«ناهيد» و «اسرافيل» چگونه قرباني شدند؟!

فرانک آرتا: فيلم «اسرافيل»، دومين فيلم سينمايي آيدا پناهنده، با وجود ارزش‌هاي هنري‌اش در زمان نامناسبي اکران شد. پناهنده از همان فيلم قبلي خود؛ «ناهيد»، نوعي از سينما را انتخاب کرده که زنان آسيب‌‌ديده شخصيت‌هاي اصلي آن هستند. کاويدن عمق وجود هر يک از اين شخصيت‌ها با ظرافت تصويرپردازي شده که قابل تحسين هستند، اما متأسفانه معضل اکران فيلم‌ها همواره به اين فيلم صدمه زده است. به بهانه اکران فيلم «اسرافيل»، با آيدا پناهنده گفت‌وگويي انجام داده‌ايم که مي‌خوانيد.

 با توجه به تم فيلم «اسرافيل»، چرا اسم فيلم را «صوراسرافيل» نگذاشتيد؟ چون تم این فيلم مانند دميده‌شدن صور توسط فرشته مقرب خدا قبل از روز رستاخيز است که تمامي احساسات در ناخودآگاه پنهان‌شده و در گذشته دفن‌شده شخصيت‌هاي فيلم ظهور و بروز پيدا مي‌کنند!

ترکيب «صوراسرافيل» کمي غريب و ثقيل بود. مخاطب فرهيخته‌تر را ممکن بود ياد نشريه زمان مشروطيت بيندازد! ترجيح من انتخاب يک واژه براي نام فيلم بود که آسان‌‌تر در ذهن بماند.

 يکي از موتيف‌هاي داستان دو فيلم سينمايي شما که در پيشبرد داستان نقش اساسي دارد، نبود حقوق قابل‌دفاع براي زنان فيلم است؛ به‌طورمثال مسئله واگذاري حضانت بچه به مادر (ساره بيات) در فيلم «ناهيد»، دادن دوسوم ارثيه پسر بعد از مرگش به پدر، درحالي‌که «ماهي» (هديه تهراني) بعد از طلاقش تمام هزينه‌هاي ماشين را خودش پرداخته بود و ديگر مسئله اثبات زوال عقل مادر - تاجي (مريلا زارعي)- از سوی پزشکي‌قانوني. چرا در کنار ترسيم ذهنيات شخصيت‌ها، به اين موضوع واقعي مي‌پردازيد؟

البته مورد «تاجي» با ساير مواردي که مطرح کرديد متفاوت است. مسئله بيماران رواني و در اين مورد به‌خصوص «دوقطبي»، در دادگاه‌ها، فارغ از جنسيت آنها مورد بررسي قرار مي‌گيرد و دشواري قضاوت درباره آنها اين است که نمي‌توان به طور مشخص و دقيق درباره زوال عقل يا ثبات رأيشان حکم داد، اما باقي مواردي که ذکر کرديد، مسائل حقوقي‌اي هستند که به نظرم بايد فکري درباره‌شان کرد و سويه ناعادلانه اين قوانين چيزي است که واقعا آزرده‌ام مي‌کند و دلم مي‌خواهد در فيلم‌هايم اشاره‌اي به آنها داشته باشم.

 حد نگه‌داشتن ميان درونيات شخصيت‌ها از يک‌سو و رخ‌دادن رويدادها نياز به ظرافت‌هاي زياد در نگارش فيلم‌نامه دارد. در اين مرحله، مرزبندي‌ها را چگونه همراه با آقاي ارسلان اميري هنگام نگارش فيلم‌نامه کدگذاري کرديد؟

اشاره بسيار خوبي کرديد. جزء معدود دفعاتي است که چنين سؤالي از من پرسيده مي‌شود و اين همان چالش هميشگي و مرکز همه بحث‌ها و گفت‌وگوهاي من و «ارسلان اميري» است. اين ظرافتي که مي‌گوييد و البته که من نمي‌دانم ما چقدر در پرداخت اين ظرافت موفق بوده‌ايم، کاري بسيار دشوار است که انرژي و وقت زيادي صرف آن مي‌شود. سينماي ايران چندسالي است که (به‌جز موارد استثنايي) از اين دوگانه درون‌گرايي و برون‌گرايي خلاصي پيدا کرده و کار را يکسره کرده و هرچه هست همان برون‌گرايي گاهي راديکال و افراطي کاراکترهاي فيلم‌هاست. زماني ما در سينماي ايران «هامون» و «سارا» و «پري» و «طعم گيلاس» و «باد ما را خواهد برد» و «زندگي و ديگر هيچ» و... را داشتيم. ياد گرفته بوديم که بخشي از سينما، سينماي انديشه است؛ سينمايي که وقتي از سالن سينما بيرون مي‌آمديم تازه کارمان شروع مي‌شد. بايد نقد فيلم و کتاب مي‌خوانديم و بحث مي‌کرديم و آن‌قدر مي‌پرسيديم تا رازهاي اثر هنري را به مرور، در حد بضاعتمان، کشف مي‌کرديم. حالا آن روزگار گذشته و نه مردم و نه فيلم‌سازها خيلي دنبال آن فرامتن‌ها نيستند! اين روزها بايد داستاني پرهيجان را تعريف و احساسات تماشاگر را در همان سالن سينما تخليه کنيد و بفرستيدش بيرون. براي من اما، اين رويکرد به سينما کافي نيست؛ اغناکننده نيست انگار. من ترجيح مي‌دهم با اين دوگانه درون و برون بازي کنم. دلم مي‌خواهد علاوه‌بر درام و قصه و ماجرا، زندگي دروني کاراکترهايم بازتابي در فيلم‌هايم داشته باشند و اين کار بسيار سختي است، مثل راه‌رفتن يک بندباز روي طناب، بالاي يک پرتگاه و يکي از عمده دلايل اين دشواري، تغيير جدي ذائقه تماشاگران است.

  چرا به مشکلات زنان شهرنشين نمي‌پردازيد؟

«ناهيد» در شهري نيمه‌بزرگ در انزلي زندگي مي‌کرد و «سارا» در بخش دوم «اسرافيل» در تهران زندگي مي‌کند. انزلي و تهران نمودي از شهرهاي ايران و نحوه مواجهه زنان با اجتماع و نوع حضورشان در فضاهاي شهري بود.

  بازي زنان فيلم کاملا زيرپوستي و دقيق است. درباره چگونگي ارائه نقش‌ها بگوييد.

به نظرم «اسرافيل» به صورت دونوازي جلو مي‌رود. يک ساز پرسروصدا و يک ساز آرام‌تر؛ اما شايد هول‌انگيزتر؛ هر سه کاراکتر محوري فيلم «ماهي»، «سارا» و «بهروز» بر‌اساس آنچه در فيلم‌نامه نوشته شده بود، يک زندگي بيروني و يک زندگي دروني پر هول و ولا داشتند که بيشتر وقت‌ها بايد پنهانش مي‌کردند؛ انديشه‌ها و وسوسه‌ها و تأملاتي که در ذهن و روح هر سه جاري بود و هيچ‌کس نمي‌توانست شريک اين تب و تاب‌هاي دروني باشد. خب براي به‌تصوير‌کشيدن اين کاراکترها نياز بود که بازيگران ما بازي‌هاي پيچيده‌تري داشته باشند. به همان اندازه ديالوگ‌ها و فريادها و بازي‌هاي بيروني، سکوت‌ها و نگاه‌ها و مکث‌ها داراي اهميت بود.

  وضعيت اکران فيلم را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟

هر دو فيلم من «ناهيد» و «اسرافيل» قرباني شرايط بد اکران شدند. «ناهيد» فقط به صورت تک‌سئانس و با سالن‌هاي محدود اکران شد؛ فيلمي که در بيش از ٣٠ کشور جهان اکران سراسري و از لحاظ فروش موفقيتي تجاري داشت. من اميدوار بودم که درباره «اسرافيل» اوضاع به گونه ديگري پيش برود؛ اما باز هم بدترين زمان اکران (اسفند) به ما داده شد و امروز که با شما صحبت مي‌کنم (١٤ اسفند) فيلم من با وجود رشد ١٢٠‌درصدي آمار تماشاگران، قرار است از ٢٣ اسفند (يعني کمتر از يک ماه از آغاز اکران) از پرده سينماها پايين کشيده شود! چون آقايان مي‌گويند مي‌خواهيم فيلم‌هاي نوروزي را اکران کنيم؛ اما چيزي که قبلا به ما گفتند، خلاف آن چيزي است که الان دارند به آن عمل مي‌کنند. قرار بود که فيلم ما در نوروز هم روي پرده باشد و البته «اسرافيل» فيلمي است که نياز به زمان داشت تا مخاطب هدفش را پيدا کند. عادلانه نيست که فيلم‌هايي با آمار فروش خيلي کمتر از «اسرافيل» هشت هفته روي پرده باشند و فيلم من حتي شانس اين را نداشته باشد که ٣٠ روز روي پرده بماند. فقط مي‌توانم بگويم که متأسفم و براي آينده سينماي ايران در سال‌هاي آينده به‌ طور جدي نگرانم. سينماي مستقل و جدي ايران، نَفَس کم خواهد آورد. اين را مطمئنم؛ چون ديگر فضايي براي نفس‌کشيدن ما نمانده است و بايد «يک فکر اساسي کرد»!

تاریخ نشر مطلب:
چهارشنبه، ۱۶ اسفند ۱۳۹۶






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده