گزارشی از پشت صحنه فیلم سینمایی «کاتیوشا»

علی دهبان:یک مزون لباس مردانه محل فیلمبرداری امروزِ این پروژه سینمایی بود. وارد ساختمان می‌شویم. طبق روال همیشه کمی معذب هستم تا کم‌کم خودم را به عواملی که مرا نمی‌شناسند، معرفی کنم تا آنها هم احساس بهتری از حضور یک غریبه داشته باشند.احمد مهرانفر را می‌بینم که در راهرو قدم می‌زند. محمود عطشانی مدیرفیلمبرداری نیز روی صندلی نشسته است و دو خانم هم در گوشه‌ای مشغول صحبت هستند که بعدا متوجه می‌شوم یکی از آنها عاطفه باقری، مدیر برنامه‌ریزی فیلم است. 

با محمود عطشانی شروع می‌کنم و سراغ علی عطشانی را می‌گیرم که می‌گوید کمی دیرتر از ساعتی که گفته است، می‌رسد. با خودم فکر می‌کنم که فضای نقد را خودش مهیاتر می‌کند.

مهرانفر وارد اتاق گریم می‌شود. بسیار آرام است و با دیدن او شاید افراد کمتری باورشان بشود که این شخصیت آرام، ایفاگر کاراکترهایی چون «ارسطو در سریال پایتخت» و یا تله تئاتر «خانواده تُت»  در نقش یک فرمانده پرهیاهوست. او در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر با فیلم سینمایی «خجالت نکش» حضور داشت و یک کاراکتر کمدی متفاوت که 20 سال بزرگتر از خودش بود را ایفا کرد، که واقعا پتانسیل نامزدی در جشنواره هم داشت، اما دریغ که به آثار کمدی آنچنان که باید اهمیت داده نمی‌شود.

می‌دانم که مهران‌فر، علاقه‌ای به مصاحبه ندارد. عاطفه باقری که از برنامه‌ریزان شناخته شده سینماست، وارد اتاق گریم می‌شود. موضوع مصاحبه را با او در میان می‌گذارم. می‌گوید اجازه دهید کارگردان بیاید. هادی حجازی‌فر را می‌بینم که تازه از راه رسیده است. کسی که طی این مدت با حضور در دو فیلم پر سروصدا تب تند نقد را چشیده است و البته خودش هم تند و شیرین و صادق است. پیش از این برای بازی در فیلم «ایستاده غبار» مصاحبه مفصلی با او داشتم. بعد از حال و احوال، طوری که من ناراحت نشوم می‌گوید در برنامه جیرانی گفته که حالا حالاها مصاحبه نمی‌‌کند.

نمی‌خواهم با اصرار و پافشاری، اذیتش کنم. ایرادی ندارد که مصاحبه نمی‌کند. بماند که در آخر مصاحبه کوتاهی با او انجام می‌دهم.شاید بیشترین «نه» و بدترین «نه» ها را خبرنگاران شنیده‌اند. اینجا «نه»‌هایی که می‌شنوم همه محترم و شیرین هستند.

هادی هم مشغول گریم می‌شود. به پایین ساختمان می‌آیم. علی عطشانی هم رسیده است. در یک لحظه تمام حاشیه‌هایش را از نظر می‌گذرانم؛ از شکایت‌هایی که از برخی رسانه‌ها کرده است تا موضوع گلشیفته فراهانی که به نظرم یک شانتاژ خبری از سوی خودش بود.

دنبال جای مصاحبه می‌گردیم که باد باعث می‌شود داخل سینه موبیل برویم. برایم اینطور است که وسط ده‌ها فیلم و سریال نشسته‌ام. همان اولِ بسم الله به دیر آمدنش گیر می‌دهم. با خودش شرط می‌کنم که در مورد حاشیه‌های قبل هم می‌خواهم حرف بزنم. او هم می‌پذیرد، اما به شرط انتشار همه آنها.

عطشانی ابتدا در مورد سه فیلمی که اکران نشده است، توضیح می‌دهد و می‌گوید: «فیلم سینمایی «یادم تو را فراموش» به امید خدا اردیبهشت ماه سال جاری اکران می‌شود. در مورد فیلم «پارادایس» شورای پروانه نمایش باید نظر نهایی را بدهد و یک فیلم دیگر با عنوان «اولین تولد» دارم که بلافاصله بعد از اتمام مراحل فنی آن را به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارائه می‌کنم. در این فیلم آمریکا را در آمریکا نقد کرده‌ایم، اما از شما سؤالم این است که چرا نباید خبر این فیلم به درستی منتشر شود؟

من هم با همان رویکرد که از ابتدا با خودم شرط کرده بودم، صریح می‌گویم: شخصاً‌ فکر می‌کنم یکی از دلایل اصلی این موضوع خود علی عطشانی است و زاویه‌ای که نسبت به آن وجود دارد. به دلیل نحوه حضورش در رسانه‌ها و حاشیه‌ها و شانتاژهایی است که پیش از این به نظر می‌رسید خودش برای فیلم‌هایش انجام داده است. این موضوع باعث شده تا شاید برخی نسبت خودت گارد بگیرند.

او همچنان آرام است. به نظرم می‌آید وقتی با او صحبت می‌کنم بیش از آنکه مانند گذشته در حرف‌هایش دنبال حاشیه‌سازی و لذت بردن از این فضا باشد واقعا در کلامش دنبال راهی برای حل و فصل این نوع نگاه نسبت به خودش است. شاید برای همین صادقانه نکته مرا می‌پذیرد و می‌گوید: «البته تا اندازه قابل توجهی حرف‌هایت را می‌پذیرم. شاید به خاطر همین، نزدیک به یکسال و نیم است که مصاحبه‌ای نداشتم و اگر اشتباه نکنم این اولین صحبت‌های من در این مدت است. سال گذشته در جشنواره فیلم فجر خبرنگار‌ان و اصحاب رسانه تقریباً همین نقد را به نوع دیگری نسبت به من داشتند و همان جا هم اعلام کردم که در روند حضورم در رسانه مانند بسیاری، اشتباهاتی داشته‌ام. شاید اگر به عقب بازگردم، برخی از کارها را انجام ندهم. به هر حال به هم باید فرصت گفت‌وگو بدهیم تا دیدگاه‌مان را بیان کنیم. در «کاتیوشا» دنبال این موضوع نیز بوده‌ام.»

متوجه تلاش و صداقتش می‌شوم و بحث را تغییر می‌دهم تا در مورد فیلمش حرف بزنم که می‌گوید: «کاتیوشا» ماجرای انسانی از نسل بچه‌های جنگ و جبهه است که طبق یک فرایند مجبور می‌شود با یک پسر دهه شصتی همراه شود. پسری که چیزی از جنگ نمی‌داند. این‌ها تفاوت‌های بسیار زیادی به لحاظ نگاه به زندگی و باور‌هایشان با یکدیگر دارند. البته تلاش کردیم در بستر این فیلم درد دل‌های مردم نیز بیان شود و خواسته‌‌های خود را در آن ببینند. در فیلم سنیمایی «کاتیوشا» قضاوتی صورت نمی‌گیرد و مخاطب در نهایت تصمیم می‌گیرد.

عطشانی همچنان گرم گفتن است: گزینه‌های زیادی برای ایفای این نقش داشتم و با افراد مختلفی هم صحبت کرده بودم، اما نکته اینجاست که فکر می‌کردم سایر بازیگرانی که در نظر داشتم کمی به تکرار رسیده‌اند. اما وقتی با هادی حجازی‌فر گپ زدم و او را دیدم و کار‌هایش را پیگیری کردم به این نتیجه رسیدم که او به شدت برای ایفای این نقش کمدی مناسب است. مطمئن باشید مخاطبین از بازی حجازی‌فر متعجب می‌شوند.

در مورد احمد مهران‌فر هم که تکلیف مشخص است. او یک بازیگر به شدت توانمند و خوب است و هر نقشی را به یک شکل ایفا می‌کند. سایر بازیگران هم که انتخاب شده‌اند به نظرم به درستی و سر جای خود قرار گرفته‌اند.بیش از این‌ها با علی عطشانی گپ زده‌ام که مفصل‌تر آن در بخش دیگری منتشر می‌شود. بعد از اتمام مصاحبه وارد ساختمان می‌شوم. گریم هادی حجازی‌فر تمام شده و احمد مهرانفر هم در گوشه‌ای ایستاده است. بعد از این همه مدت و حضور در سینما و مطبوعات هنوز می‌ترسم احمد مهران‌فر را با مهران احمدی اشتباه بگیرم!

نگاهش می‌کنم و به خودم می‌گویم: حواست باشد او احمد مهران‌فر است! بعد با کمی لبخند و اشاره به مصاحبه تعارفش می‌کنم. بسیار آرام و محترمانه می‌گوید: «من واقعا صحبتی ندارم. اول باید مردم فیلم را ببینند. چطور باید در مورد چیزی که هنوز دیده نشده حرف بزنم کما اینکه نباید ذهنیت به مخاطب داد» من هم با همان تُن صدای آرام مانند خودش شروع به گپ زدن می‌کنم. بماند که در مورد این فیلم و هم در مورد فیلم سینمایی «خجالت نکش» و نقد بر دیده نشدن آثار کمدی در جشنواره از سوی منتقدین گفت‌وگو کردم، انتشارش بماند در فرصتی مناسب‌تر.

دستیار کارگردان با عجله کنارم می‌ایستد و بلافاصله او را برای گرفتن پلان سر صحنه فیلمبرداری می‌برد. باهم به محل فیلمبرداری می‌رویم. آخرین تیرم را برای مصاحبه کردن هادی حجازی‌فر هزینه می‌کنم. می‌گوید «در برنامه فریدون جیرانی قول داده‌ام مصاحبه نکنم» من هم می‌گویم «بسیار خب سر فرصت گپ طولانی‌تر دونفره‌ای می‌زنیم».

عوامل فیلم آماده برای ضبط سکانس مورد نظر هستند. در این سکانس لحظه برگشت هادی حجازی‌‌‌‌‌فر و احمد مهران‌فر از فرودگاه به منزل مهران‌فر ضبط می‌شد. دو کاراکتری که فرسنگ‌ها از هم دورند و در این فیلم قرار است تقابل این دو نگاه را شاهد باشیم تا ببینیم چه اندازه نقد‌ها را به یکدیگر پذیرا هستند.

در ماشین، تفاوت دیدگاه این دو نسل با اتفاق‌هایی که بین‌شان می‌افتد، دیده می‌شود. موسیقی که از ماشین پخش می‌شود و نوع پرداخت شخصیت‌ها توسط این دو بازیگر توانمند، کاری می‌کند که عوامل پشت صحنه نیز حسابی می‌خندند. جدالی هم در این صحنه بر سر موسیقی بین کاراکترها شکل می‌گیرد که دیدنی است.

بعد از گرفتن پلان مورد نظر برنامه‌ریز صدایم می‌کند و می‌گوید: «آقای حجازی‌فر مصاحبه می‌کنند». آنقدر رفتارش محترم است که من هم فقط در مورد این فیلم «کاتیوشا» با او حرف می‌زنم. او می‌گوید: علاقه‌مند بودم که تجربه کار کمدی را نیز داشته باشم. فیلم‌هایی هم پیشنهاد شده بودند، اما موقعیتی که این فیلم به لحاظ کمدی داشت، برایم جذاب بود. البته برایم ریسک هم داشت. من نگران تجربه کردن نیستم. مهم هم نیست که برخی بگویند این بازیگر هر جا هست البته که معتقدم اینطور نیست و هرجایی و در هر فیلمی نبودم. حس می‌کنم در پروژه‌هایی می‌توانم کمک کنم و به عنوان بازیگر برایش ارزش افزوده داشتم. فکر می‌کنم در این فیلم اتفاقات باحالی افتاده است.

خیلی زود است که بخواهم بگویم من فلان کار را انتخاب می‌کنم. صادقانه باید بگویم خیلی از چیزها را بلد نیستم. واقعا صرف اینکه ما در مقابل دوربین قرار می‌گیریم، نامش بازیگری نیست. تجربه‌های مختلفی را باید در سینما کنار هم بگذاریم و در این مسیر بیاموزیم. همین تجربه‌ها به فرد می‌آموزد که در کجاها کم باشید یا زیاد حضور داشته باشد. من 20 سال ندارم که هیجان‌زده تصمیم بگیرم. ذهنم مسیر مشخصی را در نظر دارد که مطمئن هستم خارج از آن برنامه نمی‌زنم.

در پایان مردی را می‌بینم که از ظاهرش حدس می‌زنم سرمایه‌گذار فیلم است که البته درست هم حدس زده‌ام. نامش احمد شیرازی است. در طول مدت کاری‌ام سرمایه‌گذاران زیادی را دیده‌ام که به عشق سینما و یا هر هدف دیگری که مد نظرشان بوده وارد این عرصه شده‌اند و توسط برخی از سینماگران اعتماد آنها به تاراج رفته و بعد از اتمام فیلم رفته‌اند، که رفته‌اند. این در حالی است که این افراد می‌توانستند به عنوان یک سرمایه برای بخش خصوصی سینما همیشه حضور داشته باشند؛ البته اگر اخلاق و اعتماد می‌دیدند.

به سراغش می‌روم. پیش از مصاحبه کمی رفیق می‌شویم و کلی گپ می‌زنیم و بر خلاف ظاهر جنتلمنش و دستمال گردنی که دارد، می‌گوید: «تو را به خدا فکر نکنید که من از ابتدا اینطور بوده‌ام. تلاش و کار کردم تا توانستم امروز در عرصه اقتصادی جایگاهی پیدا کنم. خدایی نکرده اینطور نباشد که نگاه ما از بالا است. من همه را در عرصه سینما دوست دارم.»

از حرف‌هایش حس خوبی پیدا می‌کنم. از سینما می‌پرسم و اینکه چرا سرمایه‌‌اش را وارد این عرصه کرده است که می‌گوید: واقعا علاقه قلبی خودم به سینما بوده و راهنمایی‌های یکی از دوستانم که در این حرفه مشغول به کار است. می‌دانید به نوعی اشتغال‌‌زایی هم هست. آن هم برای افرادی که صرفا فقط در سینما کار می‌کنند. صادقانه باید بگویم که البته مبحث مالی و بازگشت سرمایه‌ام هم مهم است.

در ادامه صحبت‌های‌مان متوجه می‌شوم نگاهش صرفا معطوف به سینما و فیلم‌های کمدی و گیشه‌پسند نیست؛ بلکه در تلاش است آثار اجتماعی و حتی تئاتر هم تولید کند. او درباره تئاتر می‌گوید: به نظرم فهمیدن تئاتر به فهمیدن هنر نمایش کمک می‌کند. برای همین سعی می‌کنم این روزها تئاتر ببینم و بیشتر بخوانم و بهتر و درست‌تر تشخیص دهم که آثار دارای بار هنری بیشتر و البته مخاطب‌پسندتر هم هستند.

مانند هر فیلم دیگری عوامل بسیار زیادی پشت دوربینند، اما در این هوای سرد و پر باد زمستانی شاهد گروهی هستم که روابط بسیار گرم و مهربانانه‌ای دارند. سیامک مردانه دستیار کارگردان شناخته شده عرصه سینما با ته لهجه جنوبی‌اش نمی‌گذارد کسی احساس خستگی کند. سینمایی‌ها می‌دانند که همه چیز یک فیلم جلوی دوربین نیست؛ بلکه بخش عظیمی از کیفیت یک فیلم به رفتار‌های پشت دوربین افراد با هم برمی‌گردد.

موقع خداحافظی عکس‌های یادگاری باهم می‌گیریم و با کلی خوش و بِش و شماره رد و بدل کردن از گروه جدا می‌شوم. هنگام برگشت یاد ابتدای ورودم به ساختمان می‌افتم. همه ساکت هستند. احمد مهران‌فر که ابتدا کمی فاصله گرفته بود که دَم‌پرش نشوم و مصاحبه نکند، هادی حجازی‌فر که با محبت قولش را برای احترام به من نادیده گرفت و دستیار‌ها که نگاهی مودبانه دارند؛ اما حالا روابط دوستانه و صمیمی داریم. خلاصه ابتدا بیشتر بین‌مان سکوت است، اما با فرصت گفت‌وگو دادن به هم، باهم رفیق شده‌ایم و با خنده و سلفی گرفتن از هم خداحافظی می‌کنیم.

تاریخ نشر مطلب:
جمعه، ۱۸ اسفند ۱۳۹۶






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده