فیلم های ترسناکی که بیش از یک بار تحمل تماشای آن ها را ندارید (بخش دوم)

فیلم های ترسناک علی رغم این که ترس و وحشت زیادی را در دل ما ایجاد می کنند اما می توانند ما را نیز برای مدتی سرگرم نمایند. در واقع تاثیر این فیلم ها معمولاً کوتاه بوده و در بدترین حالت پس از چند روز آن ها را فراموش خواهیم کرد. شاید برایتان پیش آمده که یک شب را با دوستانتان بوده اید و می خواستید فیلمی ترسناک را تماشا کنید. در اغلب موارد آن فیلم هر چه باشد برای شما فرق نخواهد کرد، چه آن را قبلاً دیده باشید و چه ندیده باشید. اما گاهی متوجه می شوید که دوستانتان فیلمی را برای تماشا انتخاب می کنند که شما قبلاً دیده اید ولی تحمل تماشای دوباره ی آن را ندارید. اینجاست که کابوس به سراغتان می آید و سعی می کنید به هر ترتیبی خود را از تماشای دوباره ی آن فیلم معذور بدارید.

به گزارش شایان فیلم و به نقل از روزیاتو، برخی از این فیلم ها معمولاً حاوی چنان خشونت و وحشتی هستند که فراتر از تحمل بیننده است و برخی دیگر نیز احساس و عاطفه ی بیننده را به شدت متاثر و متألم می سازند. در تعدادی دیگر نیز همه چیز خوب پیش می رود تا این که صحنه های پایانی فیلم دمار از روزگار بیننده درخواهد آورد. در ادامه ی این مطلب می خواهیم شما را با فیلم هایی آشنا کنیم که به هیچ عنوان حاضر به تماشای دوباره آن ها نخواهید بود.

۸- دعوت (۲۰۱۶)

حتی بدون پایان پیچیده اش، تماشای دوباره فیلم «دعوت» (The Invitation) ساخته کارین کوساما نیز بسیار سخت خواهد بود. فیلم تعاملات بین تعدادی دوست را در یک خانه زیر ذره بین می برد. فیلم در ساعات اولیه حضور افراد حاضر در این خانه که برای صرف شام کنار هم جمع شده اند به تحلیل رفتارهای عجیب آن ها و تلاش هر کدام برای حفظ چهره ی بی نقص خود می پردازد و این که هر کدام سعی می کنند برای رفتارهای عجیب خود دلیل موجهی بتراشند. رفته رفته تعاملات اجتماعی فیلم نه تنها شخصیت های اصلی فیلم بلکه تماشاگر را نیز گیج می کند. همزمان فیلم به شیوه ای کنایه آمیز تلاش افراد برای رهایی از غم به ویژه به دنبال از دست دادن عزیزانشان را به زیبایی تصویر می کشد.

اما علیرغم این پیچیده و شیوه ی روایی خیره کننده اما خشونت ذاتی، و نه ظاهری، فیلم درحدی است که بیننده به سختی می تواند خود را برای تماشای مجدد آن راضی کند. در انتها مشخص می شود که میزبانان این مهمانی که زن و مردی ظاهراً شاد و معمولی هستند برای رهایی از غم و تحت تاثیر آموزه های یک فرقه ی مذهبی (شاید هم غیرمذهبی)  خاص، قصد دارند ابتدا تمامی مهمانان و سپس خودشان را به قتل برسانند. روی هم رفته، علی رغم این که فیلم «دعوت» را باید فیلمی بی نقص دانست اما بهتر است بعد از یک بار دیدن دیگر هوس نکنید برای بار دوم به تماشای آن بنشینید.

۹- تب کلبه (۲۰۰۲)

وحشت بدنی اگر به خوبی به تصویر کشیده شود بسیار ناخوشایند و دردناک خواهد بود و الی روث نیز در اولین فیلم خود، با عنوان «تب کلبه» (Cabin Fever) چنین تجربه ای را به خوبی به تصویر کشید. فیلم داستان گروهی جوان را روایت می کند که برای تعطیلات به یک کلبه ی متروکه در داخل جنگل می روند و به جای این که توسط یک قاتل تبر به دست یا یک جن ترسناک به قتل برسند، با ویروسی روبرو می شوند که گوشت بدن آن ها را می خورد. گرفتار در دل جنگل و بدون دسترسی به داروهای مورد نیاز، این بیماری رفته رفته خود را به ساکنان کلبه غالب کرده و تنها چیزی که باقی می ماند زخم هایی دهان باز کرده، تاول هایی در حال گندیدن و گوشتی است که از استخوان جدا شده و روی زمین می افتد. حقیقتاً تماشای این فیلم دشوار است، به خصوص در صحنه ای که یکی از شخصیت های فیلم در وان حمام پاهایش را می شوید و همزمان که این کار را می کند پوست پای او کنده می شود. حتی شجاع ترین تماشاگران نیز برای تماشای دوباره ی فیلم «تب کلبه»، و حتی بار اول، نیز با مشکل مواجه خواهند شد.

۱۰- هولوکاست آدمخواری (۱۹۸۰)

شاید این موضوع با توجه به عنوان فیلم برایتان جای تعجب نداشته باشد اما باید اذعان کرد که فیلم «هولوکاست ادمخواری» (Cannibal Holocaust) یکی از بدنام ترین و ناخوشایند ترین فیلم های تمام دوران بدون توجه به ژانر آن است. شاید این فیلم اولین فیلمی نباشد که بر اساس فرضیه ی شکنجه و مثله کردن انسان ها و حیوانات ساخته می شود اما بدون شک در به تصویر کشیدن این مفروضات، بهتر و واقعی تر و البته مشمئز کننده تر از دیگر فیلم ها عمل کرده است. فیلم پر از انواع شکنجه های جسمی، قطع کردن اعضای بدن و خشونت علیه حیوانات است که بسیاری از آن ها در واقعیت رخ می دهند و به همین دلیل نمایش فیلم در بسیاری از کشورها ممنوع اعلام شد.

حواشی ترسناک این فیلم چنان زیاد است که برخی ادعا کرده اند در فیلم قتل های واقعی رخ داده و روجریو دئوداتو، کارگردان فیلم نیز به همین خاطر دستگیر شده است اما بعدها مشخص شد که تمامی این ادعاها کذب بوده است. شاید افرادی که به این فیلم ها علاقه داشته باشند بتوانند دستکم یک بار آن را تماشا کنند اما تحمل بسیار بالایی لازم است که یک فرد برای تماشای دوباره ی فیلم «هولوکاست ادمخواری» پیشقدم شود.

۱۱- من شیطان را دیدم (۲۰۱۰)

فیلم «من شیطان را دیدم» (I Saw the Devil) تمامی خصیصه های یک فیلم که بتوان آن را صدها بار دید را دارد. شخصیت ها و داستان آن بسیار جذاب هستند و صحنه های مبارزه و درگیری آن هم چیزی کم از فیلم «جان ویک» ندارد و شخصیت اصلی داستان نیز به خوبی توانسته نقش یک مرد که مهارت های خاصی برای شکار قاتل همسرش دارد را به تصویر بکشد. با پیش رفتن داستان فیلم و شکار کردن او، رفته رفته از خود می پرسیم که آیا این مرد قهرمان داستان است یا یک شخصیت شرور و منفی دیگر؟!!!

مشکل این است که فیلم «من شیطان را دیدم» فیلمی در مورد غم، فروپاشی روانی، انسان خواری و هرزگی های انسان است. این فیلم داستانی ترسناک اما پوچ گرایانه دارد که باید حتماً ببینید اما اگر بعد از یک بار تماشای فیلم از شما خواسته شود بار دیگر آن را ببینید مایل به این کار نخواهید بود. هیچ نور، روشنی و نقطه ی امیدی در فیلم دیده نمی شود. تنها چیزی که در فیلم وجود دارد مسیر تاریک و ترسناک انتقامی است که شخصیت اول داستان را به تباهی و ویرانی می رساند.

۱۲- دریاچه مانگو (۲۰۰۸)

شاید در بسیاری از صحنه های فیلم «دریاجه مانگو» (Lake Mungo) این احساس را نداشته باشید که در حال تماشای یک فیلم ترسناک هستید. این فیلم با سبکی شبه مستند سعی دارد تاثیر مخربی که مرگ یکی از عزیزان بر روی زندگی اطرافیان در گذر زمان دارد را به تصویر بکشد. در فیلم فاکتورهای فراطبیعی و مواردی از وحشت غیرقابل تحمل نیز وجود دارد اما چنین مفروضاتی به ندرت در زمان حدود یک ساعت و نیم فیلم رخ می دهند. جالب تر این که ای صحنه های ترسناک نیستند که باعث می شوند افراد دیگر تمایلی به تماشای دوباره آن نداشته باشند بلکه داستان فیلم چنین انزجاری را در تماشاگر پدید می آورد. جوئل اندرسون، کارگردان فیلم، با ساخت فیلمی شبه مستند بدون استفاده از بازیگران مشهور توانسته در تلاش خود برای صدمه نرساندن به تعلیق باور تماشاگران موفق عمل کند و قابل درک بودن ویرانی عاطفی حانواده ی پالمر بعد از مرگ دخترشان آلیس را به بهترین و شدیدترین شکل ممکن به تصویر بکشد.

جنبه های فراطبیعی و سوپرنچرال فیلم نیز که در بررسی های عاطفی اندرسون در فیلم مشارکت دارند (روح آلیس تلاش می کند که دریچه هایی که خانواده اش نمی توانند پیدا کنند را با حضور خود در خانه به آن ها نشان دهد) نیز بر شدت این احساس افزوده است. دریاچه ی مانگو یک فیلم بی نظیر است اما فیلمی که به داستانی بسیار سنگین می پردازد. بدون شک دلیل این که بسیاری از افراد تمایلی به دیدن مجدد این فیلم ندارند را نباید در ترسی که در بیننده ایجاد می کند جستجو کرد بلکه دلیل این امر واقعیت گرایی دردناکی است که بسیاری از افراد آن را در برهه ای از زندگی خود تجربه کرده و با آن آشنایی کامل دارند.

۱۳- قبرستان حیوانات خانگی (۱۹۸۹)

فیلم «قبرستان حیوانات خانگی» (Pet Sematary) که از روی کتابی با همین عنوان عجیب نوشته ی استفن کینگ ساخته شده است یک فیلم سرگرم کننده است که داستان رویارویی خانواده ای که تازه به یک خانه جدید نقل مکان کرده را با قبرستانی مرموز و توهمات دیدن مرده ها را روایت می کند. اگر چه بخشی از فیلم مانند همه ی فیلم های ژانر وحشت ترس را در بیننده ایجاد خواهد کرد اما جنبه ی دیگری از فیلم که مربوط به مرگ پسر خانواده در یک حادثه رانندگی است احساس متفاوتی دارد. صحنه ی مرگ گیج چنان تکان دهنده است که به یک باره مسیر روایی داستان را تغییر می دهد و آن را از یک فیلم ترسناک معمولی به فیلمی وحشتناک در مورد تاثیر غیرقابل باوری که این مرگ بر روی والدین کودک دارد تبدیل می کند.

پدر او که به شدت در اندوه مرگ فرزندش فرو رفته تصمیم می گیرد با استفاده از قدرت قبرستان مرموزی که در نزدیکی خانه ی آن ها قرار دارد پسرش را به زندگی بازگرداند هر چند بارها به او هشدار داده می شود که این کار می تواند به خلق یک زامبی خونخوار و قاتل بینجامد. در نهایت وی نقشه ی خود را عملی می کند و پسرش با اعمالی شرورانه و به شکل زامبی برمی گردد و افراد زیادی را به قتل می رساند. بدون شکل افراد زیادی در هنگام از دست دادن عزیزانشان چنین حس مملو از درماندگی داشته و حاضر بوده اند برای بازگرداندن عزیز خود دست به هر کاری بزنند و همین موضوع تماشای دوباره ی این فیلم را برای شما دردناک و غیر قابل تحمل خواهد کرد.

۱۴- مهمانخانه (۲۰۰۵)

اگر چه همه فیلم «اره» به کارگردانی جیمز وان را طلایه دار سبک جدیدی از ژانر وحشت با محوریت شکنجه ی آگاهانه و بازی وار می شناسند اما بدون شک این فیلم «مهمانخانه» (Hostel) بود که این سبک را به شکل کنونی درآورد. داستانی که الی روث در این فیلم به تصویر می کشد تماماً بر پایه ی شکنجه و بریدن اعضای بدن قربانیان استوار است. در واقع فیلم داستان یک سازمان مخفی را روایت می کند که با دزدیدن توریست ها در سراسر اروپا آن ها را در قبال مبالغی گزاف در اختیار افراد ثروتمندی قرار دارد که با شکنجه دادن و مثله کردن آن ها سعی دارند لذت برده و امیال شیطانی خود را تطمیع کنند. در حالی که فیلم های مشابهی مانند «اره» و «شهیدان» سعی دارند با به تصویر کشیدن چنین صحنه های ترسناکی، به ترتیب، یک داستان پیچیده اما زیرکانه را دنبال کرده یا سوالاتی سنگین در مورد ماهیت و طبیعت انسان را پاسخگو باشند اما فیلم «مهمانخانه» هیچ دلیلی برای شکنجه ها و مثله کردن ها ارائه نمی دهد.

این فیلم سراسر در مورد درد و رنج و شکنجه است و جالب این که روث انتظار دارد تماشاگر از دیدن آن لذت ببرد و صادقانه بگوییم که ممکن است بسیاری همین حس را از تماشای این فیلم داشته باشند. اگر چه جلوه های بصری فیلم فوق العاده بوده و صحنه های شکنجه می تواند الهام بخش بسیاری از اعمال وحشیانه بیماران روانی باشد اما در آخر همه به این نتیجه می رسند که فیلم «مهمانخانه» تماماً در مورد تکه تکه کردن انسان هاست و در این زمینه بسیار بهتر از دیگر فیلم های موسوم به سبک شکنجه عمل کرده و همین موضوع باعث شده که دو دنباله ی دیگر نیز از آن ساخته شود. با این وجود کمتر کسی یافت می شود که ادعا کند این فیلم را دو بار تماشا کرده است.

۱۵- تست بازیگری (۱۹۹۹)

تاکاشی میکه، کارگردان سرشناس اما بدنام! ژاپنی امسال صدمین فیلم خود را ساخت و به زودی فیلم دیگری از او نیز اکران خواهد شد. او می تواند ۱۰۰ فیلم دیگر نیز بسازد اما بدون شک هیچ کدام از آن ها بر شهرتی که وی به خاطر ساخت فیلم «تست بازیگری» (Audition) در سال ۱۹۹۹ ساخت نخواهد افزود. این فیلم داستان یک کارگردان را روایت می کند که اخیراً همسر خود را از دست داده و با ترغیب پسرش و از طریق یک تست بازیگری ساختگی با یک زن جوان به نام آسامی رابطه برقرار می کند. با بالا گرفتن رابطه ی عاطفی بین این دو، کم کم بیننده و شخصیت اصلی داستان متوجه می شوند که آن چه آسامی به نمایش می گذارد همه ی آن چیزی نیست که وی دارد و این شک ها رفته رفته ما را به سمت اوج خشونت داستان می برد؛ صحنه ی شکنجه ی مردی که قسمت هایی از بدن او مثله شده و آسامی برای مدتی طولانی او را در داخل یک کیسه نگه داشته است.

بعد از تماشای این صحنه دیگر تصور همیشگی تان از پیانو برای همیشه تغییر خواهد کرد. بقیه کارگردانان سعی می کنند تماشاگران را با صحنه های ناگهانی و سریعی حاوی ترس و خشونت دچار وحشت کنند اما میکه دقیقاً عکس این روند را در پیش می گیرد و وحشت را در مدت زمان بیشتری با صحنه های طولانی شکنجه و به روشی ساده به بیننده منتقل می کند: آسامی پای معشوق خود را با سیم پیانو در یک فرآیند طولانی قطع می کند. فیلم «تست بازیگری» یک شاهکار بوده و در این موضوع شکی نیست. فیلم های دیگر تاکاشی میکه نیز مانند «ایچی قاتل» (Ichi the Killer) و «۱۳ آدمکش» (۱۳ Assassins) نیز از اعتبار و جذابیت خاصی برخوردارند اما هیچ کدام از آن ها به پای «تست بازیگری» نخواهند رسید به خصوص در صحنه های پایانی فیلم که ممکن است شما را مجبور کند رویتان را از صفحه ی تلویزیون برگردانید. اگر چه تماشای این فیلم خالی از لطف نیست اما بدون شک تماشای دوباره ی آن به خصوص بعد از دیدن صحنه های پایانی کاری در حد غیرممکن خواهد بود.

تاریخ نشر مطلب:
چهارشنبه، ۱۲ مهر ۱۳۹۶






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده