گفتگوی اختصاصی با ابراهیم ایرج زاد کارگردان فیلم «تابستان داغ»

 

تیترهای مهم:

✅ می خواستم فیلمی بسازم که بعدش بتوانم سرم را بالا بگیرم

✅ «مانیا علیجانی» می تواند همان مسیری را برود که «ناتالی پورتمن» رفته!

✅ «تابستان داغ» پایانِ باز ندارد، آدمها را در بن بست قرار ندادیم

✅ از سینمای اصغر فرهادی تقلید نکرده ام

✅ فیلمنامۀ فعلیِ«تابستان داغ» 30 بار، بازنویسی شده!

 

جمشید خاوری: فیلم «تابستان داغ» در جشنواره فیلم فجر سال گذشته یک رکورد عجیب و غریب از خود به جای گذاشت. این فیلم برای اولین بار در 13 رشته نامزد دریافت جایزه شد که در طول 35 دوره جشنواره، بی سابقه بود.

«تابستان داغ» از اوایل شهریور روی پرده رفت و با استقبال خوبی هم  رو به رو شد. با «ابراهیم ایرج زاد» کارگردان این فیلم درباره بازیگران، فیلمنامه، حاشیه ها و الگو برداری از سینمای اصغر فرهادی گفتگویی اختصاصی انجام داده ایم که از نظرتان می گذرد:

*«تابستان داغ» در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر در 13 رشته نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد. خودتان این میزان از توجه هیات داوران را پیش بینی می کردید؟

-قطعا هر فیلمسازی به موفقیت در جشنواره ها و جایزه گرفتن فکر می کند اما دغدغه ی اصلی من این بود که با ساخت این فیلم سرم بالا باشد. قبل از شروع جشنواره نیز همه عوامل، این اعتماد به نفس را داشتند که کارشان دیده می شود و فیلم می تواند احترام خود و تماشاگرانش را نگه دارد.

*به جز فیلمبردار و تدوینگر فیلمتان که جایزه گرفتند اگر خودتان جزو هیات داوران بودید در بین سایر عوامل، کدام را شایسته دریافت سیمرغ می دانستید؟

-به نظرم هر 13 نفری که کاندیدا شدند کارشان حرفه ای است اما شخصا فکر می کردم صابر ابر هم به عنوان بهترین بازیگر نقش مکمل، دیده شود و جزو کاندیداها قرار بگیرد.

*معمولا بازیگران حرفه ای برای حضور در فیلمِ اولِ کارگردانهای جوان، وسواس دارند و نقش را به سختی می پذیرند. شما در این زمینه مشکلی نداشتید؟

- شخصا چنین استنباطی ندارم چون قبلا در فیلمهای کوتاهم با بازیگران مطرح کار کرده بودم و تجربه همکاری با بازیگران حرفه ای مثل مهرداد صدیقیان، سهیلا گلستانی، محمد رضا غفاری، رویا نونهالی و ... را داشتم. از طرف دیگر، خودِ فیلمنامه هم آنقدر خوب بود که بازیگران  را برای برای ایفای نقش ترغیب کند. خوشبختانه اکثر بازیگرانی که در فیلم حضور دارند انتخابِ اول ما بودند.

*بازیها تقریبا یکدست است. حتی دو بازیگرِ خردسال فیلم، خوب طاهر شده اند. معلوم است که خیلی وقت گذاشته اید تا از آنها بازی بگیرید. در مورد انتخاب بچه ها صحبت کنید...

-تجربه مهمی که من در ساخت فیلم کوتاه «دوچرخه ها، پدرها، سیگارها» به دست آوردم کار کردن با بچه ها بود. بازیگران اصلی آن فیلم پنج کودک بودند که در طول فیلمبرداری من یک تجربه بسیار مفید در زمینه شناخت کودکان، برخورد با انها، نحوه بازی گیری و کنترل آنها کسب کردم که در ساخت «تابستان داغ» خیلی به دردم خورد. در این فیلم دو کودک داریم. یکی مانیا علیجانی که نقش دخترِ پریناز ایزدیار را بازی می کند و دیگری پرهام محمدی که نقش پسرِ علی مصفا را دارد. مانیا چند تا کار سینمایی داشت اما پرهام تجربه بازیگری نداشت و ما خودمان او را آماده کردیم. نکته ای که باید اشاره کنم این است که بچه ها قدرت باور پذیری بالایی دارند. شما با یک جمله می توانید یک مفهوم را در ذهن آنها بکارید و یک مساله را جوری به  آنها بقبولانید که در رفتار و گفتارش آن طور که شما می خواهید متجلی شود.

*برای همین هم بود که پارسال در جشنواره خواستار این بودید که باید به بازیِ بچه ها هم در جشنواره توجه شود؟

-بله. فیلمِ ما در ژانر کودک نیست که به جشنواره فیلم کودک بدهیم و آنجا دیده شود. حرف من این است که در سینمای غیر کودک هم شاهد بازی های خوبی از بچه ها هستیم که باید به آن توجه شود. همین مانیا که در «تابستان داغ» بازی کرده یک نگاه کاملا حرفه ای به بازیگری دارد. هر فیلمی را بازی نمی کند. هر روز که سر صحنه می آید با برنامه می آید. از فیلمسازانی که قبلا با انها کار کرده مشورت می گیرد. پدر و مادرش هم خیلی کمک کرده اند که در این مسیر درست قرار بگیرد چون عجله ای برای دیده شدنش ندارند. من در جشنواره گفتم او می تواند همان مسیری که «ناتالی پورتمن»  رفته را در سینمای ایران ادامه دهد و به جاهای خوبی برسد!

*در مقابلِ کسانی که از کَستینگِ فیلم تعریف می کنند؛ برخی هم معتقدند بازیگران اصلی تان همان نقشهای قبلی خود در فیلمهای دیگر را اینجا تکرار کرده اند. می گویند مثلا پریناز ایزدیار همان دختر فقیر و بدبختِ «ابد و یک روز» است. صابر ابر همان است که در «درباره الی» و «قصه ها» بود. علی صفا هم نقش آدمهای مرفه و دکتر مهندس را بارها بازی کرده است!

-هر دو نقشی که خانم ایزدیار باز کرده یعنی نسرین در «تابستان داغ» و سمیه در «ابد و یک روز» فقط طبقه اجتماعی مشترکی دارند. تشابه شان این است که هر دو از یک خانواده فقیر هستند اما از لحاظ شخصیت پردازی کاملا تفاوت دارند. علی مصفا با اینکه تحصیل کرده است اما نگاهی کاملا سنتی به خانواده دارد. صابر ابر هم با درک درستی که از کاراکتر داشت به نظرم متفاوت ترین نقش چند سال اخیرش را بازی کرده است.

*ایده اصلی «تابستان داغ» را طی سالهای اخیر حداقل در دو فیلم دیده ایم. یکی «ملبورن» و دیگری «شکاف». از طرف دیگر، پیرنگ فیلمِ شما «پنهان کاری» و «دروغ» است. یعنی همان چیزهایی که به عنوان سبکِ «اصغر فرهادی» معروف شده. می توانیم  «تابستان داغ» را دنباله روی سینمای فرهادی قلمداد کنیم؟

- خیر. کسانی که این حرفها را می زنند یا سینمای آقای فرهادی را نمی شناسند یا «تابستان داغ» را ندیده اند. مولفه های سینمای اقای فرهادی مشخص است، شکل پرداخت «تابستان داغ» هم کاملا گویاست. به عنوان مثال در «درباره الی» دوربین روی دست از ابتدا تعریف می شود ولی در «تابستان داغ» دوربین بر اساسِ بار دراماتیک هر سکانس، یا روی سه پایه است یا روی دست یا وسایل حرکتی. ضمن اینکه در «تابستان داغ» ما چند سکانس-پلانِ طولانی هم داریم. علاوه بر این،روال کار ایشان «نشان ندادن» است یعنی یک قسمتی از ماجرا را از تماشاگر پنهان می کند تا با ایجاد تعلیق، او را تا پایانِ فیلم با خود همراه کند اما در فیلم من، چیزی برای پنهان کردن وجود ندارد و ما حادثه اصلی را به تماشاگر نشان می دهیم. در واقع اطلاعات تماشاگر از کاراکترها بیشتر است و بهتر می تواند عکس العمل آنها در مواجهه با حوادث را درک کند.

*یکی دیگر از ویژگیهای کارآقای فرهادی توجه به تمرین های قبل از فیلمبرداری و داشتنِ یک «پیش تولید» مفصل است. شما هم این موارد را داشتید؟

-بله. ما یک پیش تولیدِ مفصل داشتیم چون انتخاب لوکیشن ها خیلی حساس بود و باید جغرافیای شهری متناسب با فیلمنامه را ارائه می کردیم. شاید برایتان جالب باشد بدانید که لوکیشن اصلی ما (خانه ی پریناز ایزدیار) در واقع دو لوکیشن مختلف است که ما با هم کُلاژ کرده ایم. سکانس های داخل خانه را در خانه ای حوالی وَردآوردِ کرج گرفتیم و سکانس های پشت بام را در خانه ای در خیابان مولوی تهران؛ اما آنقدر کار کیوان مقدم در طراحی صحنه و فضا سازی خوب بوده که این پراکندگی لوکیشن ها اصلا در فیلم دیده نمی شود.

*از ابتدا در جریان نوشتن فیلمنامه بودید یا فیلمنامه ی کامل برای ساخت به شما ارائه شده؟

- فیلمنامه به صورت کامل نوشته شده بود اما از زمانی که من تصمیم به ساختش گرفتم حدود 30 باز طی دو سال نویسنده با توجه به سلیقه ی من آنرا بازنویسی کرد تا به نتیجه ی دلخواه رسیدیم.

*بعضی ها می گویند برای این فیلمنامه باید یک اسم با مُسماتری انتخاب می شد. اسم فعلی کمی فانتزی به نظر می رسد...

-«تابستان داغ» اسمی کاملا دو پهلو است که ایهام دارد. معنای آشکارش، گرمای سوزان تابستان است و معنای پنهانش اشاره به بستری دارد که قصه در آن اتفاق می افتد.

*با این تفاسیر می خواهید بگویید فیلمبرداری در فصلی دیگر به جز تابستان ممکن نبود؟

-ما تاکیدمان این بود که تماشاگر گرمای هوا را حس کند. ساعت 12 ظهر در فیلمسازی یک تایمِ مُرده است ولی ما اکثر صحنه های بیرونی را عمدا در گرمای ظهر تابستان گرفتیم تا تاثیر داغی هوا روی کلافگی و عصبی شدن آدمها نشان دهیم. داغی هوا در فیلم ما «اکسپوز» شده. حضور گرما، دراماتیک است.

*فیلمنامه در پرده سوم اشکالات روایی زیادی دارد. مثلا ایمان (علی مصفا) و همسرش (میناساداتی) خیلی راحت آن حادثه دلخراش را می پذیرند. چرا شوک زده نمی شوند؟ چرا سوگواری نمی کنند؟ مخصوصا ایمان که خیلی راحت با قصور همسرش کنار می آید. از طرف دیگر با توجه به جغرافیای مشکوک و ترسناکی که آن محله دارد پلیس هیچ اقدامی برای جستجوی گمشده نمی کند. در حالیکه در عالم واقعیت، اولین کار این است که اطراف محل حادثه را جستجو کنند...

-ایمان و همسرش آن فاجعه را راحت نمی پذیرند. مثل هر پدر و مادر دیگری ناراحتند ولی ما تعمدا از این مرحله به سرعت گذشتیم چون نشان دادن گریه و زاری، به اهداف فیلمنامه هیچ کمکی نمی کرد. در مورد ایمان هم او با اینکه عصبانی است اما چون همسرش باردار است تند برخورد نمی کند. می خواهد بگذارد وقتی بچه به دنیا آمد تصمیم بگیرد. حتی او درباره حادثه به خانواده اش هم واقعیت را نگفته تا همسرش را سرزنش نکنند.

درباره حضور پلیس هم باید عرض کنم که اصولا «تابستان داغ» یک فیلم پلیسی نیست و لازم نبود که نقش پلیس، خیلی پررنگ شود. من اعتقاد دارم در وقوع این فاجعه تنها یک نفر مقصر نیست که پلیس بیاید دستگیرش کند و مساله تمام شود. ضمن اینکه در واقعیت هم پلیس در اولین حضورش در صحنه با دقت و وسواس همه چیز را کنکاش نمی کند. همانطور که در ماجرای مرگ آتنا دختر خردسال پارس آبادی که چند ماه قبل اتفاق افتاد هم دیدیم با اینکه قاتل در همان محل، در مغازه اش حضور داشت اما چند روز طول کشید تا دستگیر شود...

*با اینکه فیلم در سکانس های اولیه، ریتم تندی دارد اما قصه ی اصلی خیلی دیر شروع می شود و تماشاگر نمی داند باید نگران چه چیزی باشد. اگر فاجعه ای که الان نقطه عطفِ دومِ فیلمنامه است را به نقطه عطف اول می آوردید، فیلمنامه جای کار بیشتری نداشت؟

-قبول دارم که در ابتدای فیلم، معرفی شخصیت ها کمی طولانی شده اما لازم بود که این اتفاق بیفتد. چون اگر شخصیت ها به درستی معرفی نشوند تماشاگر نمی تواند در ادامه با آنها همذات پنداری کند. البته ما در همان پرده ی اول هم خرده داستانهایی گذاشته ایم که تماشاگر را درگیر می کند. شما اگر به فیلمهای کلاسیک سینما هم دقت کنید می بینید که مثلا «کازابلانکا» و «محله چینی ها» هم مقدمه ای طولانی دارند و برای معرفی شخصیت ها وقت گذاشته اند.

*و سوال آخر درباره پایان بندی فیلم است که عده ای عقیده دارند چندان روشن نیست. به پایانِ باز فکر کرده بودید؟

-مطلقا اینطور نیست. فیلم، پایانِ باز ندارد و همه ی گره های داستانی در انتها گشوده می شود. ما یک پایانِ روشن و امیدوار برای «تابستان داغ» در نظر گرفته و شخصیت ها را در بن بست نگه نداشته ایم. در واقع یک شانس مجدد به هر دو خانواده داده می شود تا با پشت سر گذاشتن آن حوادث تلخ، یک زندگی تازه را شروع کنند.

تاریخ نشر مطلب:
پنجشنبه، ۳۰ شهریور ۱۳۹۶






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده