ترفندهای کارگردانی (قسمت اول)

 

در سینمای حرفه ای اغلب کارگردان ها فیلمنامه ای که متعلق به خودشان نیست را کارگردانی می کنند. در این یادداشت ترفندهایی آموزش داده می شود که با آن ها بتوانید درک درست و کاملی از فیلمنامه ای که توسط شخص دیگری نوشته شده پیدا کنید و حتی مشکلات احتمالی را بدون بازنویسی فیلمنامه و تنها با برجسته تر کردن برخی نکات و عناصر، حل کنید.

 

1- فیلمنامه را بخوانید . در اولین قدم بدیهی است که باید فیلمنامه را بخوانید یا از فیلمنامه نویس بخواهید که آن را برایتان بلند بخواند و شما به آن گوش دهید. تلفنتان را خاموش کنید. اگر کسی در زد جواب ندهید. فقط بنشینید و فیلمنامه را کامل بخوانید. در پایان کار هم یادداشت بردارید و نکاتی را که به نظرتان می رسد را  به شکلی ساده بنویسید. مانند این که :" شروع کمی خسته کننده بود." یا " نویسنده نتوانسته ایده اصلی را به خوبی منتقل کند". و یا "صحنه پایانی بسیار تأثیرگذار بود."

2- پس ازکمی استراحت فیلمنامه را دوباره بخوانید. این بار به ذهنتان اجازه دهید کمی این سو و آن سو پرسه بزند. به این که قرار است فیلم در نهایت چگونه از آب درآید فکرکنید. یا به این که چه نوع بازیگرانی برای فیلم مناسب هستند. در این مرحله و با دوباره خواندن فیلمنامه برخی از مسائلی که بار اول به نظرتان دشوار و پیچیده آمده بود خود به خود حل می شوند.

3- درصورت امکان در این مرحله به فکر طراحی مناسب برای صحنه های فیلم باشید. ساختار فیلم سه خواهر چخوف اثر «فرانسیس بیکن» ممکن است جالب به نظر رسد اما احتمالا برای کمکی برای گروه تولیدی شما نیست وبرای تماشاگرانتان هم جذاب نخواهد بود.

4- درباره نهایی کردن ساختار به سرعت تصمیم گیری نکنید. مسلما شما همواره از سوی تهیه کنندگان برای سرعت بخشیدن به کار تحت فشار خواهید بود اما تا جایی که ممکن است سعی کنید تحت تأثیر این فشارها تن به تصمیم گیری عجولانه ندهید. به طور حتم هرچه بیشتر با فیلمنامه درگیر شوید، ایده ها و طرح هایتان دستخوش تغییر بیشتری خواهد شد.

5- بخش مربوط به هر شخصیت را به طور کامل بخوانید. درست مانند این که قرار است خودتان ایفاگر آن نقش باشید. بخش های مربوط به بازیگران اصلی را جدا جدا و به طور کامل بخوانید. این کار در بیشتر مواقع دید روشن تری درباره آن شخصیت به شما می دهد و به شما در انتخاب بازیگر و اینکه چه کسی مناسب این نقش است کمک شایانی می کند.

6- در خواندن فیلمنامه افراط نکنید. مرتب خواندن و حفظ کردن تمام فیلمنامه می تواند خلاقیت و قدرت تخیل شما را محدود کند. این وظیفه بازیگر است که بخش های مربوط به نقشش را حفظ کند و به خاطر بسپارد نه شما. بعضی اوقات فقط حدس زدن این که یک صحنه چطور پیش خواهد رفت، احساس آزادی عمل و تفکر بیشتری به شما می دهد و دستتان را بازتر می گذارد.

7- یاد بگیرید به متنی که به دلایلی مورد علاقه تان نیست علاقمند شوید . ممکن است از شما خواسته شود یا انتخاب شوید که کارگردانی فیلمنامه ای را برعهده بگیرید. آن هم فیلمنامه ای که به هر دلیل فکر می کنید فیلمنامه خوبی نیست. در این گونه موارد بهتر است به جای تلاش برای تغییر و اصلاح مشکلات درونی فیلمنامه، توجهتان را بر نقاط مثبت آن متمرکز کنید.

8- پرسشهایی را که فیلمنامه سعی دارد با کمک آنها ذهن تماشاگر را درگیر کند، شناسایی کنید. یکی از ویژگی های هر فیلمنامه خوب، پرسشی مهم و اساسی است که درباره شخصیت اصلی فیلم مطرح کرده و به وسیله این پرسش تماشاگر را به داستان فیلم جذب می کند. سؤالی که تمامی کنش ها و واکنش های درون فیلم حول محور آن شکل می گیرد. مانند آنچه شکسپیر درهملت مطرح می کند که :آیا شاهزاده جوان از قاتل پدرش انتقام خواهد گرفت یا نه؟ و یا پرسش ایبسن در خانه عروسکی که: آیا نورا رازش را از تروالد مخفی نگه خواهد داشت؟

شما به عنوان یک کارگردان باید چیزی را که قرار است بیننده را به ادامه تماشای ماجرای فیلم ترغیب و جذب کند، شناسایی کنید.

9- به خاطر داشته باشید که تجربیات انسانی بر اساس رنج ها و راه های رهایی از این رنجها و آلام شکل می گیرند. پرسشهای اساسی و مهمی که هنگام خواند فیلمنامه باید در ذهنتان مطرح شود: شخصیت های این متن از چه چیزهایی رنج می برند؟ برای رهایی از این رنجها چه کارهایی انجام می دهند؟

10- درک کنید که فیلمنامه ها ،انسان ها را در شرایطی غیر عادی قرار می دهند و واکنش ایشان را در این موقعیت های دشوار به تصویر می کشند. آن چه ما روی پرده سینما یا صحنه تئاتر می بینیم، تصویری از زندگی روزمره آدم ها نیست. بلکه بیش از آن است. چیزی است به مراتب بزرگتر،پرمفهوم تر. چیزی که می تواند زندگی انسان هارا تغییر دهد. اما منشأ این شرایط ویژه چیست؟ به قول آرتور میلر :" ساختار نمایشنامه(فیلمنامه) داستان همیشه مثل پرنده هایی است که به لانه باز می گردند." داستان، چگونگی این بازگشت است. به این معنی که پیامد و نتیجه کاری که فردی زمانی انجام داده همواره برای درگیر کردن شخصیتها به زمان حال بر می گردد. این اعمال و واکنش های مربوط به گذشته به سراسر داستان سرایت می کند. این اعمال شرایط عادی زندگی شخصیت ها را در معرض تهدید قرار داده و به زندگی آن ها وزن و ارزش می دهد. آنها را وادار به انتخاب می کند.

11- بدانید که مبارزه و تلاش مهمتر از نتیجه است. حتی اگر شخصیت های داستان به آنچه می خواستند دست نیابند، نمی توان آنها را سرزنش کرد. آنچه اهمیت دارد قصد و منظور واضح و نیت آشکار آن ها است. این که آنها با مشکلات و موانع دست و پنجه نرم می کنند و گاه مجبور می شوند درباره آن چیزهایی که باید در راه رسیدن به اهدافشان انجام دهند، در لحظه تصمیم گیری و انتخاب کنند. انتخاب های آن ها در شرایط دشواری که آنها را وادار به تصمیم گیری کرده همان چیزی است که شخصیت ها را برای بیننده جذاب و جالب می کند. شخصیت هایی که شرایط را تغییر می دهند و یا این شرایط است که آنها را تغییر می دهد.

12- به خاطر داشته باشید که پایان داستان در نقطه شروع آن پنهان است. در تمام متن های ممتاز، نتیجه داستان به طور حتم و به شکلی اجتناب ناپذیر در لحظه آغاز و در تمام لحظه های بین دو نقطه آغاز و پایان مستتر است. از منظر تماشاگر، درک این نکته زمانی ممکن است که نمایش به پایان رسیده و بیننده با بازگشت به عقب به بررسی اتفاقات داستان می پردازد. در این راه نقش تمامی المانها و عوامل ضروری و حیاتی است. همه لحظه ها از نخستین لحظه تا آخرین لحظه با اهمیت است و شما که به عنوان کارگردان هدفتان پرداختن به ظرافت ها و جزییات است، باید بدانید که غیبت هر جزء هرچند کوچک می تواند به کارتان آسیب بزند. سخن گفتن از دستیابی به این درجه از کیفیت آسان است اما خلق و آفرینش چنین کیفیتی به هیچ وجه ساده نیست. با همه این ها برای یک کارگردان حفظ وحدت و یکپارچگی ساختار یک اثر و ایجاد هماهنگی بین عوامل بسیار ضروری است.

تاریخ نشر مطلب:
دوشنبه، -۱۰۹ فروردین -۶۲۱






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده