نگاهی به فیلم «زیر سقف دودی» / رد پای مغشوش زیبای آمریکایی

محمدرضا نعمتی

پوران درخشنده در فیلم اخیر خود همزمان که غافلگیرکننده نبود، در عین حال همه را غافلگیر کرد. این کارگردان قدیمی سینما با گذشت چند دهه از عمر فیلم­سازی خود همچنان بی­ توجه به اهمیت عنصر فیلم­نامه، خالی از هیچ گونه ظرافت دراماتیکی باز هم به سراغ دغدغه­ های اجتماعی خود رفت با این تفاوت که اگر گاهی با مخفی شدن در پشت سوژه­ های ملتهبی مانند سوء­استفاده جنسی از کودکان در هیس دخترها فریاد نمی­ زنند، ضعف قصه­ گویی و فیلم­سازی خود را پنهان می­کرد؛ این بار بدون یافتن موضوعاتی کنجکاوی برانگیز، فیلمی ساخته که یکسره شعار و تعلیم از شکل و بیان آن چکه می­ کند.

داستان این فیلم درباره خانواده ­ای است که در مشکلات معمول زندگی جامعه ایرانی دست و پا می­ زنند. فرهاد اصلانی مردی است که در بیرون خانه با مشکل حقوق عقب افتاده کارگرانش و ورشکستگی قریب­ الوقوع کارخانه درگیر است، در خانه همسری دارد(مریلا زارعی) که مرتباً به پر و پای او و پسر جوانشان آرمان می­ پیچد و با شخصیت ترحم برانگیزش عاجزانه تلاش می­ ورزد تا دیده شود و در این وادی به هر دری که می­زند دیواری سد راه خود می ­بیند تا آنکه با یک مشاور خانواده (آزیتا حاجیان) آشنا می­شود.

این مشاور که در فیلم­های تهمینه میلانی نیز به کرات حضور دارد و در آنجا معمولاً گره ­ای از کار شخصیت­ها می­ گشاید؛ در زیر سقف دودی راهی به دهی نمی­ برد و تنها به عنوان سخنگوی نویسنده در حال آموزش و تعلیمات زندگی به تماشاگران حاضر در سینما است. او از مهارت عشق ورزیدن می­ گوید، از خطر روابط موازی برای زوجین، از نابسامانی روحی فرزندانی که از تخت خواب سرد والدین خود با اطلاع هستند. اما نتیجه همه این صحنه­ هایی که نویسنده خرج کرده، چیزی نیست جز همانکه بیننده از همان دقایق میانی پیش­ بینی می­کرد: شیرین که مدتها است پی به رابطه پنهانی همسرش با زنی دیگر برده، پرده از این خیانت بر می­دارد و بهرام نیز که انگار منتظر چنین فرصتی است، خاتمه زناشویی را اعلام می­ کند و به خانه معشوقه خود پناه می­ برد اما در آنجا نیز دلش آرام نمی­ گیرد و آن رابطه نیز به پایان می ­رسد. از آن سو نیز حسام نواب صفوی که با آرمان معامله ­ای صورت داده، کلاه گشادی بر سر وی می­ گذارد و سر و کار پسر خانواده نیز به بازداشت و قانون می ­افتد.

به نظر می­رسد درخشنده فیلم­نامه خود را با برداشتی از فیلم زیبای امریکایی به نگارش در آورده است اما در یک قیاس سرپایی دو فیلم، مشخص می­ شود حتی کپی برداری و اقتباس از آثار ارزشمند نیز سلیقه و مهارت خود را می­ خواهد؛ کاری که پیمان قاسمخانی آن را با استادی انجام می­دهد. برای نمونه، کوین اسپیسی(لستر) همان نقشی را دارد که زارعی در اینجا ایفاگر آن است. لستر با آشنایی با پسر همسایه(ریکی) که با دختر نوجوان او هم سر و سری دارد، از ماریجوانای وی مصرف، و برای اولین بار احساس رهایی را تجربه می­ کند. این مواجهه، آغازی برای ورود قهرمان به دنیایی جدید و نقطه عزیمت داستان است. در زیر سقف دودی چنین نقطه عزیمتی وجود ندارد و نویسنده می­ توانست از هر مقطع زمانی دیگر نیز زندگی این خانواده را به تصویر بکشد. معادل شخصیت ریکی در زیر سقف دودی، امیر است که با نشئه­ جات سر و کار دارد اما آنچه در زیبای آمریکایی، حکم لولا و مفصل پیرنگ را بر عهده دارد، رابطه چندلایه ریکی و لستر است که از یک سو در همسایگی هم به سر می­ برند، از طرفی ریکی ساقی لستر و همزمان معشوقه دختر او است. از سوی دیگر، پدر ریکی، نظامی شکاکی است که به ارتباط پسرش با این مرد بسیار بدبینانه نگاه می ­کند.

همسر لستر به خاطر بی­ عرضگی شوهر دست به خیانت می­ زند؛ همچنان که بهرام به خاطر عدم جذابیت شیرین با زنی دیگر در رابطه است. تفاوت این دو رابطه مشابه در آن است که آنچه به نسخه هالیوودی معنا می ­بخشد، مضمونی عمیق است و آنچه نسخه ایرانی را بی معنا کرده، شعارهای سطحی است.

سام مندز در روند حرکتی شخصیت، لستر را از یک موجود بی اراده و تو سری­ خور، به مرد خانواده اعتلا می­ بخشد و در صحنه تاثیرگذار اظهار تمنای دخترک نوجوان به آمیزش با وی، او تمایل شدید خود به معاشقه با دخترکان کم سن و سال – که از ابتدای فیلم بر آن تاکید می­ شود - را در برابر به دست آوردن حس پدرانگی قربانی می­ کند. با این فداکاری، لستر معنای آزادی واقعی را عمیقا ادراک می­ کند اما نویسنده پا را از این نیز فراتر می­ گذارد و نشان می­ دهد بزرگترین آزادی و رستگاری، رهایی از بند جسم فانی است. که البته معادل این صحنه در زیر سقف دودی، جایی است که پس از سالها بهرام فیلم عروسی­ اش را تماشا می­ کند و به نوعی دچار تحول می ­شود!

از عناصر روایی که بگذریم، درخشنده به طرزی باور نکردنی در کارگردانی و عناصر سبکی نیز همه را غافلگیر می­ کند تا جایی که در بسیاری از نماهای دونفره – که ساده­ ترین پلان­های هر فیلم هستند – بر هم خوردن راکورد بازیگران در مچ کات­ها چنان آماتورانه است که حسی از جامپ کات را در بیننده ایجاد می­ کنند. اوج بی سلیقگی و تعجیل در روند تولید نیز در پلان هلی­ شات نهایی است؛ جایی که شیرین از بهرام جدا شده است و دوربین با پروازی به سمت آسمان از کنار تیر برقی می­ گذرد. در این نما، حضور لامپ چراغ برق در کادر چنان چشم­گیر است که پس از دور شدن دوربین می ­شود نفسی راحت کشید. زیرا هر آن ممکن بود کوادکوپتر حامل دوربین، به محفظه آلومینیومی لامپ اصابت کند و فیلم بدون پایان­ بندی بماند!

اگر قرار باشد تفسیری فرامتنی از برخی اشارات فیلم­ساز داشته باشیم، فارغ از آنکه کارگردان زیر سقف دودی نیز به مانند فیلم­هایی مانند فروشنده بر موج انتخاب کاذب بازیگران از طریق فضای مجازی سوار شد و همانطور که قابل پیش ­بینی بود، هیچ بازیگری از این روش برای فیلم انتخاب نشد، تاکید فیلم بر آثار مخرب شبکه­ های اجتماعی مانند اینستاگرام در حالی صورت می ­گیرد که پوران درخشنده به طرزی فعال، خود نیز از موهبت­ های این شبکه ­ها بهره­مند است و بدون درنگ مَثَل "رطب خورده کی منع رطب کند" در ذهن تجسم می­ یابد.

سالها قبل، پوران درخشنده در برنامه هفت در جواب به سوال منتقدی که پرسیده بود چرا تلاش نکرده انبوه اشکالات فیلم­نامه خواب­های دنباله ­دار را برطرف کند و سپس فیلم را بسازد صادقانه پاسخ داد به این دلیل که سرمایه­ گذاری پیدا شد و برای اینکه فرصت را از دست ندهم سریع فیلم­نامه­ ای نوشتم و وارد پروسه پیش ­تولید شدیم. فارغ از به هدر رفتن سرمایه­ های ملی و زیر سوال رفتن سابقه هنری، این تصمیم قابل قضاوت نیست و ممکن است هر فیلم­سازی در شرایط مشابه به محض پیدا شدن یک سرمایه بادآورده اقدامی مشابه انجام دهد اما اگر این تعجیل برای ساختن فیلم بعدی و اهمال­ کاری در نگارش سناریو بدل به یک عادت فیلم­سازی شود و عمده کارنامه یک کارگردان را فیلم­هایی بدون فیلم­نامه فراگیرند؛ آنگاه ناخواسته راه قضاوت برای علت حضور چنین فیلم­سازهایی برای همگان هموار است.

تاریخ نشر مطلب:
دوشنبه، -۱۰۹ فروردین -۶۲۱






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده