«گیتی خامنه»مجری سابق برنامه های کودک: تماشاگرِ پر و پا قرصِ برنامه‌های تلویزیون نیستم!

به‌طورقطع یکی از محبوب‌ترین مجریان قدیمی تلویزیون به‌ویژه در برنامه‌های کودک و نوجوان گیتی خامنه است که این کار را کاملاً اتفاقی از سن پانزده‌سالگی شروع کرد. او هم‌زمان با حضور در قاب شیشه‌ای به سیر طبیعی تحصیلات خود ادامه داد و پس از دبیرستان و ورود به دانشگاه، مدرک کارشناسی خود را در رشته کارگردانی سینما و تلویزیون اخذ کرد. این در حالی بود که وی در تمام دوران تحصیل و پس‌ازآن ضمن ادامه همکاری با صداوسیما، تجربه‌های مختلف و متفاوتی را هم داشت. این دایره فعالیت‌ها از نویسندگی و انتشار مقاله و داستان و شعر تا دستیاری کارگردانانی و حتی ساخت فیلم و انیمیشن را شامل می‌شد. بد نیست از زبان خود گیتی خامنه بخوانیم که چگونه وارد تلویزیون شد و این سال‌ها را چگونه گذراند:

همیشه از یک اتفاق، یعنی حضور آقای هاشم محمدزاده در مدرسه‌تان و انتخاب شما برای اجرا به‌عنوان عامل حضورتان در تلویزیون نام برده‌اید. بحث را از همان روزها شروع کنیم...

من به‌عنوان یک نوجوان پانزده‌ساله پیش از حضور اتفاقی در این عرصه، هرگز و به‌هیچ‌عنوان به انجام چنین کاری فکر نکرده بودم و حتی به‌هیچ‌عنوان تماشاگر پر و پا قرص تلویزیون و حتی برنامه‌های خاص کودک هم نبودم و زندگی‌ام در دنیای کتاب‌ها و سفر در عوالم خلق شده خالقان آن‌ها سپری می‌شد. بزرگ‌ترین سودایم رقم زدن سرنوشت کاری‌ام به‌عنوان یک نویسنده بود. بنابراین این انتخاب توسط عزیز سفر کرده، آقای هاشم محمدزاده، هشیارانه یا نا آگاهانه در مورد کسی صورت گرفت که به باور ایشان واجد شرایط لازم برای انجام این کار بود و بعدها و در مراحل بعدی نظر ایشان توسط استاد بزرگوارم آقای مصطفی رحماندوست تأیید شد و من بی‌آنکه از مزایا و معایب احتمالی این انتخاب آگاه باشم، درنهایت بی‌خبری به‌عنوان تجربه کردن یک رخداد جدید در زندگی وارد تلویزیون شدم.

بین کسی که اتفاقی وارد این حوزه می‌شود با کسی که از قبل طرح و برنامه دارد، آیا تفاوتی وجود دارد؟

رقم خوردن سرنوشت بدین گونه که برای من رخ داد، با شرایط کسی که با محاسبه و به‌عنوان یک اولویت سراغ چنین شغلی می‌رود، تفاوت قابل‌توجهی دارد. اگر شخصی مثل من با ذهنیت محاسبه شده‌ای که از آن یاد کردم وارد عرصه کار می‌شد، شاید سیر ظریف کاری با همه اوج و فرودهایش به‌گونه‌ای کاملاً متفاوت برایش شکل می‌گرفت. بنابراین شیوه مورد پرسش شما و شیوه معمول فعلی، هر یک مزایا و کاستی‌هایی دارند، اما اگر بخواهم صادقانه برای خوانندگانتان بگویم، اگر بنا باشد روزی کسی یا کسانی را برای انجام کارهایی ازاین‌دست انتخاب کنم، به سراغ آن‌هایی می‌روم که سودای تجربه کردن چنین فضایی را ندارند، اما اگر مسئولیت‌هایی ازاین‌دست به آن‌ها سپرده شود، به بهترین وجه از عهده آن برخواهند آمد.

به رغم ورود اتفاقی به این عرصه، شما از مسلط‌ترین مجریان بعد از انقلاب هستید. برای رسیدن به این تبحر چه مراحلی را طی کردید و الگوی شما و مهم‌ترین مربیانتان چه کسانی بودند؟

حقیقتش را بخواهید طی زندگی کاری‌ام به‌جز شرکت در یک دوره که در آخرین سال‌های انجام خدمت برای همکاران مجری و گوینده ترتیب داده شد، در کلاسی شرکت نکرده‌ام و این دلیل عمده‌ای برای رد دعوت‌های مکرر برای تدریس گویندگی از طرف دوستان و مراکز مختلف است. پاسخم به این بزرگواران این است که هرگز دوره‌ای را به شکل کلاسیک با عنوان آموزش گویندگی و مجریگری طی نکرده‌ام که بخواهم آن را به طالبان آموختن ارائه کنم. باورم این است که زیستن در جامعه انسانی و حشرونشر با مردم، بهترین آموزگارم بوده؛ از مردم و زندگی آموخته و آن را با خودشان شریک شده‌ام.

جذاب‌ترین خاطره‌ای که از همان سال‌های تازه‌کار بودنتان دارید، چه بوده است؟

دریکی از روزهای ابتدایی اجرا با سرویس اداره که آرم صداوسیما داشت، عازم جام جم بودم و مثل همیشه از پنجره ماشین کنجکاوانه به اطراف نگاه می‌کردم. مرد جوانی که هرگز چهره‌ ساده آمیخته به معصومیت و سبیل نازک و نگاه متعجبش را از یاد نمی‌برم کنار ماشین ما رانندگی می‌کرد که برای لحظه‌ای نگاهش به من افتاد؛ چشم‌ها را تنگ کرد و با کنجکاوی به کاوش در ذهنش پرداخت. بعد از چند ثانیه چشم‌های گرد شده از تعجبش را باز و بسته کرد و هیجان‌زده با دهان نیمه‌باز به من و بعد آرم ماشین خیره شد و درست در همین لحظه صدای تصادم سپر ماشین به ماشین جلویی توجه همه اطرافیان را معطوف به او کرد. مرد جوان با نگاه معصومانه هیجان‌زده‌اش اولین کسی بود که گیتی خامنه را به‌عنوان مهمان عصرهای جعبه جادو شناخت.

ورود زودهنگام شما به دنیای کار حرفه‌ای و کار سخت اجرا در تلویزیون، نوجوانی و جوانی شما را نگرفت؟

بله. درواقع از آن زمان مجبور شدم خودم را با نظرات دیگران مطابقت بدهم و آن دیدگاه‌ها بیشتر از آن‌که معطوف به سیر مراحل طبیعی رشد یک نوجوان باشد، متوقعِ دیدن کسی بود که در اجتماع نقشی را به عهده دارد که از حساسیت و پیچیدگی بی‌بهره نبود. بهترین پاسخ به پرسش شما در اشاره به این نکته است که از همان زمان، ریشه‌های کامل‌گرایی و نه کمال‌گرایی به شکل نه‌چندان مناسب آن سن و سال در وجودم خانه کردند و انتظارات خودم از خود را به شکل غیرعادلانه‌ای بیشتر و بیشتر کردند و این دشواری، احساس گناهی را با خود به ارمغان آورد که زمانی طولانی را با بهره‌گیری از آموزه‌های روان‌شناختی برای تعدیلش صرف کردم.

برنامه‌های کودکی که احتمالاً در کودکی بیننده‌اش بودید، با آنچه خود اجرا می‌کردید چه تفاوت‌هایی داشت؟

حقیقتش تماشاگر پر و پا قرص برنامه‌های تلویزیون نبوده‌ام و با آن‌که ممکن است سؤال‌برانگیز باشد، در حال حاضر هم نیستم! ترجیحم از آن زمان تا همین امروز خواندن کتاب بوده و در زمان فعلی دوست دارم فیلم‌های خوش‌ساخت دارای پیچیدگی‌هایی که ذهن را به تکاپو وا‌می‌دارند از سازندگان مطرح جهانی را تماشا کنم. به همین خاطر صرفاً خاطرات گنگی از اجرای مرحوم مهرپرور و احترام برومند به‌عنوان مجریان محترم سال‌های کودکی در ذهنم باقی مانده است.

شما کارتان را از سال 58 آغاز کردید و در نیمه دهه نود از صداوسیما بازنشسته شدید. آیا در این چهار دهه تفاوت‌هایی را در برخورد این رسانه با برنامه‌های کودک احساس کرده‌اید؟

بله، تغییراتی که در بعضی زمینه‌ها امیدبخش هستند و از بعضی جهات بالعکس. کارها به جهت بهره‌گیری از تنوع قالب‌های ساختاری، شیوه‌های نوین ساخت برنامه، انعطاف‌پذیری در شیوه‌های اجرا و به‌طور کلی نوآوری و استفاده از خلاقیت، گاه تفاوت‌های قابل‌توجهی با کارهای پیشین دارند، اما نظاره کردن کار برای مخاطب سنی کودک به‌عنوان کاری ساده که به حداقل یک‌بار امتحان کردنش می‌ارزد و تبدیل این عرصه مقدس به مکانی برای تجربه‌اندوزی توسط آن‌ها که دغدغه و اولویتشان کودک نیست، از یک‌سو و مشکلات مالی و پشتوانه سازمان برای آن‌ها که موفق به کسب حمایت حامی مالی در خارج از سازمان نمی‌شوند و همچنین وجود رقبای قدر و دستیابی ساده و ارزان به نتیجه خدمات آنان، باعث ریزش مخاطب و عدم توفیق سازندگان برنامه برای این آسیب‌پذیرترین قشر سنی شده است.

شما پانزده سال از ایران دور بودید و در آمریکا به تحصیل و تدریس و ساخت فیلم پرداختید. رفتار رسانه‌های آمریکایی را در حوزه برنامه‌سازی برای کودکان چگونه دیدید؟

اولین تجربه متفاوت من درزمینه مشاهده تفاوت کار کودک در این‌سو و آن‌سو که برایم تعجب‌آور بود، نبود رابطی به‌عنوان مجری یا گوینده در مجموعه خاص مخاطب کودک بود. در آنجا کارتون‌ها و برنامه‌ها پشت سر هم بدون داشتن گوینده و پیام و حرفی به تماشاگر ارائه می‌شدند و حقیقتش را بخواهید من در آن زمان شیوه خودمان را نسبت به نوع ارائه آنان ترجیح می‌دادم. کماکان به باور سنتی خودم در این زمینه پایبندم و باور دارم برنامه‌ها نیز به‌نوعی به وجود عنصر انسانی نیازمندند.

در این سفر نسبتاً طولانی با مواردی هم روبه‌رو شدید که آرزو کردید آن‌ها را پس از بازگشت در کارتان به کار بگیرید؟

به‌خوبی به خاطر دارم وقتی در اولین روزهای اقامتم در آن دیار، کانال‌های کودک را جستجو می‌کردم با تماشای حجم وسیع کارتون‌ها و برنامه‌های خاص کودک بغضم ترکید و شروع به گریه کردم. دوستی که شاهد تغییر حالت من بود، درنهایت تعجب جویای علت این حال شد و من برایش گفتم که از اینکه کودکان وطنم از چنین امکانی برخوردار نیستند سخت غمگینم. سال‌ها بعد وقتی به وطن برگشتم دیگر از این بابت برای کودکان میهنم نگریستم و حالا دلایل دیگری برای گریستن داشتم!/جام جم

 

تاریخ نشر مطلب:
پنجشنبه، ۱۶ فروردین ۱۳۹۷






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده