چند راهکار برای «کادر بندی» صحیح

لزوم دانستن برخی از اجزای ضروری صحنه و حذف اجزای غیرضروری صحنه می تواند کادری عالی و زیبا و مناسب و منسجم را از یک تصویر برای شما فراهم سازد چرا که اگر تصویر به درستی ترکیب نشده باشد، با انحراف چشم از سوژه اصلی ، ارزش تصویر را کاهش داده و از رساندن هدف و پیام به بیننده در می ماند. ترکیب درست یک تصویر علاوه بر ایجاد توازن، بیننده را از سردرگمی نجات داده و نقطه ی تمرکز وی را بر روی نقطه ی تأکید تصویر موجب می گردد. همچنین ترکیب و کادربندی درست تصاویر، می توانند پرسپکتیو تصاویر را افزایش داده و تناسبات میان اجزای آن را بهبود بخشد و چگونگی القای تصویر را آنگونه که در ذهن فیلمبردار و کارگردان می باشد نظیر رسمیت، هیجان و …، به نحو درستی به تماشاگر بقبولانیم. عوامل بصری سازنده ی یک تصویر شامل گروه، خط، رنگمایه و عمق ظاهری یا واقعی می باشد که به تفصیل در مورد آن ها مطالبی بیان می داریم.

الف ) گروه:

گروه شامل تمامی اجزایی است که باید در یک کادر قرار بگیرند. تصویری بسته از یک گوینده ی خبری که در جلوی یک میز قرار دارد و در پشت سر او نیز نقشه ای ترسیم شده است و همچنین میکروفون و گلدانی که بر روی میز می باشد ، گروهی شامل میز، نقشه، میکروفون و گلدان گل را تشکیل می دهد که چگونگی قرار گرفتن آن ها بحث ترکیب تصویری در یک گروه می باشد. ترکیب قرینه ای اجزای یک گروه معمولاً حالت رسمیت را القاء می کند و نقطه ی تأکید آشکاری را نخواهد داشت. و از نظر بصری نیز طرحی جالب نخواهد بود. معمولاً نمی توان مرکز هندسی یک تصویر را نقطه ی تأکیدی بر تصویر در نظر گرفت اما هر گاه عکس را به صورت عمدی و افقی به 3 بخش تقسیم کنیم، محلّ " برخورد یک سوم ها " که به همین اصل نیز معروف می باشد، نقطه ی تأکیدی مناسب را فراهم می آورد. این اصل معمولاً در نماهای توشات ( دو نفره ) و آورشولدر ( از روی شانه ) کاربردی عالی دارد.

تئوری تناسب طلایی یونانیان نیز کاربردی مفید دارد. یونانی ها معتقد بودند که نقطه ی تأکید باید پنج هشتم داخل هر کدام از لبه های کادر قرار گیرد که تقریباً برابر با همان محلّ برخورد یک سوم ها می باشد. ترکیب مثلثی نیز یکی از راه های دستیابی به نقطه ی تأکید تصویر می باشد. هر گاه مثلثی از اجزای یک تصویر فراهم شود، به گونه ای که دوربین بر روی قاعده ی مثلث و نقطه ی تأکید بر رأس مثلث واقع شوند، ترکیب تصویری قوی ای فراهم می گردد.

ب) خط

آن چه در این بحث مورد بررسی قرار می گیرد شکل مسیر خط ها می باشد. خط ها می توانند قصد و حالت صحنه را ترسیم کنند. خطوط موازی با کادر، احساسی از رسمیت، ترتیب و تعلّق به آن می دهد. این گونه تصاویر که از چنین خطوطی بهره مندند، هیجان چندانی را خلق نمی کنند و لذا برای تصاویری انتخاب می شوند که برای ترسیم هیجان به کار نمی روند. تداخل خطوط افقی و عمودی و زیادی آن ها در یک صحنه، فضایی خشن وانعطاف ناپذیر را به وجود می آورد که تصاویر زندان از این دست می باشد. خطوط اریب در صحنه معمولاً فضایی پر هیجان و منعطف را القاء می کنند و جذّابیت تصویری خاصّی را به وجود می آورند. تسلّط بیش از حد خطوط اریب می تواند موجبات سردرگمی بیننده را فراهم کند. خطوط منحنی معمولاً جلوه ای از وقار و زنانگی و آرامش را بیان می دارد. هر چه انحنای خطوط بیشتر شود از قدرت آن کاسته شده و وقار را از آن می گیرد. می توان با پایین و بالا بردن دالی و حذف برخی از اجزای زیاد، خطوط بیش از حد منحنی را حذف نمود.

ج) حرکت

از دراماتیک ترین ابزار جلب توجه بیننده به نقطه ی تأکیدی خاص می باشد. معمولاً حرکات اریب، تأثیر گذارترین حرکات در صحنه می باشند، چنان که حرکت در طول صحنه و موازی با قاعده ی کادر چندان جالب نیست. حرکات اجرا کننده به صورت مستقیم و به طرف دوربین خالق صحنه ای تکان دهنده می باشد. اما به طور کل دو حالت کلی برای بهره گیری از ابزار "حرکت" در صحنه وجود دارد.

۱) هرگاه بازیگر در یک صحنه ی عمومی، خلاف مسیر حرکت سایرین و در حالی که به شدت از لا به لای آن ها عبور می کند به طرف دوربین بیاید، خواه ناخواه دید بیننده به طرف وی جلب می شود و حتی گاه سرعت حرکت او بیشتر نمود پیدا می کند هر گاه وی فرضاً به سمت چپ کادر بدود و سایرین به سمت راست کادر.

۲) هر گاه بازیگر در میان انبوهی جمعیت متحرک ثابت باشد، دید را به سوی خود می کشاند همانند کودکی که در لا به لای جمعیتی متحرک گوشه ای نشسته و گریه می کند و یا تصور کنید میدان جنگی را که در آن تن های بی حرکت فراوانی دیده می شود و حال ناگهان یکی از آن ها بنشیند و یا حرکت کند، واضح است که به طور ناخودآگاه دید متوجه ی وی می شود.

د) رنگمایه

معمولاً روشن ترین نقاط یک صحنه، نقطه ی تأکیدی در آن صحنه است. همچنین نقطه ای در تصویر و یا جزیی از تصویر که دارای رنگمایه ای متمایز از سایر اجزاء می باشد دارای کشش دیدی بیشتر می باشد. وجود رنگمایه های روشن در گوشه های کادر معمولاً چشم را از صحنه ی اصلی منحرف می کند، حال آن که رنگمایه های تیره در گوشه های کادر، با افزایش فشردگی آن چشم را به طرف نقطه ی تأکید تصویر جذب می کند. رنگمایه های تاریک تر که در نزدیک قاعده قرار بگیرند ترکیب مثلثی مطلوبی را ایجاد نموده و نقطه ی تأکید تصویر که در رأس مثلث قرار گرفته بیشتر جلب توجه می کند. باید در تصویر برداری های رنگی دقت داشت که برش در تصویر باید به گونه ای باشد که رنگ های زمینه به شدت تغییر نکند.

تاریخ نشر مطلب:
دوشنبه، -۱۰۹ فروردین -۶۲۱






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده