فیلمهایی که بازسازی شان بهتر از نسخۀ اصلی شد!

حسین علی پناهی: «نسخه اورجینال بسیار بهتر بود!». این اولین جمله ای است که پس از بحث در مورد جدیدترین تلاش هالیوود برای بازسازی سینمایی یک فیلم قدیمی انتظار دارید از طرف مقابلتان بشنوید و البته دلایل خوبی برای این انتظار وجود دارد. در اغلب موارد، نسخه بازسازی شده از لحاظ کیفیت در مقامی بسیار پایین تر از نسخه اورجینال قرار می گیرد به نحوی که از خود خواهید پرسید آیا سازندگان نسخه بازسازی شده به واقع دلیل جذابیت فیلم اورجینال و کشش سینماروها به آن را درک کرده اند یا خیر؟که البته جواب این سوال در این موارد ناموفق منفی است. اگر چه این موضوع به معنای خالی شدن ذهن فیلمسازان از ایده های جدید و خاص برای ساخت فیلم نیست اما نمی توان بازسازی های سینمایی را نیز آثاری بی ارزش و تکراری دانست.

حتی با یک گروه فیلم سازی باهوش و با استعداد می توان این فیلم های قدیمی را در غالب یک بازسازی بسیار بهتر و با کیفیت تر به بیننده نشان داد. اگر حرف ما را باور ندارید بهتر است با ادامه مطلب همراه باشید و با ۱۰ بازسازی سینمایی که بسیار بهتر از نسخه ای اورجینال خود بودند آشنا شوید.

۱- شهامت واقعی (۲۰۱۰)

اقتباس سینمایی سال ۱۹۶۹ از رمان وسترن چارلز پورتیس با عنوان «شهامت واقعی» (True Grit) تنها جایزه اسکار جان وین را برای وی در پی داشت اما وقتی به آن فکر می کنید می بینید که فیلم آنچنان با کیفیتی نیز نبود.

هنری هاثاوی، کارگردان فیلم و مارگریت رابرتس، نویسنده فیلمنامه، بخش قابل توجهی از زبان منحصربفرد فیلم را نادید گرفتند و تمرکز داستان را از شخصیت متی راس به سمت شخصیت روستر کاگبرن منتقل کردند و با ایجاد تغییراتی در شخصیت های اصلی، پایانی شاد را برای آن رقم زدند.

نتیجه نهایی شباهت بسیار بیشتری به دیگر آثار وسترن جان وین داشت تا رمان اصلی که فیلم بر اساس آن ساخته شده بود.علاوه بر این نقش آفرینی کیم داربی در نقش متی راس و گلن کمپبل در نقش لبوف رنجر تگزاسی نیز چندان جالب و ماندگار نبود.اما همین نقدها را نمی توان در مورد بازسازی سینمایی این فیلم در سال ۲۰۱۰ توسط برادران کوئن اعمال کرد که نسبت به نسخه اورجینال فیلم بسیار نزدیک تر به رمان چارلز پورتیس است.

این دو برادر دیوانه (به معنای نابغه!) بخش زیادی از دیالوگ خاص رمان پورتیس را در نسخه خود بازسازی کردند و از آن مهم تر فضا و تم داستانی که در رمان اصلی روی آن تاکید شده بود در نسخه سینمایی سال ۲۰۱۰ «شهامت واقعی» بسیار دقیق تر و بهتر به تصویر کشیده شده بود.بدین ترتیب داستان فیلم در نسخه جدیدتر، تمی بسیار تاریک تر و مرثیه سرایانه دارد اگرچه می توان آن را تجاری ترین اثر سینمایی (و در کمال ناباوری موفق ترین فیلم آن ها در گیشه) برادران کوئن تا به امروز دانست.

باید گفت که سهم زیادی از این موفقیت مرهون بازی های بی نقص بازیگران نقش اصلی فیلم است. جف بریجز بهترین انتخاب برای ایفای نقش مارشال ایالتی بداخلاق، روستر گاگبرن است و مت دیمون نیز به خوبی توانسته شخصیت متکبر لبوف را به نمایش بگذارد.

از طرف دیگر، هیلی استنفیلد که در هنگام ساخت فیلم تنها ۱۳ سال سن داشت نیز یک بازی فراموش نشدنی از خود در نقش متی راس ارائه داد. به این همه نقاط قوت، تصاویر خیره کننده خلق شده توسط فیلمبرداری افسانه ای به نام راجر دیکینز و یک موسیقی متن تاثیرگذار ساخته کارتر برول را نیز اضافه کنید تا متوجه شوید که چرا نسخه بازسازی شده «شهامت واقعی» در سال ۲۰۱۰ چند سر و گردن بالاتر از نسخه اورجینال آن با بازی اسطوره سینمای وسترن، جان وین، در سال ۱۹۶۹ است.

۲- مگس (۱۹۸۶)

فیلم «مگس» (The Fly) ساخته کورت نویمان در سال ۱۹۵۸ را باید بخاطر اینکه سرآغاز ژانر فرعی وحشت بدنی بود ستود اما از باقی جهات نمی توان آن را فیلمی بسیار فراتر از یک فیلم متوسط ژانر وحشت با درجه B به شمار آورد.بر اساس رمانی کوتاه نوشته جرج لانگلان، جیمز کلیول یک سناریو بسیار پیچیده و مهیج نوشت که با بن مایه های فلسفی ادهای خدا بودن و همزمان داشتن جنبه های واضح ترسناک که مخاطب از یک فیلم ترسناک انتظار دارد سروکار داشت.

اگر چه، گریم های صورت گرفته توسط سازندگان این فیلم روی ظاهر دیوید هدیسون که او را به یک هیبرید انسان/مگس تبدیل کرد چندان جالب و قابل باور نبود اما کارگردان فیلم توانسته بود از بازیگران اصلی خود بهترین بازی هایشان را بگیرد، از جمله بازی فوق العاده واقعی وینست پرایس که به اسطوره سینمای وحشت تبدیل شد.بدین ترتیب می توان نسخه سال ۱۹۵۸ از فیلم «مگس» را علیرغم نقص های متعددش یک فیلم قابل قبول فرض کرد.

بازسازی سینمایی این داستان در سال ۱۹۸۶ اما به یک شاهکار دیوانه کننده تبدیل شد. این فیلم که توسط دیوید کراننبرگ جوان (در آن زمان) ساخته شد و تماشای آن به افراد ترسو و کم نازک نارنجی توصیه نمی شود، اگر چه بخاطر اندام های مصنوعی ترسناک ساخته شده برای شخصیت اصلی برنده جایزه اسکار شد اما بن مایه های روانشناسانه و داستان رمانتیک تاثیرگذار فیلم است که بیشتر به چشم آمده و آن را از نسخه اورجینال متمایز می سازد.

جف گلدبلوم هیچگاه به اندازه نقش یک دانشمند که به موجودی نیمه انسان- نیمه مگس تبدیل می شود هنرنمایی نکرده است در حالی که جینا دیویس در فیلم نقش لنگر عاطفی و رمانتیک داستان را بر عهده دارد.با تعمق بیشتر در فیلم و داستان آن، خیلی زود متوجه خواهید شد که کراننبرگ نیز به اندازه بازیگران در ربط دادن ماجرای فیلم با واقعیات زندگی امروزی از خود مهارت نشان می دهد. بسیاری از منتقدان ناتوانی فیزیکی شخصیت سث (گلدبلوم) که رفته رفته پیشرفت می کند را کنایه ای به شیوع بیماری مرگبار جدیدی در دوران ساخت این فیلم می دانند، بیماری ایدز که در زمان اکران فیلم وحشتی بزرگ در میان جامعه آمریکا ایجاد کرده بود.

۳- درِد (۲۰۱۲)

از بسیاری از جهات می توان فیلم «درِد» (Dredd) را راه اندازی مجدد یک فرانچایز دانست تا یک بازسازی سینمایی.وقتی که زمان ساخت یک اقتباس سینمایی دیگر از کمیک بوک های ۲۰۰۰ AD رسید، الکس گارلند به عنوان نویسنده و پیت تراویس در مقام کارگردان در حرکتی هوشمندانه، فیلم اورجینال «قاضی درِد» (Judge Dredd) ساخته سال ۱۹۹۵ با بازی سیلوستر استالونه که به یک فیلم شکسته خورده در گیشه تبدیل شد را به طور کلی نادیده گرفتند.

در این فیلم که استالونه در آن نقش یک پلیس دنیای آینده را بازی می کند، بسیاری از عناصر تصویری کمیک داستان اورجینال بازسازی شد اما دنی کنون به عنوان کارگردان فیلم و تیم او تمامی مولفه های دیگر کمیک بوک اورجینال را نادیده گرفتند.

از مولفه های مهمی که دور انداخته شده بودند می توان به خشونت زیاد، داستان پیچیده و اشارات ضمنی فراوان به زندگی اجتماعی امروزی اشاره کرد که طرفداران کمیک بوک ها را به خود جلب کرده و در نسخه سینمایی تنها یک جذابیت مبتذل و غیرارادی جایگزین آن ها شده بود. برداشت سینمایی تراویس از این داستان تقریباً تمامی عناصر حذف شده در نسخه کنون را بازسازی کرده بود- عناصر هجوی اما آشکارا نادیده گرفته شده اند- تا یک فیلم اکشن/علمی تخیلی سرحال را بسازد که هر پنی از بودجه نسبتاً متوسط ۴۵ میلیون دلاری خود را در گیشه جبران کند.

کارل اربن همان پورخند و صدای خشن شخصیت درِد را در خود داشت، در حالی که اولیویا ثیرلبی نیز نقشی بسیار فراتر از اهرم عاطفی داستان به عنوان همکار تازه کار درِد را ایفا می کرد.بازی لنا هیدی در نقش رییس قاچاقچیان مواد مخدر، ما ما مادریگال نیز قابل ستایش بود. اما نباید زیبایی این فیلم را تنها متوجه بازی های خوب بازیگران آن دانست. تیم طراحی صحنه توانسته بودند به خوبی دنیای خشن و بیگانه داستان را به تصویر بکشند. علاوه بر این، سکانس های اسلوموشن فیلم با استفاده از جلوه های ویژه بی نقص یان ثوم نیز شما را وادار خواهد ساخت که در مورد قابلیت های زیبایی شناختی کشت و کشتار در دنیای سینما تجدید نظر کنید.

۴- ستاره ای متولد می شود (۱۹۵۴)

برای کسانی که به تعداد بازسازی های سینمایی از یک داستان اهمیت می دهند باید بگوییم که از فیلم عاشقانه موزیکال «ستاره ای متولد می شود» (A Star Is Born) 3 بازسازی سینمایی صورت گرفته است که نشان از جذابیت دیرپای داستانی و روایی این ماجرای سینمایی دارد. در این گزینه منظور ما اولین بازسازی نسخه اولیه سال ۱۹۳۷ توسط جورج کاکر در سال ۱۹۵۴ است و نه نسخه اخیر که با بازی بردلی کوپر (و همچنین کارگردانی) و لیدی گاگا ساخته شده است. چرا؟

زیرا در میان ۳ بازسازی که از نسخه اولیه صورت گرفته هیچکدام به اندازه فیلم کاکر دیدنی و جذاب نیست و دلیل آن نیز کسی جز بازی جودی گارلند نخواهد بود. جنت گینور، باربارا استریسند و لیدی گاگا هر کدام چیزی خاص به نقش استر در فیلم اضافه کردند اما در مقابل آنچه که جودی گارلند به این نقش اضافه کرد، نقش آفرینی های دیگران چیزی به شمار نمی آیند. باید گفت که نقش او در این فیلم با شروع نه چندان راحت خود گارلند در هالیوود و تبدیل شدن به سوپراستار این عرصه شباهت های زیادی داشت و این موضوع بدون شک در برخی از لحظات فیلم نقش زیادی در بازی خارق العاده او در نقش استر ایفا کرد.

اما وسعت عاطفی، شهامت و واقعیت تکان دهنده ای که گارلند به این شخصیت داد- جدای از صدای پراحساس و تاثیرگذار او در ترانه های فیلم- نشانی دیگر از استعداد خارق العاده این بازیگر و البته انعکاسی از زندگی شخصی پرماجرا و آشفته گارلند در آن زمان داشت.

۵- آن: فصل اول (۲۰۱۷)

فیلم تلویزیونی «آن» (It)- که ابتدا در قالب دو قسمت و سپس به شکل یک فیلم سه ساعته منتشر شد- را یکی از بهترین اقتباس های سینمایی از رمان های ترسناک استفن کینگ می دانند.و وقتی که محدودیت های بودجه ای، سانسورهای شدید آن دوران در تلویزیون و داستان طولانی ۱٫۱۳۸ صفحه ای آن را نیز در نظر بگیرید باید بگوییم که تامی لی والاس به عنوان کارگردان و نویسنده فیلمنامه چندان هم بد کار نکرده است.

اما از لنز دوربین های امروزی، نسخه سال ۱۹۹۰ از این داستان کمی قدیمی و از مد افتاده به نظر می رسد و البته احتمال این که مخاطبان امروزی را بترساند نیز بسیار کم است.این بدان معنا نیست که بازی بیاد ماندنی تیم کری در نقش پنی وایز، دلقک شیطانی و تغییر چهره دهنده داستان نمی تواند باعث ترس مخاطب تا مرز خیس کردن شلوار شود.

منظورمان این است که کیفیت نامتناسب دیگر بازیگران و جلوه های ویژه ضعیف و ساده فیلم باعث شده که از ترسیدن مخاطبان از داستان خوفناک فیلم کاسته شود.با این وجود می توان گفت که بازسازی سینمایی دوم اندی موشیتی از رمان «آن» از لحاظ ترسناک بودن چیزی بیشتر از نسخه اورجینال ندارد.

وابستگی بیش از حد به ترس های لحظه ای در نتیجه حرکات پنی وایزِ بیل اسکارشگارد و دسترسی به تکنولوژی بسیار مدرن در عرصه جلوه های ویژه، باعث شده که فیلم اخیر نسبت به نسخه اورجینال ترسناک تر نباشد.با این وجود می توان درخشش این اثر سینمایی در مقایسه با نسخه اورجینال را در ارتباط دینامیک و قابل درک بین شخصیت های کودک فیلم جستجو کرد که با استعدادی باورنکردنی از بازیگران خردسالی مانند فین وولفهارد و سوفیا لیلیس به نمایش در می آید.

این موضوع نه تنها بدین معنی است که موشیتی توانسته روح داستان رمان کینگ را به تصویر بکشد بلکه او توانسته شخصیت ها را طوری توسعه دهد که خیلی زود شیفته آن ها می شویم و به همین دلیل زمانی که آن ها در معرض تهدید و خطر قرار می گیرند، مخاطب نیز دچار استرس و اضطراب می شود. بدین ترتیب فیلم «آن: فصل اول» (It: Chapter One) به یک بازسازی سینمایی بسیار موفق تبدیل شد که روح و بن مایه واقعی رمان استفن کینگ را با جذابیتی وصف نشدنی به تصویر می کشد.

۶- مردی که زیاد می دانست (۱۹۵۶)

نسخه سال ۱۹۵۶ از فیلم «مردی که زیاد می دانست» (The Man Who Knew Too Much) نمونه ای نادر از بازسازی هایی است که در آن یک کارگردان فیلم خود را از نو بازسازی می کند.بله درست خوانده اید! آلفرد هیچکاک، کارگردان افسانه ای تاریخ سینما خود پشت بازسازی تریلر اورجینال خود در سال ۱۹۳۴ قرار داشت، اگر چه در ابتدا با نقدهای نسبتاً منفی مواجه شد.

نسخه دوم این فیلم که در سال ۱۹۵۶ ساخته شد هم از لحاظ داستان و هم سبک روایی با فیلم اورجینال متفاوت است و البته فیلمی بسیار ساختار یافته و مرتب تر نیز به شمار می آید.نه تنها فیلم برداری تکنیکالر بر زیبایی این فیلم نسبت به نسخه قبلی افزوده است بلکه جیمز استورات و دوریس دی نیز رابطه زن و شوهری بسیار جذاب تر و عمیق تری را نسبت به لزلی بنکس و ادنا بست در نسخه اول فیلم نشان می دهند.

اگر چه نسخه سال ۱۹۳۴ از سیر داستانی سریع تر و فضای کاملاً بریتانیایی سود می برد اما نسخه دوم بسیار تاثیرگذارتر بوده و بیشتر به یک فیلم پر زرق و برق با بودجه ای هنگفت شبیه است.در پایان شاید هیچ کس بهتر از خود هیچکاک نتوانسته باشد تمایز بین این دو فیلم را متوجه شده باشد که در مورد تفاوت این دو چنین می گوید:«می توانیم بگوییم که نسخه اول توسط یک کارگردان آماتور بااستعداد و نسخه دوم توسط یک کارگردان حرفه ای ساخته شده است».

۷- موجود (۱۹۸۲)

فیلم ترسناک علمی تخیلی کریس نایبی با عنوان «موجودی از دنیای دیگر» ( The Thing From Another World) ساخته سال ۱۹۵۱ اقتباسی بسیار متعهد و وفادار به رمانی کوتاه از جان دبلیو کمپبل با عنوان «چه کسی به آنجا می رود؟» ( Who Goes There?).

با این وجود سناریویی که توسط چارلز لدرر نوشته شد و با مشارکت بن هشت و هاوارد هاکس به مرحله تولید رسید، در کمال ناباوری و بدون دلیلی خاص ترسناک ترین عنصر داستان کمپبل را حذف کرد: توانایی موجود فضایی در تقلید چهره کسانی که با او تماس پیدا می کردند.بدین ترتیب اگر چه نسخه سال ۱۹۵۱ دارای لحظات ترسناک متعددی بود اما با جایگزینی تهدید فرازمینی رمان کمپبل با یک هیولای رها شده نتوانست روح ترسناک رمان کمپبل را به تصویر بکشد.

برای بازسازی این فیلم با عنوان «موجود» (The Thing) در سال ۱۹۸۲، جان کارپنتر هنگامی که می خواست به موجود خوفناک مهروف داستان بپردازد به رمان اصلی کمپبل رجوع کرد که تعلیق و تنش را به حدی غیرقابل تحمل رساند.

با بهره گیری از عدم اعتمادی که بین شخصیت مک کریدی (کرت راسل) و دیگر بازماندگان گرفتار شده در قطب جنوب بعد از اطلاع از اینکه موجود مرگبار در میان آن هاست و خود را در قالب یکی از آن ها مخفی کرده، بوجود می آید، فیلم کارپنتر به خوبی توانست پارانویا و وحشتی که می تواند در بین جوامع ایزوله و دورافتاده ایجاد شود را به زیبایی و تاثیرگذاری بی نظیری به تصویر بکشد.

بازسازی سینمایی «موجود» در زمان خود آن چنان که شایسته بود مورد توجه قرار نگرفت- نقدهای فیلم اکثراً منفی و ضعیف و فروش فیلم نیز قابل توجه نبود- که می توان آن را نتیجه جلوه های کاربردی ترسناک و البته بی نقص رای بوتین و تیم همکاران او در ساختن هیولای خونخوار فیلم دانست.خوشبختانه در سال های پس از اکران فیلم، بازسازی سینمایی «موجود» جایگاه یک فیلم کالت را یافت و امروزه نیز همواره به عنوان یکی از بهترین فیلم های ترسناک تاریخ سینما از آن یاد می شود.

۸- مخمصه (۱۹۹۵)

درام جنایی «مخمصه» (Heat) در سال ۱۹۹۵ در واقع بازسازی سینمایی یک اپیزود آزمایشی طولانی برای یک سریال تلویزیونی به نام «سقوط لس آنجلس» (L.A. Takedown) بود که هیچگاه ادامه نیافت.مایکل مان بدون این که از این شکست و نقدهای منفی منتقدان نسبت به «سقوط لس آنجلس» ناامید شود، توانست این پروژه را در قالب یک فیلم بزرگ و فراموش نشدنی بازسازی نماید و همه نیز موافقند که بازسازی سینمایی داستان بسیار فراتر از نسخه تلویزیونی آن بود.مایکل مان به عنوان نویسنده و کارگردان این فیلم، تمرکز خود را بر روی نسخه اولیه و طولانی تر سناریو «سقوط لس آنجلس» قرار داده و بدین ترتیب بسیاری از داستان های فرعی که در نسخه تلویزیونی سال ۱۹۸۹ حذف شده بود در سناریو «مخمصه» دخالت داده شد.

همچنین او دقت و کنترل بیشتری بر روی نحوه فیلم برداری صحنه ها و تدوین آن ها و همچنین سبک روایی داستان صرف کرد که به یک سبک داستان پردازی بسیار قوی تر و جذاب تر منتهی شد.علاوه بر این، مان توانست از نهایت استعداد بازیگران ستاره ای مانند آل پاچینو، رابرت دنیرو، وال کیلمر و ناتالی پورتمن جوان برای نشان دادن کوچکترین جزییات و واقعی ترین حرکات و احساسات بین دزد و پلیس های داستان سود ببرد.

به این همه دقت و استادی در بازیگری و کارگردانی باید فیلمبرداری ماهرانه و فریبنده دانته اسپینوتی و موسیقی متن کنترل شده الیوت گولدنتال را اضافه کنید و بدین ترتیب می توان دلیل این که «مخصمه» به عنوان یکی از بهترین فیلم های جنایی تاریخ سینما مورد تحسین قرار گرفته است را درک کرد، در حالی که «سقوط لس آنجلس» فیلمی کاملاً فراموش شده است.

۹- یازده یار اوشن (۲۰۰۱)

اگر تنها بخواهیم یک چیز در مورد دو نسخه فیلم «یازده یار اوشن» (Ocean’s Eleve) بگوییم این است که این دو به شدت بر کاریزما، ارتباط جذاب و جذابیت فردی بازیگران ستاره فیلم متکی هستند.این موضوع در پایان مشابه بین فیلم پرهیجان لوییس مایلستون در سال ۱۹۶۰ و بازسازی سینمایی آن توسط استیون سودربرگ در سال ۲۰۰۱ دیده می شود، هر چند نسخه اورجینال بسیار بهتر و سرتر از نسخه اخیر است.با این وجود، داستان سرقت سودربرگ بسیار جمع و جورتر است در حالی که جذابیت و هیجان دلچسب آن هیچگاه بر تنش خود سرقت سایه نمی افکند.

علاوه بر این، شخصیت دنی اوشن و همکاران نامتجانس و متفاوتش که گروه سرقت را تشکیل می دهند بسیار توسعه یافته تر و به طور کلی دوست داشتنی تر و بالغ تر هستند.اما تفاوت بزرگ بین دو نسخه سینمایی «یازده یار اوشن» این است که مایلستون گروهی خواننده را برای انجام سرقت دور هم جمع کرده بود و سودربرگ گروهی بازیگر حرفه ای را.

این موضوع را به مثابه توهینی به گروه Rat Pack متشکل از ستارگانی مانند فرانک سیناترا، دین مارتین یا سامی دیویس جونیور که باعث زرق و برق فیلم مایلستون شده بودند محسوب کرد زیرا منظور ما این است که ستارگان فیلم او را گروهی خواننده و هنرمند عرصه موسیقی و نه بازیگرانی حرفه ای تشکیل داده بودند.از طرف دیگر، بازسازی سینمایی سال ۲۰۰۱ از بازیگران سرشناسی مانند جرج کلونی، برد پیت و مت دیمون سود می برد که همگی صرفاً به عنوان بازیگر شناخته می شوند و کنترل و مهارت بسیار خوبی نیز در حرفه خود دارند.این بدان معناست که آن ها نه تنها از جذابیت لازم برخورداند بلکه هنر و قدرت بازیگری آن ها نیز بر تاثیرگذاری و زیبایی بازی آن ها می افزاید.

۱۰- دروغ های حقیقی (۱۹۹۴)

در بازسازی سینمایی «دروغ های حقیقی» (True Lies) در سال ۱۹۹۴، جیمز کامرون به سراغ هسته داستان فیلم فرانسوی «مجموع» (La Totale!) ساخته سال ۱۹۹۱ رفته و سبک فیلمسازی خود را به آن تزریق می کند. این موضوع به معنای افزایش عناصر اکشن و شوخ طبعی های بیشتر نسبت به فیلم اورجینال بود، هر چند می توان به احساسات کارتونی نسخه کامرون در مواردی خاص نیز می توان اشاره کرد.بدین ترتیب می توان گفت این فیلم نیز مانند دیگر همکاری های کامرون و شوارتزنگر با موفقیت همراه بود زیرا کامرون یکی از معدود کارگردانانی بود که توانست از مولفه های کمیک بازی شوارتزنگر و جثه بزرگ او به خوبی و در زمان مناسب، به صورت همزمان استفاده نماید.

جَیمی لی کورتیس نیز بار عاطفی و عاشقانه فیلم را به خوبی به دوش می کشد و بدین ترتیب جذابیت و کشش فیلم «دروغ های حقیقی» با فیلم فرانسوی اورجینال قابل مقایسه نیست.اگر چه نسخه کامرون کمتر نکته بین بوده و گاهی مضحک می شود اما شاید کامرون به هیچ شکل دیگری نمی توانست چنین فیلمی موفق با داستانی جذاب بسازد.

تاریخ نشر مطلب:
جمعه، ۱۶ آذر ۱۳۹۷






نظرات کاربران





معرفي فيلم هاي روي پرده