یک گزارش جالب از کاراکترهای بدون بازیگر در فیلم‌های ایرانی/ نامرئی هایِ تاثیرگذار!

یک روش جذاب که در سال‌های اخیر بارها مورد استفاده نویسندگان فیلم‌های ایرانی قرار گرفته، استفاده از کاراکتری در فیلم است که هیچ‌وقت دیده نمی‌شود، اما اهمیتی غیرقابل چشم‌پوشی دارد. بازیگری برای ایفای این قبیل نقش‌ها در نظر گرفته نمی‌شود و فیلمسازان تعمدا یک چهره مهم را از چشم مخاطب پنهان می‌کنند تا خود بیننده دست به کار شود، قوه خیالش را به کار بگیرد و ابعاد و ویژگی‌های مختلف شخصیتی آن کاراکتر غایب را تصور کند. به بهانه اکران فیلم تحسین شده «قصر شیرین»، نگاهی داریم به مهم‌ترین فیلم‌های ایرانی که در سال‌های اخیر از موهبت یک شخصیت بدون بازیگر بهره‌مند شده‌اند.

حریم شخصی «مانی»

فیلم متوسط «حریم شخصی» ساخته احمد معظمی داستان چند جوان است که برای تفریح به ویلایی می‌روند، اما صاحب ویلا در آن‌جا حضور ندارد و چند نفر از جمع هم نمی‌دانند که ویلا متعلق به کیست. پنهان‌کاری یکی از زوج‌های قصه در مورد هویت صاحب ویلا، گره‌هایی را در قصه به وجود می‌آورد و ارتباط زوج دیگر را تحت تاثیر قرار می‌دهد. در برهه‌ای از فیلم، بیننده چند عکس از رضا یزدانی (خواننده معروف ایرانی که اخیرا به بازیگری روی آورده) را به عنوان صاحب ویلا (مانی) می‌بیند که ظاهرا در ایران نیست. اما درحالی که بیننده هر لحظه انتظار ورود مانی را می‌کشد، او هیچ‌وقت جلوی دوربین نمی‌آید و فقط سنگینی اسم او و مالکیتش بر ویلاست که همه چیز را خراب می‌کند. بدین ترتیب زندگی زوج اصلی قصه با سوءظن از بین می‌رود و استفاده طعنه‌آمیز فیلمساز از کاراکتری که هرگز دیده نمی‌شود، خراب شدن زندگی یک خانواده بخاطر هیچ و پوچ را به خوبی هشدار می‌دهد.

متری شیش و نیم «رضا ژاپنی»

استفاده سعید روستایی در جدیدترین فیلمش «متری شیش و نیم» از یک خلافکار حرفه‌ای به نام رضا ژاپنی، جزو نکات برجسته فیلم محسوب می‌شود که کمتر به آن پرداخته شده. رضا ژاپنی به قول معروف اصل خلافکارهاست؛ کسی که آشپرخانه شیشه دارد، قاتل کودک است و در زمان خطر هم به راحتی پشت مواد فروش همکارش خالی می‌کند. با این همه، ما هیچ‌وقت رضا ژاپنی را نمی‌بینیم و حتی در عملیات انفجار آشپرخانه، روستایی ترجیح می‌دهد دوربینش را به داخل زیرزمین نبرد تا تشکیلات رضا ژاپنی هم مانند چهره‌اش پنهان بماند. رضا ژاپنی احتمالا نماینده قشر بی‌اخلاق و حیوان‌صفتی است که از انجام هیچ جنایتی ابا ندارد؛ موجودی که همیشه از نظرها پنهان است و بدون دیده شدن، زندگی هزاران انسان را به نابودی کشانده و حتی به مرام گنگسترها و موادفروش‌ها هم پایبند نیست.

فروشنده «آهو»

زمانی که اولین خبرها از «فروشنده» منتشر میشد، پروژه برنده اسکار فرهادی موقتا «برسد به دست آهو» نام داشت. در آن زمان عموم مخاطبان فکر می‌کردند که آهو نام نقش اول زن فیلم است که قرار است به ترانه علیدوستی سپرده شود. اما پس از تغییر نام پروژه به «فروشنده» و اکران فیلم، مشخص شد که آهو همان کاراکتر غایب فرهادی است که در قصه گره ایجاد می‌کند. فیلم خوش‌ساخت و موفق «فروشنده» تقریبا تمام تعلیق‌ها و گره‌افکنیهایش در نیمه اول را مدیون شخصیت پنهان آهو است؛ زنی بدنام و مجهول که وسایل خانه‌اش را رها کرده و سرنوشتش مشخص نیست. اما همین شخصیت در ادامه قصه به تعبیری نیمه تاریک وجود هر یک از ما را برمی‌انگیزد و انسانیت و اخلاق انسانی در مواجهه با او صیقل می‌خورد.

سرخپوست «احمد سرخپوست»

دوقطبی دوست‌داشتنی و خلاقانه‌ای که نیما جاویدی در فیلمنامه «سرخپوست» طراحی کرده، حاکی از تقابل کاراکتر نعمت جاهد (با بازی نوید محمدزاده) با یک زندانی به نام احمد سرخپوست است؛ کسی که تا پایان فیلم از نظرها پنهان می‌ماند و تنها مواجهه مخاطب با او یک حجم سیاهی در سکانس گشودن در زندان و یک نمای پی‌اووی دلنشین در سکانس پایانی است. احمد هیچوقت دیده نمی‌شود و هیچ بازیگری نقش او را عهده‌دار نشده؛ با این همه، اصلی‌ترین گره‌های درام با هوش او در پنهان شدن و پایداری و سرسختی عجیبش در تلاش برای ادامه ادامه زندگی، سر و شکل پیدا می‌کند. رفتار، افکار و حتی گذشته و خانواده احمد سرخپوست در سرتاسر فیلم جدید نیما جاویدی زنده و موثر است، در حالی که خودش به درستی و با تیزهوشی فیلمساز هیچوقت جلوی چشم مخاطب ظاهر نمی‌شود.

قصر شیرین «شیرین»

قبل از رونمایی از فیلم جدید رضا میرکریمی، و با توجه به لوکیشن‌های خارج از تهرانش، به نظر می‌رسید که اثر در شهرستان قصر شیرین روایت خواهد شد و سرمنشاء اصلی نامگذاری فیلم نیز نام شهرستان است. «قصر شیرین» اما حکایت دنیای دوست‌داشتنی و شیرینی است که مادری دلسوز و مهربان برای فرزندانش ساخته. او در مواجهه با پرسش‌های دو کودکی که کمتر پدرشان را دیده‌اند، همسرش را مردی معرفی کرده که یک قصر دارد. میرکریمی در فیلم جدیدش نه ادا درمی‌آورد و نه روی اعصاب مخاطب راه می‌رود. او فقط حرفش را صادقانه می‌زند و در نخستین دقایق فیلم، به روشنی مخاطب را در جریان خبر فوت شیرین قرار می‌دهد. «قصر شیرین» احتمالا یکی از بهترین و بدیع‌ترین نامگذاری فیلم‌ها در تاریخ سینمای ایران است و قصه‌اش را با قائل شدن رفیع‌ترین جایگاه برای مادری که حتی پس از مرگش هم برکت وجودش خانواده را منسجم نگه می‌دارد، پیش میبرد. بیننده این فیلم هیچ‌وقت خود شیرین را نمی‌بیند و برای شخصیت‌پردازی او با توصیفات دیالوگ‌های اغراق شده تلاش نمی‌کند، اما عطر حضور این مادر در سراسر اثر پراکنده است و بیننده به سادگی می‌تواند قصر مهربانی ساخته دست او را تجسم کند./محمد عنبرسوز

برچسب ها:

تاریخ نشر مطلب:
شنبه، ۱۲ امرداد ۱۳۹۸






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده