گفتگوی اختصاصی با کاظم راستگفتار کارگردان فیلمِ «آشوب»

جمشید خاوری

کاظم راستگفتار، فیلمساز 54 ساله ی شیرازی، فیلم «آشوب» را به عنوان ششمین اثر سینمایی اش روی پرده دارد. فیلمی که برای ساختش وقت و هزینه ی زیادی صرف شده اما بر خلاف پیش بینی ها نتوانست پرفروش شود. با راستگفتار درباره انگیزه های ساخت این فیلم، شرایط اکران و ستاره سازی در سینمای ایران حرف زده ایم.

تیترهای مهم:

☑️ فرمول ساخت فیلم پرفروش این است: یک آفتابه با یک زیر شلواری!

☑️ با تعاریفی که از «ستاره سینما» داریم، گلزار اصلا ستاره نیست!

☑️ بعضی از منتقدین به جای نقد، فحشِ خواهرمادر می دهند!

☑️ مسالۀ اکران فیلم، خاک برسرتر از آن است که اسم «مافیا» روی آن بگذاریم!

☑️ «آشوب» اولین فیلم من است. فیلمهای قبلی ام دست گرمی بودند!

☑️ نخواستم شریفی نیا فیلمم را درگیر زد و بندهای بین بازیگران کند!

 

** به نظر می رسد از لحاظ ساختاری سعی کرده اید که «آشوب» متمایز با فیلم های قبلی تان باشد؟

* «آشوب» اولین فیلمی است که در سبک مورد علاقه ام ساخته ام. اصلا هدف من از وارد شدن به سینما ساخت فیلم  «آشوب» بوده ولی به دلیل مسایلی که در سینما حاکم است طی 20 سال گذشته نتوانستم آن را بسازم. بنابراین فیلم هایی را ساختم که در واقع دست گرمی هایی بوده برای ساختن این فیلم. «آشوب» یک جورهایی اولین فیلم من است.

**یعنی با فیلم های قبلی می خواستید جایگاه خودتان را در سینما محکم کنید بعد به سراغ ژانر مورد علاقه تان بروید؟

*نه، بحثِ جایگاه نبود. من دنبال بیان یک سری مسایل و دغدغه ها بودم که برای اولین بار توانستم در  «آشوب» مطرح کنم. این فیلم در ذهن من تبدیل به یک دغدغه ی بیست ساله شده بود که خوشبختانه ساخته شد.

**چقدر سعی کردید که از بازیگران، بازی های غیر کلیشه ای و متفاوت بگیرید؟ به نظرم – مثلا - کوروش تهامی در نقش فرهاد، خوب جا افتاده. انتخاب اولتان بود؟

*انتخاب اولم نبود ولی انتخاب خودم بود! من در این فیلم با هنرپیشه هایی کار کردم که اولا دوستشان داشتم. دوما آنها هم من را دوست داشتند و سوما همگی فیلمنامه را دوست داشتیم. بچه ها همه با عشق و انگیزه پای کار آمدند. من به دنبال این نبودم که از آنها بازی متفاوت بگیرم. شغل من، بازیگردانی نیست. من فقط شناسنامۀ شخصیت ها را برایشان توضیح می دادم. کارگردان مثل مجسمه سازی است که مجسمه را نمی سازد بلکه آن را کشف می کند. مجسمه ساز در ابتدا یک تکه سنگ ناصاف دارد که اضافات آن را می تراشد تا مجسمه از دل آن بیرون بیاید. من هم در ارتباط با بازیگران همین کار را می کنم. یعنی بازی کردن را به آنها یاد نمی دهم؛ بلکه آنچه در درونشان وجود دارد با کمک هم، ناخالصی هایش را پالایش می کنیم تا کاراکتر مورد نظر نمایان شود.

**در کارهای قبلی تان (به جز چک) هر وقت محمد رضا شریفی نیا در کنارتان بوده، کستینگ قوی بسته شده و برای همه نقش ها از بازیگران چهره استفاده کرده اید. بفرمایید که ایشان در «پُر بازیگر» شدنِ آشوب چه نقشی داشتند؟

*آقای شریفی نیا در زمینه انتخاب بازیگر، تخصص خوبی دارند اما بیشتر جنبه ی تجاری فیلم را نگاه می کنند. برای من در همه فیلمهایم جنبه تجاری مهم بود ولی در «آشوب» بیشتر روی جنبه ی هنری کار تمرکز داشتم. ایشان نتوانست دغدغه های من را درک کند و از اواسط پیش تولید، با ایشان خداحافظی کردیم و خود من وظیفه انتخاب بازیگران را بر عهده گرفتم. چون اعتقاد داشتم که فیلمِ «آشوب»، پاک تر و مقدس تر از آن است که وارد زد و بند بین بازیگران و نقش دادن به دوستان و اشنایان شویم!

** شما از عبارتِ «پر ستاره ترین فیلم سینمای ایران» به عنوان شعار تبلیغاتی فیلم استفاده کرده اید. بفرمایید که آیا از ابتدا با این برنامه جلو آمدید که برای همه ی نقش ها از بازیگران چهره استفاده کنید؟ اگر نه، چرا مثلا از بازیگران گمنام اما توانای تئاتر استفاده نکردید؟

*برنامه ی من، استفاده از بازیگرانِ چهره نبود بلکه استفاده از بازیگران توانای سینمای ایران بود...

**اما خیلی از بازیگران «آشوب»، تلویزیونی هستند. ضمن اینکه با توجه به تعاریفی که از «ستاره» داریم، هیچ کدام ستاره نیستند!

*بازیگران «آشوب»؛ سینمایی هستند، ولی تلویزیون هم کار کرده اند. بازیگرانی که ما انتخاب کرده ایم یک ویژگی دارند که به آنها ماهیتِ ستاره را می دهد. می دانید که در سینما به کسی ستاره می گویند که با توجه به جهان بینی که دارد نقش هایی را انتخاب می کند که تماشاگر می داند مال اوست و توقع دارد که بازیگر را همیشه در همان شمایل ببیند...

**مثل فردین...

*به فردین هم می رسیم. مثل تام کروز که وقتی فیلمی را بازی می کند ما به عنوان تماشاگر قبل از اینکه فیلم را ببینیم می دانیم او چه جور نقشی در فیلم دارد. بنابراین وقتی فیلم هایش را می بینیم تعجب نمی کنیم که اِ، این چه فیلمی است او بازی کرده! ولی در ایران، فلان بازیگر می آید یک فیلم کمدی بازی می کند و مردم خوششان می آید اما بعد می رود در یک فیلم تلخ روشنفکری بازی می کند که تماشاگر جا می خورد. مرحوم فردین هم که بازیگر بزرگی بود با بازی در فیلم «غزل» پرونده ستاره بودنِ خودش را بست. یعنی تا قبل از غزل، ستاره ی سینما بود ولی آمد نقش متفاوت بازی کرد، ریش گذاشت، لهجه گرفت و یک مدل دیگری شد که تماشاگر دوست نداشت چون فردینِ همیشگی نبود. بنابراین ستاره یعنی بازیگری که انتخاب نقش هایش را تماشاگر می داند. از این منظر، فرهاد آئیش، داریوش فرهنگ، کوروش تهامی و بقیه بازیگران فیلم من، ستاره محسوب می شوند چون تماشاگر را گول نزده اند و فیلمی که بازی کرده اند همان بوده که تماشاگر انتظار داشته است.

** این طور که شما در تیزرهایتان مثلا رامین ناصر نصیر را جزو ستارگان سینمای ایران قلمداد کرده اید پس تکلیف رضا گلزار چه می شود؟!

*به نظر من با این تعاریف، گلزار اصلا ستاره نیست. با اینکه پسر خوبی است و من دوستش دارم ولی شما به کارنامه اش نگاه کنید. فیلمی مثل «سلام بمبئی» بازی می کند که مردم دوستش دارند و می روند می بینند اما در کنارش فیلمی مثل «مادر قلب اتمی» و «خشکسالی و دروغ» هم بازی می کند که یک فیلم تئاتری و روشنفکری است و ما به عنوان تماشاگر نمی دانیم که تکلیف مان با او چیست؟ نمی خواهم بگویم فیلمی که او بازی می کند خوب است یا بد. منظورم این است که با انتخاب هایش تماشاگر را سردرگم می کند و این غلط است.

**اکثر بازیگرانِ «آشوب» حضورشان در حد یکی دو سکانس است. حتی ارژنگ امیر فضلی اسمش توی تیتراژ هست ولی خودش توی فیلم نیست...

*فیلمنامه ای که ما داشتیم خیلی طولانی بود و زمان فیلم اجازه نمی داد که بیشتر از صد دقیقه تدوین کنیم. در نتیجه مجبور شدیم خیلی از سکانس ها را از داخل فیلم در بیاوریم که تبدیل به یک سریال شش قسمتی شده و از طریق شبکه نمایش خانگی توزیع می شود. شما می توانید بازی هنرپیشه ها را به طور مبسوط آنجا ببینید.

**از اول قصد داشتید سریال هم تولید کنید؟ چون دو سال پیش که من فیلمنامه را خواندم به نظرم بیشتر از صد دقیقه بود ولی در حد «مینی سریال» هم نبود...

*ما تقریبا بیست درصد از کار را که ضبط کرده بودیم به این نتیجه رسیدیم که یک سریال هم از توی آن در بیاوریم. من دیدم واقعا حیف است حالا که این همه زحمت برای نوشتن فیلمنامه کشیده شده بیاییم جمع و جور کار کنیم.

**انتقاد دیگری که وجود دارد این است که شما از سینما برای زدنِ حرفهای پوپولیستی استفاده کرده اید. یعنی یکسری حرف که به آن اعتقاد داشته اید را در دهان بازیگرانی مثل آقای آئیش گذاشته اید که جلوی دوربین تکرار کنند. به نظرتان سینما، جای شعار دادن است؟

*سینما جای شعار دادن نیست. آقای آئیش هم قهرمان فیلم ما نیست که بخواهد شعار بدهد. ما او را به عنوان آدمی در نظر گرفتیم که سمبل سوءاستفاده از جریانات سیاسی است. هر جا که به نفعش هست یک سری حرف ها را می زند و هر جا به ضررش بود مخالف آنها را می گوید! این آدم از ابتدا تا انتهای فیلم مواضعش به طور صد در صد تغییر می کند. شما هیچ جا نمی بینید که این آدم سرِ مواضعش ایستاده باشد. از این نوع آدمها درجامعه ما زیادند. آدمهایی که «حرف» وسیله ی نان خوردن شان است. محمدرضا هدایتی هم یک دیالوگ دارد که می گوید«حرف، وسیله ی نون خوردن ماست» اتفاقا برخلاف نظرِ دوستانی که می گویند «آشوب» شعار زده است من اعتقاد دارم این فیلم، در نقد شعار زدگی است. فرهاد آئیش هم یک دیالوگ دارد که می گوید«من چه از اینها بد بگویم چه تعریف کنم، اینها خر خودشون رو میرونن. من باید دو ریال درآمد داشته باشم که این دو سه روز عمرم بهم خوش بگذره» حرفی که همه ی آدمهای خودفروخته و سوء استفاده گر می زنند.

**یکی از منتقدین هم گفته که «آشوب» یک «فیلمفارسی» دهه ی نودی است!

*من اصلا کلمه «فیلمفارسی» را قبول ندارم. هر منتقدی که روی فیلمها برچسب بزند را هم قبول ندارم. اصلا سینما قابل برچسب زدن نیست. به خصوص برای محکوم کردن. این کار یک چیزی هست مثل فحش دادن! فلان منتقد فحشِ خواهرمادر می دهد؛ من هم به عنوان فیلمساز جوابش را با فحش می دهم. این درست نیست...

**جایی گفته بودید که  «آشوب» ترکیبی از دو فیلم «ماتریکس» و «هزار دستان» است...

*بدون اینکه بخواهم ارزش کار دیگران را پایین بیاورم باید بگویم که یکسری فیلم به نام «تاریخی» در شهرک سینمایی غزالی ساخته شده که یک گرافیکی را از لحاظ معماری در ذهن تماشاگران شکل داده و بقیه فیلمها را اسیر خود کرده است. از هزار دستان شروع شده تا شهرزاد. یعنی فیلمسازان چون مجبورند کارهای تاریخی خود را در آن فضا بسازند در نتیجه یکسری مشابهات در ذهن تماشاگران به وجود می آید. من چون نمی خواستم فیلم مستند تاریخی بسازم و هیچ استنادی هم به جایی ندهم از جلوه های کامپیوتری استفاده کردم . یکی دو صحنه مثل شلیک تیر گذاشتم که شبیه فیلم ماتریکس شده ولی بقیه صحنه ها را همه تماشاگران متوجه نمی شوند. تو می دانستی خیلی از تصاویری که در فیلم دیده می شود ساختگی هستند؟

**بله.سکانس آتش سوزی حزب ماک، جلوه های ویژه است. سکانس های غروب، کاخ، هتل دربند، اینها را متوجه شدم...

*باز هم هستند. خیابان های تهران. ماشین هایی که رد می شوند. در و دیوار خیابان لاله زار... روی خیلی از صحنه های فیلم، جلوه های ویژه انجام شده. یا پرده سبز گرفته ایم. یا دکور زده ایم یا در کامپیوتر چیزی به آنها اضافه کرده ایم. حدود هشتاد درصد از صحنه های فیلم، واقعی نیستند!

**فکر نمی کنید این به اصالت کار لطمه زده و تماشاگر باور نمی کند؟

*بله. مستند بودنِ کار را زیر سوال می برد. هدف ما هم همین بوده چون کار، اصلا مستند نیست. باور پذیر هست؛ ولی مستند نیست. یعنی نمی توانی استناد تاریخی به ان بدهی و بگویی این فلان جاست. عمدا هم این کار صورت گرفته است. یا مثلا همه می دانیم که کوروش تهامی صدای خوبی دارد ولی ما گفتیم که او لب بزند و وحید تاج بخواند. به خاطر اینکه لب زدن بازیگر روی صدای خواننده حالت سینماتیک پیدا می کند.

**چون شما علاوه بر کارگردان، تهیه کننده فیلم هم هستید کمی دراین باره حرف بزنیم... هزینه فیلم چقدر شده؟

*بالغ بر دو میلیارد تومان.

**فیلمبرداری چقدر طول کشیده؟

*52جلسه.

** این52 جلسه، برای گرفتن 270 دقیقه راش، کم نیست؟

*خودت می دانی که دست من تند است!

**لوکیشن اصلی تان شهرک غزالی بود؟

*آنجا هم  کار کردیم ولی لوکیشن اصلی مان «پرده سبز» بود! یک سوله اجاره کرده بودیم و تعدادی از صحنه ها را آنجا به صورت کروماکی گرفتیم.

**صحنه های خرمشهر و رامسر را کجا فیلمبرداری کردید؟

*صحنه های رامسر را در بندر انزلی گرفتیم. صحنه های خرمشهر را هم در شهریار بازسازی کردیم.

**مرحله ی پس تولیدتان هم ظاهرا خیلی طولانی شده؟

*بله. هم طولانی بود هم پر هزینه.

**فیلم قبلی تان (چک) را من یادم هست که شرایط اکرانِ خوبی نداشت. الان هم در فصل امتحانات و گرما و ماه رمضان فیلم تان اکران شده. شما که دوسال فیلم را نگه داشتید چرا زمان بهتری اکران نکردید؟

*اینکه دوسال فیلم را نگه داشتیم دست ما نبود. مجبور شدیم. نوبت اکران به ما نمی دادند.

**پس به وجود مافیای اکران در سینمای ایران اعتقاد دارید؟

*این وضعیت، خاک بر سر تر از آن است که بتوان اسم مافیا روی آن گذاشت! دولت، یک سیستم معیوب و ضعیف درست کرده که خودش هم نمی تواند آن را مدیریت کند. ربطی هم به عوض شدنِ رئیس جمهور و فلان وزیر ندارد...

**شما را به عنوان فیلمسازی می شناسیم که همه فیلمهایتان پرفروش بوده؛ ولی چرا «آشوب» خوب نمی فروشد؟

*به خاطر اینکه عمده ی تماشاگران، هدفشان از رفتن به سینما، فیلم دیدن نیست. می خواهند سینما بروند که مغزشان دو ساعت از فشارهای زندگی راحت باشد. مردم دنبال فیلمی نیستند که حرفی برای گفتن داشته باشد. دنبال سرگرمی اند. الان فرمول ساخت فیلم پرفروش، یک آفتابه است با یک زیر شلواری و یک مستراح و پاره شدن خشتک شلوار!

**دارید به رضا عطاران طعنه می زنید؟

*نه. هر کسی می تواند فیلم آفتابه ای بسازد!

**برنامه بعدی تان چیست؟

*یک سریال تاریخی به نام «شوهرآهو خانم» که انشاءالله امسال کلید خواهیم زد./.

تاریخ نشر مطلب:
سه شنبه، ۱۶ خرداد ۱۳۹۶






نظرات کاربران




    شادی ۱۷:۵۷ - ۹۸/۰۳/۰۳

    ای کاش ایشان بازهم باز هم فیلمهای واقعی و به روز مانند چک بسازد


معرفي فيلم هاي روي پرده