حمایت دو سوپراستار سینما از «آشغال های دوست داشتنی»/ فیلمِ ما را نشان بدهید!

شایان فیلم: «آشغالهای  دوست داشتنی» حکایت عجیب و غریبی دارد. فیلمی که با مجوز ارشاد دولت احمدی نژاد ساخته شد، چند سال توقیف بود و بالاخره پس از کش و قوسهای فراوان، پروانۀ نمایش گرفت اما همچنان نمایشش ممنوع است! نقطۀ آغاز این سوءتفاهم ها به رسانه های دلواپسی برمی گردد که هنگام فیلمبرداری (1391) شایعه کردند فیلمنامه ای که دارد ساخته می شود با آن فیلمنامه ای که مجوز گرفته فرق دارد. بالاخره ارشاد مجبور به مداخله شد و قضیه ختم به خیر گردید اما یکسال بعد کمسیون فرهنگی مجلس در اقدامی مداخله جویانه؛ از وزارت ارشاد خواست مجوز نمایش «آشغال ها...» و چند فیلم دیگر را صادر نکند!!

به گزارش شایان فیلم، از سال 92 تا کنون هر وقت فراخوان جشنواره فیلم فجر منتشر شده محسن امیر یوسفی کارگردان و تهیه کننده این فیلم، فرم شرکت در جشنواره را پر کرده ولی نه تنها فیلمش پذیرفته نشده بلکه حتی برای اعضای شورای انتخاب هم نمایش داده نشده است! امسال نیز که این بی توجهی و قانون گریزی دوباره در حال شکل گیری است دو تن از بازیگران این فیلم با انتشار پیامهای جداگانه ای حمایت خود را از این فیلم اعلام داشته و اقدام سانسورچیان را زیر سوال برده اند.

شهاب حسینی با انتشار متنی در صفحه اینستاگرام خود، «آشغال‌های دوست‌داشتنی» را فیلمی در متفاوت و بدون جهت‌گیری توصیف کرد. وی نوشت: «محسن امیر یوسفی رو از آتشکار شناختم خلاقیتش در روایت داستان جالب و تازه بود. بعد از اون با دیدن فیلم کوتاه هملت در کهریزک متوجه فانتزی ذاتی موجود در اندیشه او شدم و علاقه مند به همکاری تا اینکه آشنایی حضوری بین ما در ارائه فیلمنامه آشغال های دوست داشتنی شکل گرفت و من رو به وجد آورد از اینکه دیدم فضای فانتزی و جالب ذهن او در خدمت روایت قصه ای قرار گرفته که هدفی جز تاکید بر وحدت ملی نداره و این همون چیزی بود که جامعه آنروز به شدت نیاز داشت.

فیلم در قالبی متفاوت و جالب و بدون هدفگیری و جهت گیری خاص عقاید مختلف و اقشار فکری جامعه را به گفتگو،تامل و تعامل با یکدیگر دعوت میکند و در نتیجه همه طیف های فکری مختلف در جامعه را فرزندان و بستگان یک سرزمین و یک مام وطن میداند.همین معنا و مفهوم تفرقه زدایی بود که برای همکاری در این پروژه در قالب ایفای یکی از نقش های فیلم اولین و اصلی ترین مشوق من بود چون همواره و در هر کاری که مسئولیت اون رو عهده دار میشم در جستجوی حقیقت هستم و جرعه ای از شناخت و معرفت بیشتر، برای روح مشتاق و تشنه ام.

بنابراین تصور میکنم  فضای هوشمند جامعه ام بر عکس تصور کسانی که درباره این فیلم ابراز نگرانی دارند، کاملاً ظرفیت درک حقیقت موجود در فیلم رو داراست و قلبا هیچ نگرانی درباره بازتاب فیلم در خود احساس نمیکنم چرا که به قول شاعر ما برای وصل کردن آمدیم و نه برای فصل. لذا قلبا امیدوارم با نمایش این فیلم چه در جشنواره چه در اکران عمومی مصائب چند ساله این فیلم مرتفع بشه و نیت پاک پشت ساخت فیلم از جانب سازندگان و عوامل فیلم، پیش چشم مخاطب و مردم قرار بگیره و منتهی به اندیشه درباره حفظ و حراست همون وحدتی بشه که ضامن بقای هر ملتی است. انشاءالله. ضمن تشکر از صرف وقت مطالعه، با احترام، سید شهاب الدین حسینی.»

«صابر ابر» نیز نامه ای با محوریت اکران این فیلم نوشته که متن آن بدین شرح است :سلام جناب [...]نمی‌دانم این نامه خطاب به کیست اما گاهی فکر می‌کنم نامه‌ای که خیلی هم شخصی نیست بهتر از یک نامه‌ی خیلی شخصی‌ست.

پس جنابِ [...] یا سرکارِ [...]، من صابر ابر، مو داشتم وقتی آن فیلم را بازی کردم.شبیه به اسمش را نیار شده. اصلا نمی‌دانم اسم فیلم را بگویم یا نه! اصلا از فیلممان حرفی بزنم یا نه! این را بگویم که امیریوسفی، کارگردانش است و او هم ریش‌هایش اصلا سفید نبود، خیلی آدم شادی بود و می‌خندید و جوک تعریف می‌کرد، الان هم خیلی فرقی نکرده اما به نظرم این عدم تغییر بیشتر ترسناک است. من نگران سلامتی کارگردان و عوامل هستم؛ مثلا یادم هست آقای تورج خان که فیلمبردار فیلم بود خیلی جوان‌تر از عکسی بود که همین چند وقت پیش از او در پشت صحنه‌ی یک فیلم دیدم. اصلا نمی‌دانم هنوز هم همان‌قدر هیجانِ پلان‌هایش را دارد؟! پدرم اکبر عبدی در فیلم بود؛ ایشان که عادت به دیر دیده شدن دارند؛ سال‌ها معجزه کردند و برای فیلمی دیده شدند که نه تنها مو نداشتند بلکه، حال جایزه گرفتن هم نداشتند و چه حیف که حتی آن جایزه را دیگر دوست هم نداشتند. برادرم حبیب رضایی در فیلم بازی می‌کردند؛ در فیلم رفته‌اند یک جای دیگری، یک کشور دیگری فکر می‌کنم! می‌ترسم واقعه به واقعیت تبدیل شود. شهاب جان در فیلم هست، دایی شهاب حسینی، دختر خاله مادرم هدیه تهرانی عزیزم، نگار جواهریان همسایه مادرم و شیرین خانم یزدانبخش که مادرم بودند... .

حالا یادم آمد چرا این نامه را نوشتم! برای مادرم می‌نویسم. برای مادرها می‌نویسم که این فیلم برای آن‌ها ساخته شده. دلم می‌خواهد تا مادرها هستند این فیلم دیده شود. مادرها یک چیز می‌خواهند؛ فرزند مو دار و بی‌مو، رفته و نرفته، مست و هشیار، عصبی و آرام، برایشان فرقی نمی‌کند. مادرها مادرند. بچه‌ها گاهی با هم نمی‌سازند، اما مادرها فرقی بینشان نمی‌گذارند. ایران هم برایش یک چیز مهم است؛ اینکه در آن همه کنار هم باشند و با هم، گاهی هم سر هم غر بزنند، چه عیبی دارد؟! همیشه نمی‌شود طرفدار بود! فقط مادرها بی‌طرفند.

آقا یا خانمِ [...]، فیلمِ ما را نشان دهید. مادرم می‌خواهد فیلم من را ببیند. صابر ابر»

تاریخ نشر مطلب:
چهارشنبه، ۰۶ دی ۱۳۹۶






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده