در اکران آنلاین، انحصارها باید شکسته شود

جمشید خاوری | «شاهد احمدلو» از سال ۶۵ که به عنوان بازیگر جلوی دوربین مسعود کیمیایی رفت تا امروز که ۴۷ ساله است همواره در سینما و تلویزیون مشغول به فعالیت بوده و به عنوان کارگردان آثاری مانند چند می گیری گریه کنی، اگه می تونی منو بگیر، آقا و خانم سنگی، سه دونگ سه دونگ و خانه اجاره ای را ساخته و در فیلم‌ها و سریال‌هایی مانند نبردی دیگر، باج خور، اکباتان، سیاه باز، گشت ویژه و گاندو به عنوان بازیگر حضور داشته است. "سینماخر" یا "مشمشه" تازه ترین فیلم احمدلو چندی است که به صورت آنلاین اکران شده. به همین بهانه با این هنرمند به گفت و گو نشسته ایم.

 

* شما از کودکی در سینما فعالیت داشته و به قول معروف پیدا و پنهانِ این سینما را دیده اید. می توانیم "سینماخر" را اعتراض و انتقاد شما نسبت به شرایط فیلمسازی در ایران بدانیم؟

-بله. احساس تعهد و مسئولیتی که در این سالها آرام آرام در ذهن و قلب من نشسته باعث شد که با نگاه منتقدانه و زبانی طنز به وضعیت سینما بپردازم و گوشه کوچکی از این فراز و نشیب‌ها، دست اندازها، محدودیت‌ها، روابط پشت پرده و ... را در قالب یک فیلم سینمایی به تصویر بکشم. سعی کردم برای نشان دادن واقعیت ها آینه ای به دست بگیرم و برای آنها که اکنون در حال فعالیت هستند و کسانی که بعدها قرار است در این سینما فعالیت کنند آنچه در حال رقم خوردن است را روایت کنم. "سینماخر" به نوعی حدیث نفس من است و ریشه در زیست من در عرصه‌های مختلف سینماست.

* "سینماخر" به عنوان یک فیلم کمدی معرفی شده اما جنس شوخی هایی که در فیلم وجود دارد با آنچه از شما در سریال های طنزتان دیده ایم تفاوت دارد. دلیل این تفاوت از کجا می آید؟

- مهمترین دلیل این است که جنس کمدی سازی برای سینما و تلویزیون به علت تفاوت مدیوم رسانه با یکدیگر متفاوت است. اصولا فیلم های کمدی سینمای ایران به سختی می‌توانند با مخاطبان خارجی ارتباط برقرار کند چون شوخی ها محدود به جغرافیای خودمان است . تماشاگرانی که با فرهنگ ما آشنا نباشند خیلی از طنازی ها و شوخی هایی که ما به آنها می خندیم را نمی فهمند اما من با یک نگاه فراملی تصمیم به ساخت این فیلم گرفتم و سعی کردم جنس شوخی ها برای همۀ ملیت ها قابل درک باشد. شما اگر دقت کنید می‌بینید که اکثر فیلم های ایرانی که در جشنواره های جهانی جایزه گرفته اند آثار تلخ اجتماعی بوده اند اما "سینما خر" به عنوان یک فیلم کمدی از نوع بِلک کمدی یا کمدی سیاه در جشنواره‌ها به نمایش درآمده و در کشورهای کره جنوبی، هند و اسپانیا هرجا خودم حضور داشتم می دیدم که همه بلیت‌ها فروش می‌رفت، استقبال مردم عالی بود و با فیلم ارتباط برقرار می کردند .

*چند سال قبل و پیش از شروع فیلمبرداری اعلام شد که “سینماخر”با حضور حمید گودرزی و میترا حجار قرار است در تهران ساخته شود اما بعد بازیگران عوض شدند و لوکیشن به شمال منتقل شد... چرا ؟

- معمولاً در مرحلۀ پیش‌تولید همه فیلم‌ها، اتفاقاتی به وجود می‌آید که کارگردان باید از آنها به نفع فیلم استفاده کند و اجازه ندهد در فرآیند تولید مانع ایجاد شود. آن روزهایی که ما قصد داشتیم فیلم را کلید بزنیم در تهران برف سنگینی بارید که استفادۀ ما از لوکیشن اصلی مان را غیر ممکن کرد. در ابتدا همگی غمگین شدیم که این موقعیت را از دست دادیم، اما نمی دانستیم که اتفاق بهتری در راه است. و این اتفاق که ریشه در اعتقاد من به کائنات و تقدیر دارد بر ما تحمیل شد که بتوانیم فیلم را در یک لوکیشنِ خیلی خیلی بهتر از آنچه در ابتدا انتخاب کرده بودیم بسازیم. به پیشنهاد محسن غلامی طراح صحنه مان به شمال رفتیم و لوکیشن فعلی را در اطراف لاهیجان پیدا کردیم. از طرف دیگر، بازیگران هم به خاطر مشغله هایی که در تهران دارند خیلی سخت حاضر می شوند برای کار به شهرستان بیایند. به همین دلیل بازیگران اصلی را نیز تغییر دادیم . با این که کار در شهرستان معمولاً سخت تر و گران تر تمام می شود ولی با همدلی و همراهی علی یاور تهیه کننده فیلم، توانستیم کار را به نحو مطلوب به پایان برسانیم و اینها همگی دست به دست هم داد تا نگاهی که اکنون در فیلم "سینماخر" وجود دارد رقم بخورد.

*یعنی این تغییر بازیگران به خاطر دستمزد نبوده که با انتخابِ بازیگران غیر معروف؛ فیلم ارزان‌تر تمام شود؟

- اگر جوابی صادقانه بخواهید، باید بگویم یکی از دلایلش همین بوده و ما از ابتدا قرارمان ساخت یک فیلمِ کم هزینه بود اما آقای گودرزی و خانم حجار هم قرار بود با همین بودجه با ما کار کنند.

* درباره سایر بازیگران هم صحبت کنید که عمدتاَ تازه کار و ناشناخته هستند ...

- من همواره علاقه دارم در کارهایم از استعدادهای نسل جوان استفاده کنم و به سهم خودم زمینه را برای نمایش توانمندی آنها فراهم آورم. قبل از شروع این فیلم من یک دوره کلاس آموزش بازیگری داشتم که در بین آنها با استعداد های درخشانی مواجه شدم که حیف بود ناشناخته بمانند. من آنها را در این فیلم معرفی کردم و خدا را شکر الان می بینم که مسیر برایشان باز شده و کارشان دیده شده و اکثرا مشغول بازی در فیلم و سریال ها هستند و من به آنها افتخار می کنم.

*شما چند سال قبل یک فیلم کوتاه به نام "سینماسگ" ساختید که توانست موفقیت های زیادی کسب کند. آنهایی که هر دو فیلم را دیده اند از شباهت بسیار نزدیکِ ایدۀ “سینماخر” با آن فیلم صحبت می کنند...

- فیلم "سینماسگ" را من با همین دغدغه ها و همین رویکرد در سال ۱۳۷۸ ساختم و طی این سالها وقتی آموخته ها و تجربیاتم بیشتر شد فکر کردم زمان مناسبی برای تبدیل کردن این ایده به یک فیلم بلند است. ضمن اینکه فیلمنامۀ هر دو را بر اساس ایده ای از پدرم محمدولی احمدلو نوشته ام .

*یکی از انتقاداتی که به فیلمنامۀ "سینماخر" دارم این است که اهمیت و نقش حیوان، دقیقاً برای تماشاگر توضیح داده نمی شود. یعنی ما نمی‌دانیم خانمِ کارگردان قرار است چه پلانی از خر بگیرد که اینقدر مهم است و حتی سرِ آن با دیگران دعوا می‌کند. و در کمال تعجب در سکانس ماقبل پایان، می‌بینیم که خر می آید از کنار دوربین رد می‌شود و به همین راحتی فیلم تمام می‌شود!

- بله حق با شماست. به این مساله به صورت موجز پرداخت شده چون معتقدم اگر بیشتر از این به داستان فیلمی که در این فیلم ساخته می‌شود می پرداختیم؛ حرف اصلی ما در "سینماخر" ابتر می‌ماند . در واقع آن فیلم بهانه ای است که ما بتوانیم با یک نگاه اعتراض آمیز به رانت، مافیا، دست های پشت پرده، رابطه های سطحی، سلبریتی های پوشالی، فرش قرمز های توخالی و فامیل بازی در سینما بپردازیم .

آن اشاره هایی هم که درباره اهمیت نقش حیوان داشتیم شاید به خاطر ادبیات سنگین قجری، مهجور مانده و تماشاگر متوجه نمی شود. در واقع، داستانِ فیلمی که گروه مشغول ساخت آن هستند دربارۀ یک بانوی قجری است که شهر خود را ویران می بیند و می خواهد از این سرزمین هجرت کند. تنها موجود باوفایی که کنارش مانده همین خر است که با او حرف می‌زند و به او دل بستگی دارد .

*برای بار دوم که فیلم را دیدم توجهم به دیالوگهایی جلب شد که دو پهلو بودند و به نوعی فراتر از فضای فیلم، کنایه های سیاسی-اجتماعی داشتند مثل این دیالوگ که "این روزها مردم با جون کندن پول درمیارن ولی تو سنگ خرت رو به سینه می زنی؟!" یا "همین مون مونده که یه خر بیاد تو این باغ" یا "من به آدم هاش هم پول نمیدم چه برسه به یه خر" یا " شما به ما بدبخت بیچاره ها که می رسید گاوتون نر میشه "یا استفاده زیاد از ضرب المثل هایی که کلمه "خر" در آنها به کار رفته است...

- با تشکر از نگاهِ ریزبینِ شما، باید عرض کنم که هنگام نوشتن فیلمنامه به وجود زیر متن و لایه‌های پنهان اثر هم فکر می‌کردم. در واقع می خواستم داستانی درباره یک جامعه کوچک یعنی سینما تعریف کنم اما مفاهیم و موضوعات، عمومیت داشته باشد و به جامعۀ بزرگتر که همان جغرافیای پهناور ایران است تسری پیدا کند . استفاده از ضرب المثل ها هم به این دلیل بود که چون ضرب المثل ها ریشه در فرهنگ و سنت ما دارند و در گفتار روزمرۀ مردم بسیار استفاده می شوند برای بیان برخی مضامین، قابل فهم تر هستند .

*کمی هم درباره نمایشِ فیلم صحبت کنیم . در حال حاضر اکران آنلاین فیلم ها در انحصار دو سه پلتفرمِ معروف است اما شما با یک پلتفرمِ کمتر شناخته شده قرارداد بستید. با اینکه می دانستید با این کار، تماشاگران کمتری خواهید داشت .

-به نظرم در اکران آنلاین باید انحصارها شکسته شود و ما به سهم خودمان با فیلم "سینماخر" این کار را کردیم. متاسفانه الان داریم می‌بینیم که آن رانت و فسادی که برای اکران فیلم در سینماها وجود دارد به پلتفرم ها هم سرایت کرده و مثلاً می‌گویند "فیلمی که هنرپیشۀ معروف نداشته باشد را اکران نمی کنیم!" این همه فیلمِ خوب در دنیا ساخته می‌شود که بازیگر معروف ندارد با این حال، مردم می بینند و لذت می برند ولی در ایران می‌گویند اگر فیلم، بازیگرِ چهره نداشته باشد کسی تماشا نمی کند! این تفکرات عقب افتاده و زنگ زده باید تغییر کند و زمینه برای فیلمسازان مستقل و عاشقان واقعی سینما فراهم شود تا آثارشان را به نمایش بگذارند .

در مورد فیلم خودمان به جرات می‌توانم بگویم بزرگترین پویش مردمی برای تبلیغات فیلم شکل گرفت. بسیاری از دوستان، هنرمندان و همکاران من در فضای مجازی برای دیده شدن فیلم تبلیغ کردند که از همه سپاسگزارم .

*ولی الان داریم می بینیم که بعضی از این پلتفرم ها تبدیل به بستری برای منفعت طلبی و سودجویی عده ای از دست اندرکاران،  مدیران و هنرمندان شده است. اخیراً هم دیدیم که دو نفر از هنرمندان خیلی معروف، سریالهایی ساختند که ساختاری ضعیف دارد و با اینکه روی حضور آنها خیلی تبلیغ می شود اما چندان مورد استقبال واقع نشده اند...

- نام های بزرگ همیشه می توانند آثار خوب بسازند اما نام‌های "بزرگ شده" به تدریج ابهتِ خود را از دست می‌دهند و از یک جایی به بعد دیگر آن تفکر ناب و عشق به هنر جای خودش را به مادیات می‌دهد و هنرمند از مردم دور می‌ شود. به همین خاطر است که من می‌گویم "دراکولاها نباید فکر کنند این مردم، معمولی هستند!!" متاسفانه بعضی‌ها به عنوان یک "سفره" به هنر نگاه می‌کنند و وقتی به قدر کافی خوردند؛ سر یک سفرۀ دیگر می‌روند و تا زمانی که این نگاه وجود داشته باشد موفق نخواهند بود .

برچسب ها:

تاریخ نشر مطلب:
سه شنبه، ۰۱ تیر ۱۴۰۰






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده