نگاهی به فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده»

بهنام حسینی: «بله فیلم‌های من کپی از تمام فیلم‌هایی است که شما دیده‌اید» این جمله ای است که هومن سیدی در پایان کنفرانس خبری فیلم مغزهای زنگ زده کوچک در جشنواره فجر گفت.اگر به سیر کاری سیدی در مقام کارگردان دقیق شویم،نکته ای که بیش از همه جلب توجه می کند فیلم بین بودن او و تاثیر این فیلم دیدن در کارهایش و کولاژ‌های ناشی از آن است.نتیجه اینکه فیلم های سیدی توجه مخاطب جدی و به روز سینما را به عناصر وام گرفته شده در کارهایش جلب می کند. این تاثیر در سال های اولیه فیلمسازی‌اش به استفاده از اسامی فیلم ها و کتاب ها برای فیلم هایش منجر می شد و سپس به نحوه پرداخت سکانس هایی کشیده شد و در ادامه تبدیل به گرته برداری تماتیک و ساختاری در آثارش شد.

فیلم هایی با نام‌هایی چون سیزده،اعترافات ذهن خطرناک من و یا خشم و هیاهو که مابه ازای سینمایی ویا حتی گاهی ادبی داشتند، والبته در آنها هم در فضا سازی و میزانسن نیز تاثیرات فیلم های گای ریچی و کوئنتین تارانتینو به وضوح دیده می شد.اما سیدی ،ظاهرا در مغزهای کوچک زنگ زده به جای وام گرفتن سطحی از زیبایی و گوش نوازی اسامی آثار شناخته شده تصمیم گرفته که دست به استفاده از عناصر فرمی از فیلم های دیگر بزند.فیلم هوشمندانه از عناصر بصری برای فضاسازی و باند صوتی پرجزییات در این راستا کمک می گیرد.به کار بردن متناوب تدوین پرشتاب به خصوص در صحنه های پرتنش و در عین حال اسلوموشن توأمان، یادآور شیوه فیلمساز بریتانیایی گای ریچی در فیلم هایش و به خصوص فیلم رولور(۲۰۰۵) است.فیلم علاوه بر این در انتخاب قصه و نحوه بازنمایی شخصیت های طبقه فرودست و خشونت ناشی از فقر در حاشیه شهرها به شکلی غیر قابل کتمان تاثیرات فیلم شهرخدا (۲۰۰۲) فرناندو میرالس را نشان می دهد،هرچند این مسأله باعث شده روایت فیلم چندان ایرانی به نظر نرسد و بیشتر داستان زاغه نشین های اطراف ریودوژانیرو و مناسبات و فرهنگ عامه آنهاست تا مثلا حلبی آبادهای اطراف تهران.اما نکته قابل توجه استحاله باورپذیر شخصیت محوری فیلم و اندیشیدن تمهیدات تکنیکی دقیق در این جهت و البته بازی عالی فرهاد اصلانی و نوید محمد زاده به خصوص در صحنه ملاقات در زندان و چرخش دراماتیک ناشی از آن است.فیلم هرچند در بخش ساختار بصری مانند آثار پیشین هومن سیدی بسیار چشم نواز است و کمپوزیسیون دیدنی و میزانسن‌های فکر شده در ادامه همان روند فیلم های قبلی است ولی در استحکام فرم کلی و تسلط بر عناصر روایی و استفاده درست ازآنها -هرچند به دلیل استفاده از روایت ساده خطی-گامی رو به جلو برای فیلمساز به حساب می‌آید.

از طرف دیگر به دلیل تلاش کارگردان در استفاده یا به قول خودش کپی عناصر مورد علاقه اش از فیلم‌هایی که دیده ،لحن فیلم یکدست و ثابت نیست.ضربه اصلی در این میان به تداوم ریتمیک فیلم چه در فرم و چه در محتوا وارد آمده که باعث می شود مخاطب دچار پرش ذهنی و سردرگمی در مورد اتمسفر کلی اثر شود.البته کمدی سیاه و خشن تارانتینویی فیلم-به طور مثال خشونت ها و شخصیت های فیلم قصه های عامه پسند را به خاطر بیاورید-باعث می شود این فضای حتی گاهی فانتزی در بافت کلی اثر قابل قبول و حتی در صحنه هایی مثل وان حمام خلاقانه و طنازانه به نظر برسد.فیلم همه عناصر یک فیلم پرفروش مخاطب پسند را در خود دارد.بازیگران محبوب،ریتم پرشتاب و قصه جذاب احتمال استقبال مخاطب را بالا می برد و می توان پیش بینی کرد هومن سیدی در ادامه سینمای چهل تکه و رنگ و وارنگش با مغزهای کوچک زنگ زده که ملغمه غریبی است از فیلم های قاپ زنی گای ریچی،زندگی سگی ایناریتو و شهر خدای میرلس و کمی هم خون و خشونت از سینمای تارانتینو،که برای خوشمزه تر شدن این آش شله قلمکار کمی هم چاشنی زندگی حاشیه شهر را به آن اضافه کرده در فتح گیشه موفقیت کسب کند.

تاریخ نشر مطلب:
جمعه، ۱۳ مهر ۱۳۹۷






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده