له کردنِ قربانی، شجاعت نیست!

محمد فاضلی: آزاده نامداری به خاطر انتشار عکس‌هایی که در عرف سیاسی و اجتماعی ایران پسندیده تلقی نمی‌شوند هدف قرار گرفته است. من نه ایشان را می‌شناسم و نه حتی یک برنامه تلویزیونی از وی دیده‌ام، اما کل این بازی آزادی‌خواهی، مبارزه با نفاق و جنبش بزرگداشت اخلاق را که در فضای مجازی راه افتاده است تا این خانم را تبلور کل رذایل اخلاقی ریا، دورویی و فرصت‌طلبی جلوه دهد اصلاً نمی‌فهمم.

آزاده نامداری با کثیری از آن‌ها که امروز در فضای مجازی معلم اخلاق شده‌اند فقط یک فرق دارد: شغلش. او به اجبار شغلش مجبور بوده گونه خاصی لباس بپوشد و متونی را نیز بیان کند. راستی شما که فکر نمی‌کنید همه مجریان تلویزیون، مدیران دولتی، کارکنان نهادهای عمومی و حتی سازمان‌هایی که وجهه  اصطلاحاً دینی‌تری دارند، همان گونه زندگی شخصی‌شان را اداره می‌کنند که در عرصه عمومی ظاهر می‌شوند؟

پروازهای خطوط هوایی خارجی را تجربه نکرده‌اید؟ چند درصد زنان ایرانی وقتی هواپیما از باند فرودگاه بلند می‌شود روسری‌های‌شان را برمی‌دارند؟ زنان ایرانی بدون روسری مسافر در کشورهای دیگر را ندیده‌اید؟ این‌ها همان کسانی نیستند که هفته بعد وقتی سر کار خود حاضر می‌شوند محجبه‌اند؟ چرا راه دور می‌روید؟ مردان ایرانی را کنار ساحل دریای مازندران ندیده‌اید با شلوارک و تاپ که از مغازه‌ها خرید می‌کنند؟ همین‌ها حاضرند به گزینش و حراست اداره‌شان بگویند آخر هفته را در شمال چگونه زندگی کرده‌اند؟ عکس‌های خصوصی چند درصد ایرانیان اگر از درون تلگرام به بیرون درز کند، چیزی شبیه به عکس‌های آزاده نامداری نخواهد بود؟

کثیری از آن‌ها که امروز بر آزاده نامداری می‌تازند، اگر شغل او را داشتند برای نگه داشتن شغل‌شان، و به عنوان بخشی از زندگی حرفه‌ای، بسیار بیشتر از او در مدح حجاب و چادر و سبک زندگی دینی سخن می‌گفتند، چنان که بسیاری دیگر گفته‌اند.نمایش اخلاق اجرا نکنید. این اولین بار نیست که عکس‌هایی از آدم‌ها منتشر می‌کنید که راضی به عمومی شدن آن‌ها نیستند. فیلم ارتباط جنسی یک هنرپیشه را هم به خاطر ریاکاری‌اش پخش کردید؟ عکس‌های بدون حجاب بقیه هنرپیشه‌ها و مجریان تلویزیون را هم که چادری نبودند به خاطر دفاع‌شان از چادر پخش کردید؟ این جامعه سابقه‌ای دیرینه از سرک کشیدن به زندگی خصوصی افراد دارد و آزاده نامداری اولین و آخرین قربانی این رویکرد نیست. شما هم به اندازه آزادی نامداری و هر بیچاره دیگری می‌توانید روزی قربانی همین بازی باشید. آرامش خانوادگی، آبرو، شغل، آینده حرفه‌ای و همه چیز هر کسی در طوفانی که از پس این باد کاشتن‌ها درو می‌شود، قابل نابودی است.

یادتان باشد، شما فقط خوش‌شانس بوده‌اید که شغل‌تان اقتضا نمی‌کرده است مثل او جلوی دوربین تلویزیون بایستید؛ یا جلوی دروبینی ایستاده‌اید و در عرصه‌ای کار کرده‌اید که نیاز نداشته‌اید درباره سبک زندگی‌تان سخن بگویید. شما نیز در لحظاتی قرار گرفته‌اید که بین منافع و عقایدتان، منافع‌تان را برگزیده‌اید و فقط خوش‌شانس بوده‌اید که این گزینش شما در فضای مجازی به اطلاع عموم نرسیده است؛ و اگر تاکنون چنین نشده است، گمان مبرید که هرگز لحظه‌ای برای انتخاب فرانخواهد رسید؛ و به قول حافظ: «خوش بود گر محک تجربه آید به میان/تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.»

سخن آخر این‌که برخی چنین رفتاری را به اقتضای آن‌چه روزنامه‌نگاری افشاگر در غرب خوانده‌اند و سنتی است که روزنامه‌نگاران غربی درخصوص افراد مشهور به‌کار می‌بندند، توجیه کرده‌اند. اول، هر آن‌چه غربی‌ها انجام می‌دهند درست نیست؛ دوم، رها کردن همه دموکراسی، آزادی بیان و سنت روزنامه‌نگاری غربی و چسبیدن به همین عمل – که گونه‌ای پاپاراتزی است – توجیه عجیبی است. سوم، اگر جرأت ندارید شفاف در نقد علل و دلایل سبک‌ زندگی‌های دوگانه آدم‌ها دراین کشور بنویسید، ژست معلم اخلاق بودن هم نگیرید. چهارم، اندکی فکر کنیم، شاید لذت پنهان در پس خشونت نمادین موجود در این عمل، و حتی لذت جنسی برآمده از میل به دیدن زنان مشهور بدون حجاب متعارف، محرک همه این نمایش اخلاق است که راه انداخته‌اید. شاید این فقط بخشی از انگیزه‌های روانی پنهان است که چشمه جوشانی از جنبش اخلاقی مقابله با دورویی و نفاق را ترتیب داده است.

دست از سرک کشیدن در زندگی خصوصی مردم بردارید، و اگر مرد و زن اخلاق و اصلاح اجتماعی هستید، انگیزه و شجاعت‌تان را در عرصه‌های دیگری آزمون کنید؛ له کردن قربانی، شجاعت نیست.

تاریخ نشر مطلب:
دوشنبه، -۱۰۹ فروردین -۶۲۱






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده