Pillow Shot» می نامند. گاهاً در فیلم و سریال ها نمایی را می بینید که بدون هیچ ارتباطی با خط داستان در فیلم گنجانده شده است و دوربین تقریباً پنج الی شش ثانیه بدون حرکت آن را ضبط می کند. از جمله پیروان این مکتب فیلمبرداری می توان به «میشل هانکه» اشاره کرد. فیلم «اواخر بهار» اثری نیست که کارگردان پیش پا افتاده ای آن را کارگردانی کرده باشد. اوزو تا زمانی که زنده بود تنها در ژاپن شناخته شده بود ولی با پیشرفت زندگی و ورود مدرنیسم به سینما بسیاری از آثار او در جوامع سینمایی بین الملل مورد نقد و بررسی قرار گرفته اند. بیشتر فیلم های این کارگردان درونمایه ای شاعرانه و احساساتی دارند و اغلب به روابط موجود بین اعضای خانواده نگاهی می افکنند. فیلم نام برده زندگی دختری 27 ساله به نام نوریکو را نشان می دهد که با پدر خود زندگی می کند. پدر نوریکو به فکر آن می افتد که خوبیت ندارد دختر 27 ساله اش همچنان مجرد و تنها باشد. اقداماتی که پدر در فیلم می کند تنهایی و غم عمیقی را به فیلم تزریق می کند. این فیلم با توجه به سال ساختش یکی از تکان دهنده ترین آثار سینمای معناگرا به حساب می آید.

7- جنون تابستانی Summer Madness -محصول 1955 – کارگردان: دیوید لین

مثلی در بین فیلمسازان رواج دارد که می گوید اگر می خواهید تنهایی را تاثیرگذارتر به تصویر بکشید، به شهر ونیز ایتالیا سفر کنید. این فیلم که عمدتاً  آن را با نام «Summertime» می شناسند فیلمی عاشقانه و درام محصول سینمای بریتانیا است و در ونیز اتفاق می افتد که در آن «کاترین هپبورن» به هنرمندی می پردازد. بازیگری که بیش از 60 سال هیچ زن دیگری در هالیوود توانایی بازی کردن در سطح او را نداشت. پرافتخار ترین بازیگر زن تاریخ سینما و برنده ی 4 جایزه ی اسکار بهترین بازیگر زن سال، کسی جز او نیست. فیلم مذکور داستان خود را روی زندگی جین هادسون متمرکز می کند که برای تعطیلات به شهر ونیز سفر کرده است. او که چندین سال مشغول جمع آوری هزینه ی این مسافرت بوده با اتفاقات احساسی و دراماتیکی مواجه می شود.

6-آپارتمان The Apartment محصول  1960 – کارگردان: بیلی وایلدر

ممکن نیست تاریخ سینما را دنبال کرده باشید و فیلم هایی چون «Sunset Blvd  ، Some Like it Hot ، Sabrina و Stalag 17» به گوش تان نخورده باشد. بدون شک وایلدر یکی از تاثیرگذار ترین فیلمسازان تاریخ سینما بوده است. کسی که کارگردان های بعد از او همواره نیم نگاهی به تکنیک های فیلمسازی اش افکنده اند. «آپارتمان» وایلدر اما اثری متفاوت است. این فیلم همواره یکی از الهام بخش ترین آثار سینما بوده است. این فیلم تا ساخته شدن «فهرست شیندلر» آخرین فیلم سیاه و سفید قرن بیستم بود که توانست جایزه ی اسکار بهترین فیلم سال را تصاحب نماید. این فیلم در سی و سومین مراسم اسکار توانست 5 جایزه ی اسکار به دست آورد. برای تماشای این فیلم همین نکته کافیست که بازیگر نام آشنایی چون «جک لمون» در نقش «سی.باکستر» کارمندیست که در آپارتمان شخصی اش در تنهایی زندگی می کند. او مردی شریف و خجالتی است که هیچ دوست یا معشوقه ای ندارد اما عاشق دختر جوانی به نام فرن کیوبلیک با بازی ماندگار «شرلی مک لین» است. اگر بخواهیم در ادبیات امروزی کلمه ای برای توصیف فیلم آپارتمان بیابیم واژه ای جز «دلی» را نخواهیم یافت. وایلدر بار دیگر فیلمی می سازد که مهر تائیدی بر کاردانی اش در کارگردانی است. آپارتمان علاوه بر داستان جالبی که تعریف می کند، تکنیک های کارگردانی و فیلمبرداری زیادی را به طور یکجا به مخاطب عرضه می کند.

5 –ترس، روح را می خورد Fear Eats the Soul محصول 1974 – کارگردان : رینر ورنر فاسبیندر

فاسبیندر در طول 13 سال کارگردانی اش 44 فیلم سینمایی ساخت. او یکی از مهم ترین چهره های سینمای مدرن آلمان به حساب می آید و بسیاری از سینماگران اروپا دنباله روی سبک فیلمسازی وی هستند. او فرزند طبقه ی متوسط شهری پس از جنگ آلمان بود که در زندگی با نفرت و بیزاری به جنگ با همین طبقه از جامعه پرداخت. نبوغ، یکی از شاخصه های بارز این کارگردان بود، به طوری که وقتی به کارنامه ی هنری او می نگریم، شتاب و عجله ی فراوانی را در فیلمسازی اش مشاهده می کنیم ولی در عین حال کیفیت کار های او همواره سطحی متوسط رو به بالا داشته اند. فیلم «ترس، روح را می بلعد» او یکی از شاهکار های فیلمسازی تاریخ سینمای آلمان به شمار می رود. این فیلم 93 دقیقه ای که در اصل محصول سینمای آلمان غربی بود رابطه ی عاشقانه ی بین یک زن و مرد در دوران پساجنگ جهانی را به تصویر می کشد. فاسیبندر استاد به تصویر کشیدن شخصیت هاییست که در محتوایی ملودرام زندگی تنهایی را سپری می کنند و در عین حال عاشق می شوند، نفرت می ورزند و می جنگند.

4-پرتو سبز (Summer)The Green Ray محصول 1986 – کارگردان : اریک رومر

کارگردان نامی موج نوی فرانسه، اریک رومر، بیش از پنج دهه مشغول فیلمسازی بود و موج نوی فرانسه مدیون بخشی از فیلم ها و نگرش های او در سینماست. او که تحصیل کرده ی ادبیات فرانسه بود در ابتدا به روزنامه نگاری پرداخت و بعد ها که فیلم ها را نقد می کرد به فکر فیلمسازی افتاد. تاثیر کارگردان اتریشی تباری چون «اریک فون اشتروهایم» بر جهان بینی اریک رومر باعث شد که او با جدیت وارد عرصه ی فیلمسازی شود و به همراه «ژان لوک گدار، ژاک ریو و فرانسوا تروفو» تبدیل به رهبران موج نوی فرانسه شود. فیلم نام برده در بالا که در ایران آن را با عنوان «پرتو سبز» می شناسند و مردم آمریکای شمالی به آن «تابستان» می گویند، اثری رمانتیک و درام است که در همان سال 1986 برنده ی جایزه ی شیر طلایی و جایزه ی فدراسیون بین المللی منتقدان فیلم در جشنواره ونیز شد. این فیلم داستان مسافرت زنی جوان را روایت می کند که به تازگی از معشوقه ی خود جدا شده است. او تصمیم می گیرد برای فراموش کردن غم این جدایی مسافرت کند، به دوستان قدیمی اش سر بزند ولی هر چقدر که تلاش می کند نمی تواند آن گونه که می خواهد از ته دل از زندگی لذت ببرد.

3- دور Distant - محصول  2002 – کارگردان: نوری بیلگه جیلان

این اثر به نام انگلیسی «Distant»، محصول سینمای ترکیه است و یکی از برجسته ترین هنرمندان این کشور یعنی نوری بیلگه جیلان فیلمبرداری و کارگردانی آن را برعهده داشته است. این فیلم روایتگر زندگی محمود، یک نقاش تنها و آشفته است که به دنبال کار در دریا می گردد. این فیلم زندگی دنیوی انسان را مورد بررسی قرار می دهد. تماشای تلویزیون، پیاده روی در خیابان های سرد و بی روح، سیگار کشیدن و نگاه به دور دست از جمله کار هاییست که قهرمان داستان در تنهایی اش دل به آن ها می بندد. محمود به زنانی می نگرد که نمی تواند در کنار شان قدم بزند، عاشق شان شود و دوست شان بدارد. این فیلم که با لنزی تیره فیلمبرداری شده شاکله ی اصلی خود را بر روی جمله ای از کارگردان خود بنا می نهد که گفت: هیچ موضوع دیگری به جز تنهایی انسان ارزش فیلمسازی ندارد. نکته ی جالب دیگر این فیلم درام و عاشقانه مناسب بودن آن برای بزرگسالان است و افراد زیر سن قانونی از تماشایش منع شده اند.

2- چانگینگ اکسپرس Chungking Express - محصول 1994 – کارگردان: وونگ کار-وای

کارگردان این اثر که پیش از این سابقه ی تولید فیلم هایی چون «As Tears Go By»، «Days of Being Wild»، «Ashes of Time» را در کارنامه ی خود داشت، دست به ساخت فیلمی می برد که یکی از معروفترین آثار سینما با درونمایه ای از «افسردگی و تنهایی» می شود. این فیلم متشکل از دو داستان است که هر یک به زندگی و روابط عاطفی یکی از پلیسان هنگ کنگ می پردازد. داستان اول فیلم درمورد یک پلیس تایوانی است که نامزد خود را به تازگی از دست داده است. او تصمیم می گیرد برای تحمل درد جدایی اش، یک ماه منتظر بازگشت وی بماند. در داستان دوم مامور پلیس دیگری را می بینیم که درگیر رابطه با دختری جوان که در یک ساندویچ فروشی کار می کند می شود. این فیلم اگرچه محصول سینمای چین-هنگ کنگ است، ولی بسیاری از تکنیک های به کار رفته در آن نمونه ای مشابه در موج نوی فرانسه دارند.

1- Her محصول : 2013 – کارگردان : اسپایک جونز

این فیلم را عمدتاً اثری علمی-تخیلی و درام می دانند ولی در بخش درام قضیه، شخصیتی را می بینیم که برای رهایی از تنهایی و مشغولیت های ذهنی اش با یک هوش مصنوعی وارد رابطه ای می شود که از عواقبش بی اطلاع است. فیلم مذکور بیش تر از آن که بر روی ماهیت تنهایی تمرکز کند، روی این موضوع تمرکز می کند که انسان برای رهایی از آن چه کار هایی ممکن است انجام دهد. عشق و تنهایی در این فیلم دو ماهیتی هستند که دچار مدرنیسم شده اند و مرز بین این دو در بخش هایی از فیلم تقریباً محو می شوند و شخصیت اصلی داستان در عین عشق ورزیدن به هوش مصنوعی، همچنان فردی تنهاست. این فیلم با ایفای نقش «خوآکین فینکس، رونی مارا و امی آدامز» یکی از کار های خوب کارنامه ی هنری اسپایک جونز به حساب می آید که تقریباً همه ی منتقدان از آن با روی خوش استقبال می کنند.

همان طور که در ابتدا ذکر شد، فیلم های نام برده به آن دلیل معرفی می شوند که به ابعاد مخفی انسان از جمله تنهایی، دلتنگی و… می پردازند و در کنار آن ها نیز داستانی موازی و همسو با آن روایت می کنند. معرفی این فیلم ها صرفاً برای مرور آثاری بود که شخصیت محور اند و هیچ قصد و نیتی برای ترویج تنهایی در بین مخاطبان ندارد، چرا که هیچ کدام از این فیلم ها مدافع تنها ماندن انسان نیستند و از سوی دیگر بسیار آن را مورد انتقاد قرار می دهند. تنهایی به عنوان یک مسئله ی جدی در عصر مدرن رنگ و بوی پررنگ تری به خود گرفته است. این فیلم ها ابتدا تصویری کلی از ماجرا به مخاطب می دهند و سپس با پرسیدن سوال های مختلف، سعی به ارائه ی راه حل دارند.

تاریخ نشر مطلب:
جمعه، ۰۸ دی ۱۳۹۶






نظرات کاربران




    پارسامیرزائی ۲۲:۴۵ - ۹۷/۰۴/۱۲

    سلام لطفا فیلم کوتاه هم بامضمون تنهایی معرفی کنید


معرفي فيلم هاي روي پرده