نگاهی به فیلم "پاپ"/ عشق و چیزهای دیگر  

جمشید خاوری: بعضی فیلم ها را به صورت «دلی» می توان دوست داشت. حتی اگر بازیگر معروف نداشته و در فضای پر زرق و برق پایتخت فیلمبرداری نشده باشند. این آثار مثل همین «پاپ» که درباره اش صحبت می کنیم و «تاج محل» فیلم دیگری که اخیرا به شبکه نمایش خانگی آمده؛ در جغرافیای جنوب کشور ساخته شده اند و به خاطر تجربه زندگی کارگردان هایشان در فضایی که فیلم ساخته اند، به آثاری گرم و دلنشین تبدیل شده اند. معمولا استفاده از عناصر بومی، لوکیشن های کمتر دیده شده، فضاسازی منحصر به فرد، بازی گرفتنِ به اندازه، از نابازیگران و حضور بازیگران باتجربه اما ناشناختۀ محلی، برگ برنده این گونه آثار هستند.

«پاپ» یک فیلم سه اپیزودی است که سه داستان مختلف را روایت می کند. داستان اول که "مکزیک" نام دارد ظاهرا با سانسورهای زیادی روبرو شده و یکی از دلایل توقیف چند سالۀ فیلم نیز همین بوده . داستان سوم "ایتالیا" نام دارد و درونمایه اش درباره مهاجرت است اما به نظرم بهترین داستان این فیلم، اپیزود میانی است که "انگلیس" نام دارد و داستانش درباره زندگی سیاه پوستان بوشهری است. سوژه ای که تا کنون در سینمای ایران به آن پرداخته نشده و عبدی پور دست روی نقطه ای گذاشته که به چشم هیچ فیلمسازی نیامده است.

احسان عبدی پور بعد از فیلم درخشان «تنهای تنهای تنها» ، در سال 92 «پاپ» را ساخت که مدتها توقیف بود و بعد از پنج سال، اکران محدودی در سینماهای هنر و تجربه داشت و امسال وارد شبکه نمایش خانگی شد. خیلی ها اعتقاد دارند اگر آن زمان «پاپ» توقیف نمی شد مسیر فیلمسازی این جوان به سمت فیلمی تجاری مثل «تیک آف» تغییر جهت نمی داد و عبدی پور می توانست با ساخت فیلمهای ارزان اما دغدغه مند در زادگاه خود (بوشهر) هم آیینۀ فرهنگ و آداب و رسوم آن اقلیم در عرصه سینما باشد و هم اعتباری برای سینمای ایران در این ژانر. اما اینگونه نشد و عبدی پور بعد از تیک آف، جذب تلویزیون شد و اگر این روال ادامه داشته باشد او را به یک استعداد تلف شده تبدیل خواهد کرد.

تاریخ نشر مطلب:
دوشنبه، ۰۳ آذر ۱۳۹۹






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده