یک گفتگوی مفصل و جالب با کریم جهانبخش سفیدکمر/ پُرتیتراژ ترین مرد سینما و تلویزیون!
بسیاری از مخاطبان سینما و تلویزیون، پای تیتراژ فیلمها و برنامههایی که میبینند، نمینشینند. اگر در سینما باشند، با تمام شدن فیلم، به سمت درهای خروجی میروند و اگر پای تلویزیون نشسته باشند، یا آن را خاموش میکنند و یا کانال را عوض میکنند. با این حال حتی اگر معدود دفعاتی باشد که به هر دلیلی تیتراژ فیلمها و برنامههای تلویزیونی را نگاه کنیم، یک اسم برایمان بسیار آشنا به نظر میرسد و در همه آنها تکرار میشود. «کریم جهانبخش سفیدکمر» مردی است که نامش پای تکتک فیلمها و سریالها و بسیاری از برنامههای تلویزیونی خورده و به «پر تیتراژترین مرد سینمای ایران» مشهور است. تمام سینماگران میشناندش و «عمو جهان» صدایش میکنند؛ مردی که وقتی دوستش از نردبان میافتد و دستش میشکند، کاملا اتفاقی کارهای برقی گروهی فیلمبرداری را انجام میدهد و پرتاب میشود به دنیای سینما.
به گزارش شایان فیلم و به نقل از روزنامه ابتکار، سی سال از آن روز گذشته و بیش از پنج هزار بار اسمش در تیتراژ فیلمها و سریالهای ایرانی و حتی خارجی - فیلمهای خارجیای که در ایران ساخته شدهاند – به عنوان «مسئول برق» تکرار شده است. با این حال کمتر کسی چهره او را میشناسد و دربارهاش میداند.همچنین تا به حال در مراسمی سینمایی از او تقدیر نشده و نمیداند آیا میان هنرمندان جایی دارد یا نه؟ آیا تکهای از قطعه هنرمندان را برایش در نظر گرفتهاند یا نه؟ خودش میگوید، بالاخره قطعه هنرمندان هم برق میخواهد و میخندد...
داخلی/ عصر/ درون ماشین زرد عمو جهان
(همراه با عمو جهان و دوستش راهی میشویم و قبل از اینکه حرفی بزنم، دوستش صحبت ساخت مستند و زیر بار نرفتن او را پیش میکشد. پشت چراغ ترمز میکند.)
اولین بار است که پیشنهاد مستند را رد کردهاید؟
نه؛ بیش از پانزده سال است که پیشنهادهای زیادی برای گفتوگو و حتی ساخت مستند از فعالیتم در سینما، از شبکههای داخلی و حتی خارجی داشتهام، اما هیچکدام را قبول نکردم. راستش فکر میکنم برایم دردسر درست میشود و هرچه کمتر در معرض دید باشم راحتتر کارم را انجام میدهم. کار من، مانند قطار بزرگی است که از حرکت ایستاده، اما وقتی راه میافتد همه سمتش سنگ میاندازند. وقتی بازنشست شدم؛ وقتی دردسر تهدیدم نکند، قول میدهم قبول کنم. از اداره برق بازنشست شدهام اما هنوز در سینما و تلویزیون فعالم.
در تمام حرفهها آدمهای زیادی فعالیت میکنند؛ در این سالها کس دیگری این کار را انجام نداده است؟
آدمهای دیگری هم هستند؛ خیلیها آمدند، رفتند. ولی چون کار سختی است و آسایششان را برهم میزند، دوام نیاوردهاند. من مانند 118 سیار، هر ساعتی از شبانهروز جوابگو هستم و فرقی نمیکند، چهار صبح باشد یا دوازده نیمهشب یا ده صبح؛ یعنی ساعت معنی ندارد در حیطه کاری من. تعهد کاری و وظیفهای که مقابل سینما و تلویزیون دارم. البته علاقه هم دارم؛ اگر اینطور نبود که شبها تلفن همراهم را خاموش میکردم و به زندگی شخصیام میرسیدم، ولی بچههای سینما را تک به تک دوست دارم و تقریبا تمام عوامل پشت دوربین در سینما و تلویزیون را میشناسم و رابطه دوستانهای با هم داریم.
دوست او حرفهایاش را ادامه می دهد...
البته کار ایشان طوری است که هر زمانی که مشکلی پیش میآید، خودش را میرساند و در بدترین شرایط آب و هوایی و زیر برف و باران هم که شده، کار را انجام میدهد. کار مهمی که ایشان انجام داده، قانونمند کردن برق گرفتن از اداره برق هر منطقه توسط گروه فیلمسازی است. در سالهای قبل، عوامل بدون در نظر گرفتن شرایط، و به صورت رایگان، هرجا که تصویربرداری داشتند، کابلها را به مسیر برق متصل میکردند و بدون توجه به وضعیت برق میگرفتند، در حالی که او باعث شده، در حال حاضر گروه از اداره برق مجوز بگیرد و بعد کارهای برقی را با رعایت ایمنی لازم و بدون خطر انجام شود.
روال کار از ابتدا چطور است؟
نحوه کار ما؛ زمانی که فیلم قرار است ساخته شود، مدیر پروژه با من تماس میگیرد و من شرایط را برایش توضیح میدهم تا معرفینامهشان را به دفتر روابط عمومی اداره برق ببرند و آدرس لوکیشنها را هم قید کنند؛ مجوز اداره برق، شروع همکاری من با پروژه سینمایی یا تلویزیونی است.
و در ادامه چه اتفاقی میافتد؟
اگر از صفر تا صد را بخواهم بگویم؛ اول مدیر تولید زنگ میزند و پس از انجام نامهبازی اداری، مدیر تدارکات با من تماس میگیرد و زمانی که فیلمبرداری شروع میشود را اعلام میکند. کاری که من میکنم، امکان استفاده از برق دویستوبیست ولتِ سهفاز است که با برق ضعیف خانگی فرق دارد. برق خانگی و سیمکشی و کنتر ساختمانها، کشش تغذیه دستگاههای فیلمسازی، دوربین، نور و... را ندارد. اگر هم فیلمبرداری در محل باشد که برق را مستقیم میگیریم.
اولین کار سینماییتان چه سالی بود؟
اولین کارم، سال شصتوهفت یا شصتوهشت بود. آن موقع دوشغله بودن، جرم بود و از ترس اخراج شدن از اداره برق، جرات نداشتم بگویم شغل دیگری هم دارم و برای همین میگفتم اسمم را در تیتراژ نزنند. آنها هم میگفتند این همه زحمت میکشی توی برف و باران ولی... اولین فیلمی که اسمم توی تیتراژ رفت، با اصرار خانم منیژه حکمت بود. فیلم «دختری با کفشهای کتانی» به کارگردانی آقای صدرعاملی. فکر میکنم خانم حکمت مجری طرح یا مدیر تولید فیلم بود.
مدیر تولید آن فیلم بود. چطور سر از سینما درآوردید؟
یکی از همکارانم که یادم میآید از نردبان افتاده و دستش شکسته بود از من خواست سر کار گروهی فیلمبرداری بروم و بهشان برق بدهم و من هم قبول کردم و رفتم و همان باعث استارت همکاریم در سینما و تلویزیون شد. فکر میکنم دو یا سه سال سابقه کار در اداره برق داشتم که این اتفاق افتاد.
داخلی/ گرگومیش/ فستفودی در خیابان بهشتی
(ماشین را گوشهای در خیابان بهشتی پارک میکند و راهی فستفودی میشویم که ظاهرا پاتوق همیشگیشان است. )
در این سالها کسی را برای این کار تربیت نکردهاید؟
ببینید زمانی که با من تماس میگیرند نهایتا یک ساعت بعد برق وصل است؛ هرکجای تهران باشم. برای هر لوکیشن یک بار میروم و برق میدهم. چندین نفر آمدند و کمی کار کردند اما آخر سر فرار کردند! ساعت سه شب بهتان زنگ بزنم؛ کلافه نمیشوید؟! اعتراض نمیکنید؟ اما من هر ساعتی حاضرم و میروم سر صحنه و هر اتفاقی افتاده باشد، برطرف میکنم. اگر نوسان برق باشد و مشکلات برقی دیگری که کار را لنگ بگذارد، مدیر تدارکات میداند که باید با من تماس بگیرد چون فقط من در دسترسم.
متولد کجا هستید؟
تهران متولد شدهام و در همین شهر بزرگ شدهام، اما پدر و مادرم متعلق به آذربایجان هستند.
تخصصتان چیست؟
متخصص تکنسین مفصلبندی هستم. زمانی که وارد جنگ شدیم به عنوان مفصلبند کابلهای فشار ضعیف دوره دیدم. در کشور کویت به ما حقوق زیادی میدادند که آنجا کار کنیم؛ چیزی ده برابر حقوقم در ایران. دوران تخصصام را در ایران دیده بودم و دلم نیامد بروم. نرفتم و ماندم. حقوقم در ایران دو هزار و چهارصد در ماه بود، اما آنجا ماهیانه سی صد هزار تومان دستمزد میدادند و چون هوا گرم بود فقط از من میخواستند شبها کار کنم.
چه سالی ازدواج کردید؟
متولد چهلویک هستم و سال شصتودو ازدواج کردم. یک پسر و یک دختر دارم؛ البته دخترم ازدواج کرده است.
داخلی/ شب/ دفتر دوست عمو جهان
(دفتر با چند پله از سطح زمین پایینتر میرود و فضایی شلوغ دارد، پر از وسایل تزیینی و کاغذ و خوراکی و پروندههایی که به نظر مهم میآیند)
با چه کسانی در سینما رفاقت بیشتری دارید؟
بیشتر با بچههای تولید و تدارکات رفیقم. در مورد بازیگران هم بیشتر دوستیها سر صحنه است و گاه برای بازیگران و اطرافیانشان جالب است که این آدم که به عنوان پرتیتراژترین مرد سینمای ایران شناخته میشود، کیست؟ این کریم جهانبخش کی است که اسمش در تمام فیلمهای ایرانی هست؟ آنها هم فقط اسم مرا میبینند و عکس مرا نمیبینند؛ این دلیلی است که باعث میشود بازیگران با من عکس بگیرند. بگذارید خاطرهای تعریف کنم از حامد بهداد؛ سر فیلم «نارنجیپوشِ» آقای مهرجویی. فیلمبرداری بالای سعادتآباد بود. یادم است از تیر چراغبرق پایین آمدم و از شدت سرما دستانم یخ زده بود. دیدم آقای حامد بهداد از دور میآید و تا مرا دید، آمد سمتم و گفت: «عمو جان سلام خسته نباشی» گفتم: «حامدجان مرا میشناسی؟ من سوپراستار نیستم؛ محمدرضا گلزار نیستم، من کریم جهانبخشم! من کارگرم..».خندید و گفت: «میدونم آقای سفیدکمر؛ آقا من خودم کارگرزادهام؛ این حرف رو نزن. همیشه دلم میخواست ببینمت، انقد که اسمت رو توی تیتراژها دیدم...» همان موقع آقای درمیشیان که دستیار آقای مهرجویی بود آمد و گفت: «عموجهان هیچجا نمیرود، شام باید بماند». بعد رو به بهداد گفت: «حامدجان، ایشون آقای جهانبخش است.» حامد بهداد هم در جواب گفت: «من خودم میدونم؛ من بچه بودم اسم عمو جهان رو توی تیتراژهای تلویزیونی دیده بودم. آرزوم بود ببینمش، کی هس که اینو نشناسه؟!» خلاصه با هزار دردسر آنروز در رفتم و خودم را به خانه رساندم چون شب مهمان داشتم.یکبار هم در بیابانهای رباط کریم بالای تیر بودم ، ناگهان یک نفر داد زد: عموجهان خسته نباشی! گفتم خدایا این مرا از کجا میشناسد؟! کامران تفتی بود.
چطور وقت میکنید سر تمام فیلمها و سریالها بروید؟
با هماهنگی قبلی کار میکنم. مدیران تولید توانا، منظم است و از روز قبل هماهنگ میکند که وقتم را تنظیم کنم که از چه ساعتی شروع کنم. یک کارهایی هم عجلهای است. گروه رفته در محل، حالا کارش گیر افتاده یا درگیری پیش آمده و مجبورند با من تماس بگیرند تا مشکل را برطرف کنم. مدیری که الان زنگ میزند و میگوید برق لازم داریم، مدیر توانایی نیست.
اولین دستمزدتان در سینما چقدر بود؟
از پانصدتا تک تومانی کارم را شروع کردم و اولین دستمزدی بود که برای اولین کارم دریافت کردم. با موتور میرفتم دهکده المپیک یا امامزاده یحیی برق را وصل یا قطع میکردم.
چه حسی داری که با آدمهای معروف در ارتباطی اما میان مردم شناختهشده نیستید؟
اتفاقا خودم این فکر را میکردم، اما خاطرههای زیاد دارم که مردم توی تیتراژها اسمم را دیدهاند و میشناسند. یک بار توی فرودگاه بودم و میخواستم بروم تبریز. اسمم در لیست انتظار بود و منتظر بودم تا بلیت بگیرم؛ مامور اسمم را بلند خواند و پرسید شما آقای جهانبخش هستی؟ چرا زودتر نگفتی؟ گفتم خب چه فرقی میکند، الان گفتم. فکر کردم توقعی دارد اما گفت یک عکس با من میاندازی؟ و چند عکس با همکارانش گرفتم و سریع برایم بلیت گرفتند. یکبار هم به خاطر سردردهای طولانی پیش دکتری رفتم که توسط سفارش یکی از آشنایانم به من نوبت داده بود.
وقتی مشکلم را پرسید و گفتم؛ دفترچهام را گرفت تا برایم سیتیاسکن بنویسد؛ تا اسمم را دید، با تعجب گفت: «شما آقای سفیدکمری؟ آقای سفیدکمر معروف؟ فکر میکنی چقد سر تو از باجناقم باخته باشم خوبه؟!» خلاصه مشخص شد که با باجناقش شرطبندی میکرده که آیا اسم من در این فیلم هم هست یا نه! و هر بار به باجناقش باخته است. خواهش کرد، یکی از فیلمهایی که اسم من در تیتراژ نیست را به او بگویم تا پولهای باخته را جبران کند! من هم زنگ زدم به مدیر تولید یکی از تلهفیلمها که قرار بود چند شب بعد، در هفته نیروی انتظامی از تلویزیون پخش شود و خواستم تا اسمم را حذف کند. اول قبول نمیکرد و بعد راضی شد تا اسمم را حذف کند. به دکتر زنگ زدم و گفتم اسمم در این فیلم نیست و میتوانی با باجناقت شرط ببندی! خلاصه دکتر شرط را برد و زنگ زد و کلی تشکر کرد. هنوز با هم رفیقیم. یک بار هم توی کوچهای نزدیک بهارستان، مشکل برقی به وجود میآید؛ مدیر فیلمبرداری برایم تعریف کرد که همانطور که داشتیم با فیوزها ور میرفتیم تا مشکل را حل کنیم، خانمی از فاصله پنجاه متری سرش را از پنجره آپارتمانش بیرون آورد و داد زد: «برای چی دس میزنین زنگ بزنین عمو جهان بیاد؛ شما چیکار با برق دارین!» (از ته دل میخندد) عجیب است که بعضیها به تیتراژ اهمیت میدهند.
در چندتا از فیلمهایی که در سال ساخته میشود، هستید؟
اگر صد فیلم در سال ساخته شود، میتوانم ادعا کنم نود و پنجتایش به من سپرده میشود و حتی برای شهرستانها هم به من زنگ میزنند.
پس حسابی پولدار هستید...
نکته جالبی را گفتید؛ همه فکر میکنند من خیلی پولدارم. جالب است بدانید من و خانوادهام سالها مسگرآباد، پشت قبرستان خاوران زندگی میکردیم و با وجود اینکه همسرم فرهنگی است و شاغل؛ تازه توانستهایم خانهای سمت میدان سپاه بخریم و صاحبخانه شویم. حالا بماند که بدحسابی در این حرفه زیاد است. کار من قراردادی نیست و رفاقتی پیش میرود. دوستانم میگویند دستمزد را اول بگیر ولی وقتی به شما میگویند: «عمو جهان ما رو قبول نداری؟» چه جوابی میتوانی بدهی؟ بعد هم که دستمزدت را میخواهی، میگویند ما از آن پروژه رفتهایم یا دعوا کردیم یا... بهترین رفقای من که با آنها کار میکنم؛ مدیر تولید، مدیر تدارکات و دستیارهای فیلمبردارها آدمهای خوبی هستند اما آدمهای نخاله هم در آنها هست و عادی است و پیش میآید و متاسفانه از گفتنش معذورم.
تا به حال در فیلمی بازی کردهاید؟
بله؛ توی کار آقای کمال تبریزی، «طبقه حساس» بازی کردم. البته کمی از بازیام کوتاه شد. فیلم دیگری هم با نام «بانوی کوچک» بازی کردم. در فیلم، کمال تبریزی آنقدر مرا از تیر چراغبرق بالا برد و پایین آورد که پاهایم درد گرفته بود؛ قرار بود من از تیر پایین بیایم و با رضا عطاران حرف بزنیم تا او کمی بخندد چون زنش مرده بود. نزدیک به هشت بار از تیر پریدم پایین و آخر سر گفتم دیگر نمیتوانم! کار سختی است بازیگری، چون اول باید استعداد داشته باشی، توانایی حفظ دیالوگ را داشته باشی که حقیقتا هیچکدام در من نبود.
آرزویتان چیست؟
آرزویی دارم که میدانم احتمال محقق شدنش سخت است اما بزرگترین آرزویم این است که تنها نوهام را ببینم.
- مطالب مرتبط
- فیلم کارگردان ایرانی از تاجیکستان به اسکار میرود
- برای این ۱۰ فیلم ایرانی در خیابانها صف بسته بودند
- دورخیز «فسیل» برای گیشۀ ۱۰۰ میلیاردی!
- گفت و گو با میثم کزازی کارگردان فیلمِ «شین»
- معرفی برگزیدگان چهلویکمین جشنواره فیلم فجر
- رقابت 22 فیلم در چهلمین جشنواره فیلم فجر
- برخورد مخاطب با گورکن، صِفر و صَدی است!
- در اکران آنلاین، انحصارها باید شکسته شود
- برگزیدگان جشنواره جهانی فیلم فجر معرفی شدند
- آنچه دربارۀ فیلمهای جشنواره فجر 39 نمی دانستید!
نظرات کاربران
- معرفی بهترین فیلم های عاشقانه 2018
- شمارۀ «محمدرضا گلزار» چند؟!
- زیباترین بازیگران زن ایرانی در رتبه بندی جهانی
- بازی علی نصیریان در تئاتر شهاب حسینی
- برپایی نمایشگاه عکس در خانۀ عکاسان جوان
- کدام هنرمندان در امور خیریه فعالند؟
- 12 گام برای نوشتن یک فیلمنامه ی انیمیشن
- اکبر عبدی با دخترهایش روی صحنه رفت!
- حضور یک بازیگر زن ایرانی در سینمای ترکیه
- بشنوید: «رسم عاشقی» اثر رسول نجفیان درباره شهدا
- تحلیلی برفیلم «سولاریس» /احساس گناه!
- «روتوش» بهترین فیلم کوتاه جشنواره کراکوف
- فصل دوم سریال «نفس» امسال جلوی دوربین می رود
- یک بازیگر زن سینما و تلویزیون، کشف حجاب کرد!
- فیلم هایی که بحران های زندگی زناشویی را نمایش دادند
- 20 فیلم جنجالی که نباید با همسر یا نامزدتان تماشا کنید! (قسمت1)/دختر خوب و دختر گمشده!
- نگاهی به فیلم تک خال در حفره اثر بیلی وایلدر
- آلبوم جدیدِ بدلِ «اندی» در ایران مجوز گرفت!
- موسسات فرهنگی و هنری از پرداخت 25 درصد مالیات معاف می شوند
- نقد و بررسی فیلم «ستیغ اره ای» ساخته مل گیبسون
- انتشار یک فیلم کودکانه در شبکه نمایش خانگی
- چرا صداوسیما و دولت باید روزنامه داشته باشند؟
- فیلم سینمایی «فیتیله و ماه پیشونی»
- اعتبار خرید کتاب از نویسندگان به ۴ میلیارد تومان افزایش یافت
- پرطرفدارترین خواننده های ایرانی در اینستاگرام
- ده فیلم مناسب برای درون گراها و انزوا طلبان!
- وقتی مجری ها در صداوسیما حکومت می کنند!
- هم پیمان با کازابلانکا!
- ببینید: خواستگاری دخترجوان از احسان علیخانی!
- نگاهی به فیلم «یک روز بخصوص» از منظر پیچیدگی های شخصیتی
- عکسهای اکران خصوصی فیلم «ساعت 5 عصر»
- «بچه مهندس ۳» سریال مناسبتی شبکه دو شد
- ببینید: تغییرِ ظاهر مجری زن تلویزیون!
- کمدین هایی که نقش جدی بازی کردند/ از مهران غفوریان تا رضا عطاران و جواد عزتی
- نگاهی به چند اثر حاضر در جشنواره فیلم فجر
- قدیمی ترین عکاسی تهران بسته شد! + عکس
- حمله کاربران به پیج بازیگر زن به خاطر تسلیت به محمود احمدی نژاد
- رضایت ۷۵ درصدی بازدیدکنندگان از نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران
- حیوانات ماشینی در شبکه پویا
- انتصابات جدید در سازمان سینمایی
- انتقاد کوروش تهامی از شرایط اکران «آشوب»
- تماشاگران سینما در ماه رمضان افزایش یافته اند
- فهرست بازیگران «خسیس» تکمیل شد
- تماشاخانه ایرانشهر و ماجرای ستارههای پایتخت!
- تمرین بازیگری در خانه
- دست زدنِ مجری مرد به زن، برنامۀ زنده را به هم ریخت +ویدئو
- گزارش تصویری از اختتامیه جشنواره فیلم کودکان
- کچلهای سینما، از جمشید آریا تا صفر کشکولی!
- عكس/گريم پسرانۀ بازيگر زن معروف ايراني
- نگاهی به فیلم«خفه گی»/ ناهمگونی فرم و محتوا!
- آغاز تصویربرداری «از یادها رفته» از ۱۷ تیرماه
- "دورهمی" چگونه تبدیل به "شبنشینی" شد؟!
- برنامه تلویزیونی «مثبت و منفی پنج»
- بشنوید: گل عشق باصدای رضا بهرام
- معرفی بهترین فیلم های عاشقانه 2018
- شمارۀ «محمدرضا گلزار» چند؟!
- زیباترین بازیگران زن ایرانی در رتبه بندی جهانی
- بازی علی نصیریان در تئاتر شهاب حسینی
- برپایی نمایشگاه عکس در خانۀ عکاسان جوان
- کدام هنرمندان در امور خیریه فعالند؟
- 12 گام برای نوشتن یک فیلمنامه ی انیمیشن
- اکبر عبدی با دخترهایش روی صحنه رفت!
- حضور یک بازیگر زن ایرانی در سینمای ترکیه
- بشنوید: «رسم عاشقی» اثر رسول نجفیان درباره شهدا
- تحلیلی برفیلم «سولاریس» /احساس گناه!
- «روتوش» بهترین فیلم کوتاه جشنواره کراکوف
- فصل دوم سریال «نفس» امسال جلوی دوربین می رود
- یک بازیگر زن سینما و تلویزیون، کشف حجاب کرد!
- فیلم هایی که بحران های زندگی زناشویی را نمایش دادند
- 20 فیلم جنجالی که نباید با همسر یا نامزدتان تماشا کنید! (قسمت1)/دختر خوب و دختر گمشده!
- نگاهی به فیلم تک خال در حفره اثر بیلی وایلدر
- آلبوم جدیدِ بدلِ «اندی» در ایران مجوز گرفت!
- موسسات فرهنگی و هنری از پرداخت 25 درصد مالیات معاف می شوند
- نقد و بررسی فیلم «ستیغ اره ای» ساخته مل گیبسون
- انتشار یک فیلم کودکانه در شبکه نمایش خانگی
- چرا صداوسیما و دولت باید روزنامه داشته باشند؟
- فیلم سینمایی «فیتیله و ماه پیشونی»
- اعتبار خرید کتاب از نویسندگان به ۴ میلیارد تومان افزایش یافت
- پرطرفدارترین خواننده های ایرانی در اینستاگرام
- ده فیلم مناسب برای درون گراها و انزوا طلبان!
- وقتی مجری ها در صداوسیما حکومت می کنند!
- هم پیمان با کازابلانکا!
- ببینید: خواستگاری دخترجوان از احسان علیخانی!
- نگاهی به فیلم «یک روز بخصوص» از منظر پیچیدگی های شخصیتی
- عکسهای اکران خصوصی فیلم «ساعت 5 عصر»
- «بچه مهندس ۳» سریال مناسبتی شبکه دو شد
- ببینید: تغییرِ ظاهر مجری زن تلویزیون!
- کمدین هایی که نقش جدی بازی کردند/ از مهران غفوریان تا رضا عطاران و جواد عزتی
- نگاهی به چند اثر حاضر در جشنواره فیلم فجر
- قدیمی ترین عکاسی تهران بسته شد! + عکس
- حمله کاربران به پیج بازیگر زن به خاطر تسلیت به محمود احمدی نژاد
- رضایت ۷۵ درصدی بازدیدکنندگان از نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران
- حیوانات ماشینی در شبکه پویا
- انتصابات جدید در سازمان سینمایی
- انتقاد کوروش تهامی از شرایط اکران «آشوب»
- تماشاگران سینما در ماه رمضان افزایش یافته اند
- فهرست بازیگران «خسیس» تکمیل شد
- تماشاخانه ایرانشهر و ماجرای ستارههای پایتخت!
- تمرین بازیگری در خانه
- دست زدنِ مجری مرد به زن، برنامۀ زنده را به هم ریخت +ویدئو
- گزارش تصویری از اختتامیه جشنواره فیلم کودکان
- کچلهای سینما، از جمشید آریا تا صفر کشکولی!
- عكس/گريم پسرانۀ بازيگر زن معروف ايراني
- نگاهی به فیلم«خفه گی»/ ناهمگونی فرم و محتوا!
- آغاز تصویربرداری «از یادها رفته» از ۱۷ تیرماه
- "دورهمی" چگونه تبدیل به "شبنشینی" شد؟!
- برنامه تلویزیونی «مثبت و منفی پنج»
- بشنوید: گل عشق باصدای رضا بهرام