نگاهی به خوب و بد جشنواره موسیقی فجر

سی و چهارمین جشنواره موسیقی فجر دفتر کم ورق و کم رمقِ خود را درحالی بست که در همه آمارها و ارقام در تقابل پایین‌تر از نصف با دوره پیشین قرار دارد.چند سال بود که دلسوزان موسیقی هرساله به فکر تغییر کادر و عوامل اجرایی جشنواره موسیقی فجر بودند. برخی برچسب مافیایی بودن به جشنواره و انحصارطلبی می‌زدند. عده‌ای بودجه جشنواره را زیر سوال می‌بردند و همواره به دنبال شفاف‌سازی بودجه و هزینه‌کرد بودند و نیز درآمدهای حاصل از بلیت فروشی اجراهای جشنواره فجر را مطرح می‌کردند. تازه این بخش بیشتر لحن و رنگ و بوی مالی و مادی داشت و از سویی منتقدین بسیاری هم بودند که به سطح کیفی جشنواره می‌تاختند و آن را از جنبه کیفی شایسته نمی‌دانستند و آن را بسیار بازاری ارزیابی می‌کردند.

از اجراهای بخش موسیقی ایرانی گرفته تا بخش بین‌الملل و تلفیقی و پاپ، همه را به باد انتقاد می‌گرفتند تا اینکه به یک باره تغییرات از دفتر موسیقی آغاز شد و به عوامل جشنواره موسیقی فجر رسید. بسیاری از همان دلواپسان خوشحال شدند از زمزمه‌های وداع حمیدرضا نوربخش با جشنواره فجر و در چشم بر هم زدنی او هم بوسید و در تاقچه گذاشت...

تیم جدید به میدان آمد و شاهین فرهت منجی جشنواره موسیقی فجر نام گرفت. اما این تحول همچون برخی تحول‌های سیاسی خیلی زود به انحراف گرایید. بسیاری از منتقدین، کارکرد و جنبه موسیقایی فرهت را رها کرده و به پاکی و صفا و صداقت و بی‌آلایشی او چشم امید دوخته بودند، انگار تمام مشکلات جشنواره موسیقی فجر قرار بود به صِرف دست‌پاکی و تواضع و خضوع و خشوع مرتفع شود. همه زمزمه‌ها به این ختم می‌شد که «...ولی فرهت آدم درستکاری است.»

...تا اینکه سی و چهارمین جشنواره موسیقی فجر آغاز شد و نوبتِ الوعده وفا رسید. در همان ابتدای کار تبلیغات ضعیف این دوره که به هر دلیل نمی‌توان آن را نادیده گرفت و حالا مقصر شهرداری تهران بوده یا وزارت ارشاد، اینها از جمله همان مسائلی هستند که داعیه مرتفع کردن آن‌ها بود لیکن کاری صورت نگرفت.جدول اجراهای سی و چهارمین جشنواره موسیقی فجر که آمد، آب پاکی روی دست همه منتقدین ریخت. جشنواره از لحاظ کمّی حدودا نصف سال قبل شده بود. ۱۰ روز جشنواره دوره سی و سوم به ۶ روز تقلیل یافته بود. خبری از خواننده‌های مطرح موسیقی دستگاهی ایرانی نبود، جایی که اشکان کمانگری معروف‌ترین خواننده این ژانر شده بود. ارکستر ملی از خواننده‌ای نامدار بهره نمی‌برد و بخش بین‌الملل شدیداً فروکش کرده بود، بخش تلفیقی که در مقایسه با سال قبل هیچ حرفی برای گفتن نداشت. بخش محلی نیز از آنهمه گروه‌های باسابقه و سرشناس محلی خبری نبود و «پروین بهمنی» در میان گروه‌هایی کمتر شناخته شده‌تر، خودنمایی می‌کرد. در آخر هم بخش پاپ که با اُفت شدید هم از نظر تعداد اجراها و هم از نظر حضور خواننده‌های نامدار همراه بود. به این ترتیب امیدِ منتقدین و آرزومندان به بهبودی شرایط جشنواره موسیقی فجر به ناامیدی گروید.

در همین ابتدا می‌توان دو جدول اجراهای دو دوره سی و سوم و سی و چهارم جشنواره موسیقی فجر را ملاحظه و مقایسه کرد.این تازه آغاز ماجرا بود و با شروع جشنواره شرایط ناامیدکننده‌تر شد. اولین اجرا متعلق به ارکستر ملی کشورمان به رهبری فریدون شهبازیان بود که انگار نه انگار باید برای مهم‌ترین رویداد موسیقی سال این مملکت روی صحنه می‌رفت. فریدون شهبازیان همان ارکستر سال قبل را با همان اشکالات و ایرادها به صحنه برد تا اولین اجرا از اولین شب سی و چهارمین جشنواره موسیقی فجر را بدین شکل روی صحنه ببرد. تازه اجرای امسال هم از نظر صدادهی و دینامیک ارکستر مشکل داشت و هم خواننده پیشکسوت و زحمتکش و نامدار دهه شصت را در اوج ناآمادگی روی صحنه اجرا آورده بود. خواننده‌ای که سال‌ها از اجرای صحنه‌ای به این شکل دور مانده بود و طی این سال‌ها بیشتر در برنامه‌های ارگانی به اجرای پلی‌بک سرودهای معروف قدیمی خود می‌پرداخت.

متاسفانه اولین اجرای بخش موسیقی ایرانی که در تالار ایوان شمس به روی صحنه رفت، ارکستر «همایون پرنیا» بود. اولین اجرای این ژانر هم علاوه بر اینکه گروهی سرشناس‌تر با خواننده‌ای شناخته‌ شده‌تر برای این رویداد انتخاب نشده بود، با ضعف و ایرادهای فراوان خود انجام شد تا جشنواره موسیقی فجر اولین اجراهای شاخص خود را با ایرادهای متعدد به نمایش بگذارد. جاییکه تا قبل از این اجراها شاهین فرهت در چندین مصاحبه گفته بود که بهترین گروه‌ها به جشنواره می‌آیند و در اوج آمادگی بهترین اجراهایشان را به روی صحنه خواهند برد.

او همچنین گفته بود که این دوره از جشنواره از این جنبه که آثار آهنگسازان ایرانی در اولویت اجرا هستند و آثار شاخص غربی نیز به اجرا گذاشته می‌شوند، بیشترین بهره از آثار ایرانی به کارهای خود ایشان اختصاص یافته بود که نمی‌توانست صورت خوشی داشته باشد.البته در همان شب اول، اجراهای خوبی هم به صحنه برده شد که از آن میان می‌توان به «تریو امئل» از کشور اسلوونی در بخش بین‌الملل، «خنیاگران خیام» در بخش تلفیقی، تک‌نوازی پیانو آرپینه ایسرائیلیان در بخش کلاسیک، و راست موغام تبریز و زندگی مازندران در بخش محلی اشاره کرد.

یکی از اجراهایی که واقعا از بهترین اجراهای این دوره و شاید بهترین اجرای این دوره بتوان از آن یاد کرد اجرای گروه «بربطیان» به سرپرستی «حسین بهروزی‌نیا» بود. اجرایی که تمام شرایط و استانداردهای یک کنسرت تمام و کمال را دارا بود و ای‌کاش بخش برنامه‌ریزی جشنواره به سمت و سوی اینچنین اجراهایی در این سطح پیش می‌رفت. اجرایی که تمام مخاطبان خود را با بهترین وجه ممکن از سالن راهی خانه‌هایشان کرد. اجرایی که گروه برای کار خود زحمت‌ها کشیده بودند و نتیجه آن را در نگاه و احساس مخاطبان می‌شد به وضوح و روشنی دید. از تکنیک گروهی و تک‌نوازی گرفته تا احساس فردی و گروهی همه و همه در این اجرا به غایت زیبا و هماهنگ به نمایش گذاشته شد.

با شروع جشنواره کاستی‌های آن نیز به سرعت نمایان شد که بخشی از آن قطعا به سوء مدیریت شخص شاهین فرهت و شهرام صارمی و نیز آقای ترابی باز می‌گردد. بخشی به بودجه و تخصیص آن باز می‌گردد و بخشی نیز به شرایط بحرانی ارز در سال جاری که در مجموع هرچه هست واقعیت برآمده از این دلایل است. باید در این مورد آگاه‌سازی و اطلاع‌رسانی شود چراکه مردم حق دارند در مورد رویدادهایی‌ که پیرامونشان رخ می‌دهد مطلع باشند.

با مشخص شدن تعداد اجراها و سالن‌ها برای بسیاری این سوال پیش آمد که چرا جشنواره آب رفته است؟ در بسیاری از موارد که اغلب شهرام صارمی پاسخگو بود، اعلام کرده بود که بودجه جشنواره نسبت به سال قبل نصف شده است، حال آنکه حمیدرضا نوربخش در مصاحبه‌ای بعد از همین اظهارات صارمی گفته بود که بودجه امسال به همان اندازه بودجه سال قبل است یعنی چیزی حدود ۴ میلیارد تومان است که ۲ میلیارد از آن از محل اعطای بودجه و ۲ میلیارد دیگر در سال گذشته از محل فروش بلیت کنسرت‌های جشنواره تامین شده بود لیکن صارمی پس از این اظهارات نوربخش جوابی ارائه نکرد.

خلاصه جشنواره در روزهای بعدی به کار خود ادامه داد و هر روز شاهد اجراهایی نه چندان دل‌چسب و نه‌چندان قدرتمند بودیم. بسیاری از گروه‌هایی که به اجرای برنامه می‌پرداختند، نه نام و نشان شناخته‌ شده‌ای داشتند نه از اجرای باکیفیتی برخوردار بودند به ویژه در بخش تلفیقی و فیوژن و بخش بین‌الملل و نیز بخش محلی و مقامی که نسبت دوره قبل با اُفت قابل ملاحظه‌ای مواجه بودند.

اجراهایی که در برج آزادی به صحنه می‌رفت نسبت به دیگر بخش‌ها از شهرت کمتری برخوردار بودند و اجراهایشان نیز به نسبت در سطح کیفی پایین‌تری بود. حال آنکه سال گذشته در همین سالن برج آزادی شاهد اجراهایی در بخش محلی و مقامی همچون «سورنای لرستان» که یکی از نامدارترین گروه‌های این استان است و احسان عبدی‌پور که سرنانواز بین‌المللی این گروه است و امسال جشنواره از حضور او بی‌بهره بود. گروه «دیلمون» محمود فرضی‌نژاد و «نیمه» امیر شکاری از بوشهر از دیگر گروه‌های غایب بودند.

همچنین افسوس بیشتر در بخش موسیقی‌های تلفیقی یا فیوژن که سال گذشته باز هم در همین برج آزادی گروه‌هایی چون «داتار»، «کماکان»، «گرِه»، «مهیار علیزاده» با برنامه «تکرار نامنظم بی تو»، «گام» و «جالبوت» که هرکدام در نوع خود اجراهایی شاخص و به‌یاد ماندنی به روی صحنه بردند و امسال در این ژانر بی‌نصیب بودیم.

در طول این دوره از جشنواره بارها و بارها از زبان خود شاهین فرهت شنیده می‌شد که جشنواره امسال با اولویت آهنگسازان ایرانی است و تمرکز بر اجرای آهنگسازان ایرانی خواهد بود. لیکن بجز در موارد معدود، بسیاری از گروه‌های داخلی و خارجی بخش بین‌الملل به اجرای آثار خود فرهت در کنار موسیقیدانان بزرگ دنیا همچون باخ و بتهوون می‌پرداختند. این قضیه چنانچه مصادف با دبیری آقای فرهت نبود، بسیار امری قابل افتخار و مایه مباهات بود. اما در این شرایط و جایگاه و سمت او در جشنواره موسیقی ناظر بر این قضیه است و خیلی‌ها را بدین ذهنیت سوق می‌دهد که صرفا جایگاه فرهت در جشنواره باعث تکرّر اجرای آثارش توسط گروه‌های متعدد ایرانی و خارجی شده و چه بسا اگر چنین شرایطی حکمفرما نبود، شاید حتی یکی از آثار فرهت اجرا نمی‌شد. کما اینکه در سال‌ها و دوره‌های قبل اجرا نمی‌شد. همین مساله واقعا نسبت به شأن و جایگاه و کسوت این آهنگساز باسابقه و خوش سابقه نمود خوبی نداشت و در زمان و مکان درست خود اتفاق نمی‌افتاد.

از سویی یکی دیگر از ایراداتی که بر برگزاری این دوره از جشنواره بیشتر شنیده می‌شود، نارضایتی از هیأت انتخاب گروه‌ها و آثار است که بویژه برخی از اعضاء اصلا در تراز و سطح انتخاب جشنواره موسیقی فجر نیستند و به یقین از بسیاری از همان‌ها که ایشان انتخاب کرده‌اند به مراتب از سطحی نازل‌تر برخوردار هستند.

در این دوره که به ۶ روز محدود شده بود، ۴ روز از ۱۰ روز اجرای سال گذشته کمتر بود که طبیعتا هرچه از کمیت کاسه می‌شود باید صرف کیفیت می‌شد اما چنین چیزی اصلا اتفاق نیفتاد بلکه اجراها و گروه‌ها در سطحی نازل‌تر نسبت به دوره قبل ظاهر شدند که نشان از انتخاب نادرست آقای شاهین فرهت برای این کار دارد.حقیقتا هرکسی را بهر کاری ساخته‌اند و آقای فرهت باید به همان کار خطیر و دشوار آهنگسازی که از دست معدود افرادی برمی‌آید، بپردازد و اموراتی اینچنین را به کسانی بسپارد که امروزه بیشتر در کارهای اجرایی جشنواره‌ای ورود کرده‌اند.

یکی از شایسته‌ترین کارهایی که در این دوره از جشنواره فجر انجام شد بخش نمایش فیلم‌های مستند با موضوع موسیقی بود که به کارگردانی فیلمسازان جوان و صاحب نام سینمای کشور ساخته شده بودند که از ابداعات و ابتکارات خوب این دوره از جشنواره محسوب می‌شود. این کار همزمان با اولین روز اجراهای جشنواره اکران فیلم‌های خود را با همکاری خانه سینما و در سالن «سیف‌اله داد» که مربوط به این مجموعه صنفی است، آغاز کرد.

از دیگر نقاط ضعف این دوره از جشنواره می‌توان به تبلیغات و اطلاع‌رسانی بسیار ضعیف آن اشاره کرد که مشکل هرچه بوده، برای مطالبه‌گرانی که حداقل خواسته‌شان یک اطلاع‌رسانی ساده است، عذر  و تقصیری پذیرفته نیست. البته در رسانه ملی هم بجز چند مورد گزارش‌های کوتاه اطلاع رسانی صورت نگرفت، هر چند رادیو حضوری به مراتب فعال‌تر در جشنواره داشت.یکی دیگر از اشکالاتی که بر این جشنواره وارد است این بود که در چهل سالگی انقلاب خبری از اجرای آهنگ‌ها و سرودهای انقلابی نبود، بجز اینکه در اولین اجرا، ارکستر ملی آثاری از انقلاب را به خوانندگی «اسفندیار قره‌باغی» در تالار وحدت روی صحنه برد و جز آن، هیچ موردی دیده نشد و برنامه‌ریزی جدی برای آن صورت نگرفته بود.

این دوره از جشنواره می‌توانست با همکاری نهادهای انقلابی، بزرگداشت چهل سالگی انقلاب را با اجرای برنامه‌هایی از خوانندگان انقلابی که آثار ماندگاری در این زمینه دارند و نیز تجلیل از هنرمندان و خوانندگان و آهنگسازانی که آثاری جاودانه برای انقلاب خلق کرده‌اند، همراه می‌شد که متاسفانه خبری از این برنامه‌ها نبود.حذف بخش «جایزه باربد» نیز یکی از نقاط تیره و اُفت سی و چهارمین جشنواره موسیقی فجر بود که واقعا بخش اعظمی از جذابیت جشنواره را از بین برد.

با وجود تمام نواقصی که در طول جشنواره سی و چهارم روی داد و حذف جایزه باربد به مراسم اختتامیه رسیدیم و سوال اینجاست که آیا اگر مراسم اختتامیه برگزار هم نمی‌شد آیا چیزی از دست می‌دادیم؟ آیا اتفاق خاصی در اختتامیه افتاد؟ بخصوص پس از حذف جایزه باربد چه هیجان و جذابیتی برای اختتامیه می‌توانست وجود داشته باشد؟ مراسم اختتامیه که آغاز شد از ابتدا تا انتها گویی همه منتظر اتفاق خاصی بودند که هرگز رخ نداد.

خلاصه بسیاری از دلسوزان موسیقی در تکاپو بودند تا به گفته خودشان جشنواره را که به مصادره عده خاصی درآمده و محل درآمدزایی کلان و به «جُنگی تجاری» بدل شده بود خارج سازند. منتقدینی که آرزویشان ارائه موسیقی ایرانی و حمایت از هنرمندانی از دورترین مناطق کشور و فراهم کردن مجالی برای دیده شدن موسیقی‌های مقامی و جوانان مستعدی بود که باید بهتر و بیشتر دیده شوند.

اما جشنواره‌ به عقیده آنان به نماد موسیقی تجاری بدل شده بود و رانت‌هایی که تهیه‌کنندگان استفاده می‌کردند و سالن و تبلیغات می‌گرفتند و هر چیزی را به نام موسیقی به خورد شنوندگان می‌دادند و در جشنواره فجر هم مجال استفاده که نه، سوء استفاده یافتند.

کسانی که دغدغه شفافیت مالی جشنواره را داشتند و نگاه مسولین جشنواره را نگاهی از بالا به پایین و تحقیرآمیز می‌انگاشتند و چنانچه کسی نقد می‌کرد دشمن بود و اگر تعریف می‌کرد دوست و مورد حمایت بود. جایزه باربد را هم که بین خودشان تقسیم می‌کردند و جمله طنز رایجی از تقسیم دستمزدهای گروه‌های اجرایی که می‌گفتند یک گروه دو نفره ۶۰ میلیون تومان دستمزد گرفته و یک گروه ۶۰ نفره ۲ میلیون تومان! و با این جملات به نقد جشنواره می‌پرداختند، امروز ناامید از همه جا و حرفی که برای گفتن نمی‌ماند./ فارس

تاریخ نشر مطلب:
پنجشنبه، ۰۲ اسفند ۱۳۹۷






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده