ابزارهاي فيلمنامه نويس /علی ناصری


با اینکه فيلمنامه نويس بايد بتواند قصه‌گوي خوبي باشد و آموزش ببيند تا بتواند داستان خوب و سرگرم كننده‌‌اي بگويد اما بايد خلاقيت و توانایی طراحی داستان را هم داشته باشد و آنگاه به دنبال تبديل آن به فيلمنامه باشد. شما بايد بتوانيد از "ايده" به "داستان" و از داستان به "فيلمنامه"‌برسيد و اين كار، مانند هر «صناعت» ديگر، نياز به ابزارهایی دارد که آنها را مرور می کنیم.
 1) خلاقيت:
گذر از مرحله "ايده" به "داستان"، تنها با آموزش و گفتن اصول محقق نخواهد شد، لذا از «خلاقيت» به مثابه يك "ابزار" كمك مي گيريم. خلاقيت، چيزي نيست كه كسي يا چيزي در وجود نويسنده ايجاد كند؛ خلاقيت، به توانايي افراد در شكل دهي و جهت دهي افكار به منظور توليد "ايده" و "پيرنگ" بستگي دارد. البته، تمرين و تجربه نقش مهمي در تبلور قوه خلاقانه نويسنده دارد. 
لذا براي داشتن يك داستان هدفدار،  نيازمند تحريك خلاقيت براي تراوش يك ايده براي خلق يك ماجرا هستيم. توجه داشته باشيد كه "ايده" به تنهايي كافي نيست، بلكه ايده بايد حتماً كنش و واكنش را در بطن خود بتواند ايجاد كند. اين خصيصه، مهمترين ابزار نويسنده است كه بايد واجد آن باشد و بهتر است بگوييم وسيله‌اي براي تعيين صلاحيت نويسندگي ِ نويسنده هم هست. فقط يك فكر خلاق مي‌تواند "برشي از زمان و مكان" را ترسيم كند كه ساختار يك فيلمنامه را تشكيل خواهد داد. همه فيلمها، برشي از زمان و مكان هستند. ايده يك خطي كه با ماجرا، گره و گره گشايي توام مي‌شود تا مقصودي را بيان كند؛ فيلم بر اساس يك ايده بنا مي‌‌شود، داستاني براي حمل اين ايده چيده مي‌شود، ماجرايي شكل مي گيرد، بيننده را درگير مي كند تا در نهايت در ضمير بيننده، به همان عصاره اوليه خود برگردد.پس، به عبارت درست‌تر، خلاقيت، نيرويي است كه نويسنده را به پيش مي برد تا يك پيام را درون يك ماجرا مخفي نمايد و در نهايت، ذهن پوياي بيننده يا خواننده فيلمنامه، از ساختاري كه با آن مواجه شده رمزگشايي نموده و مفهوم يا پيام را رمز گشايي و به ذهن خود بسپارد.
 2) آگاهي:
آگاهي مفهومي كلي است؛ اما آنچه مراد ما از اين مفهوم در مقوله فيلمنامه نويسي است، ساده و روشن است: داستان ما قرار است چه چيزي را بگويد؟ چگونه مي خواهد اين كار را انجام دهد؟ و چه فرد/افرادي اين مسئوليت را بر دوش دارند.
شما به عنوان نويسنده بايد بدانيد چه چيز قرار است اتفاق بيفتد، چطور، كجا و چگونه؟ و چگونه قهرمان اثر از نقطه شروع به پايان مي‌رسد؟ در اين مسير چه بر سر او مي‌آيد؟‌چه تغييراتي مي كند يا چه تغييراتي را موجب مي‌شود؟ پاسخ اين همه، نزد شماست، چرا كه مي‌خواهيد پيام يا ايده را در يك ساختار بتنيد؛ قرار نيست مستقيم شعار بدهيد و قرار هم نيست مرتباً حرف بزنيد. سينما با نمايش راديويي متفاوت است. بايد نشان دهيد كه چه كار مي‌خواهيد بكنيد. گفتگوها فقط به كمك شما مي‌آيند تا تصاوير بهتر كار كنند.پس، بايد بدانيد كه هر چيزي را به كدام سمت مي‌بريد، تا كي بايد ببينده در گره افكني بماند و چه زماني وقت گره گشايي است. لذا بايد نسبت به كل ماجرايي كه خلق مي كنيد، آگاهي داشته باشيد.«سيد فيلد» استاد نام آشناي فيلمنامه نويسي در كتاب ارزشمند "راهنماي فيلمنامه نويس" كليدهاي اين آگاهي و نحوه به زنجيركشيدن خيالات شما در مورد داستان فيلم را مي آموزد،‌ البته اينها صرفاً كليدهايي هستند كه به شما كمك مي‌كنند تا فيلمنامه‌تان را بهتر كنيد؛ مطالعه اين كتاب لزوماً آدم را فيلمنامه نويس نمي‌كند! بهتر است وقتي فيلمنامه‌تان را نوشتيد، اين كتاب را يكبار ديگر بخوانيد.
آگاهي و اشراف بر موضوع يا داستان، گاهي از راههاي زير بدست مي‌آيد: مطالعه و تحقيق- مشاهده و سفر- مصاحبه و گفتگو.
 3) تعهد:
بايد ياد بگيريد كه نسبت به آنچه مي نويسيد، تهعد داشته باشيد؛ به اين معني كه در هيچ موردي كم فروشي يا گزافه گويي نكنيد!
شما بايد درست تحقيق كرده باشيد؛ موضوع فيلمنامه را براي خودتان دروني كرده و اصطلاحاً تكليفتان را با خودتان روشن كرده باشيد: داستان چگونه قهرماني دارد؟ ارزشهاي او چيستند؟ هدفش چيست؟ بايد با او همذات پنداري كرد يا نه، برعكس منتظر بود تا سر بزنگاه مچش را بگيرند... آيا روايت شما باورپذير است؟ (ولو موضوع‌تان تخيلي باشد)؟ آيا سر و ته داستان به هم مي‌آيند...
دست و پا زدن متن فيلمنامه بين اوج و فرودهاي بي حاصل، اولين نتيجه‌اش رد فيلمنامه در اولين مواجهه با يك تهيه كننده يا كارگردان است؛ البته اين هنوز جاي اميدواري دارد چون تا اينجا فقط يك يا دو نفر فهميده اند كه فيلمنامه تان مشكل دارد و امكان رفع و نيز راهنمايي كافي براي بهتر شدن كار وجود خواهد داشت، اما فرض كنيد شما يك نويسنده و كارگردان نورچشمي (گوش شيطان كر مثلاً در تلويزيون!) هستيد و خودتان مي نويسيد و خودتان كارگرداني مي كنيد؛ اينجوري ميليونها نفر فيلم يا سريال شما را مي‌بينند و به خودشان براي وقتي كه براي تماشا كردن آن هدر داده‌اند، نفرين مي فرستند!
به هر بهانه‌اي، هر موضوعي را در فيلمنامه نياوريد؛ به چند دليل:
•     برخي روايتها،‌ هر چند درست و مطابق با حقيقت، كاركرد دراماتيك ندارد و سوژه را لوث مي كند.
•    برخي صحنه‌ها يا گفتگوها، دلمشغولي شخص شما با شخصيت‌هايتان است، ‌براي بيننده منفعتي ندارند و حتي خنده دار جلوه مي كنند؛ بنابراين حذفشان كنيد.
•    هر چه به ذهنتان رسيد را به شخصيتها نچسبانيد، ‌شما فيلمنامه نويسيد، نه مدير جنگ شادي! وقتي كم سوادترين بيننده هم به برخي اطوارهاي شخصيتهاي شما ايراد مي‌گيرد، چرا چنين شخصيتهاي ضعيف و كاريكاتوري را خلق مي‌كنيد؟
•    جان عزيزتان،‌ موضوع را كش ندهيد! چه براي يك فيلم 90 دقيقه‌اي، چه براي سريال 90 قسمتي!
(مثالهاي بارز ايرادات بالا را در مجموعه‌هاي "سالهاي مشروطه" و "در چشم باد" به ياد داريم)
لذا؛ همانطور كه بيننده براي وقت و پولي كه براي ديدن فيلم صرف مي كند، حساس است (پيام و محتوا پيشكش، فعلاً مسائل مادي راحت‌تر قابل اندازه گيري‌اند و فقدان‌شان بيشتر محسوس مي‌شود!)؛ شما هم حداقل براي اسمي كه از خودتان پاي فيلمنامه مي‌گذاريد، ارزش قائل باشيد. 

تاریخ نشر مطلب:
دوشنبه، -۱۰۹ فروردین -۶۲۱






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده