خاطرات برادرِ بهروز وثوقی از محلۀ قدیمی شان

شایان فیلم: چنگیز وثوقی بازیگر سینما و برادرِ بهروز وثوقی که چندسالیست کم کار شده با انتشار متنی در صفحه اینستاگرامش، به مرور خاطرات خود و برادرش بهروز از دوران بچگی و محله قدیمی شان پرداخت. متنی که وی نوشته بدین شرح است:

امروز پس از شصت سال، خودمو تو مرکز خاطرات دوران کودکی ام دیدم و غافلگیر شدم. این کوچه، کوچه ایست روبروی سینما خرم، تو خیابون سلسبیل، که سر کوچه اش، سیراب و شیردون فروخته میشد. انتهای کوچه دبستان خواجو، که مدرسه ی من بود، که حالا دخترونه شده و تغییر نام داده. اونطرفه سینما خرم، باشگاه البرز بود، که بهروز تو نوجوانی، اونجا ورزش میکرد. سینما خرم که فیلم امیرارسلان نامدارو پخش میکرد.

 انتهای سلسبیل (رودکی فعلی)، باغ گلستان، فیلم مشدی عبادو پخش میکرد و دختر کوچکی بنام گوگوش که به همراه پدرش، اونجا میخوند و برنامه اجرا میکرد. اونطرفتر از باغ گلستان، استخر معینی بود که همیشه تلفات میداد. اگه قدم زنان بسمت بالای سلسبیل بریم، به خیابونهای دامپزشکی و هاشمی و رشدیه میرسیم، که سه سینمای کارون و المپیا و اسکار، اونجا قرار داشت....

 هیچ انسانی قادر نیست، حتی یکروز از آینده شو، حدس بزنه. اون زمانها که  کتاب زیر بغلم بود و از این کوچه، به مدرسه می رفتم، هیچوقت نمی‌تونستم حتی تصورشو بکنم که یکروز در سن هفتادسالگی، به بهونه ی گرفتن عکس از دندونهام، دوباره بیام اینجا و روی موتور بنشینم و به خاطرات گذشته فکر کنم و خانومم این عکس زیبا رو بگیره. چه زود گذشت و ما چه دیر فهمیدیم، که گذشته، دیگر تکرار نخواهد شد و رفتگان دیگر باز نمی‌گردند.

مادرم جمله ای می گفت، که من هیچگاه به عمقش پی نبرده بودم، تا به امروز که، وقتی به این خاطرات گذشته فکر میکردم و اشک از چشمانم جاری میشد، فهمیدم که، مادرم چی میگفت: افسوس که این مزرعه را آب گرفت، باغبان بیچاره را خواب گرفت!

 در ضمن بغل سینما خرم، مغازه ای بود که گالش و چکمه ی زمستونی می‌فروخت، که داخل گالش‌ها که معمولا زنونه بود، کفی قرمز مینداخت. هرسال، اول زمستون، مادرم از اینجا برای خودش یک جفت گالش مشکی و برای هرکدوم از ما برادرها، یک جفت چکمه می‌خرید و من از اینکه میتونستم، با اینا تو جوب آب، راه برم و پاهام خیس نشه، هم تعجب می کردم، هم خیلی خوشحال می شدم. تعجب برا اینکه چرا آب، داخل کفشم نفوذ نمیکنه، چون هنوز کلمه ی واترپروف، به بازار کلمات نیامده بود. یادش بخیر. هرچی که بود، چه خوش بودیم...

تاریخ نشر مطلب:
شنبه، ۲۷ بهمن ۱۳۹۷






نظرات کاربران





معرفي فيلم هاي روي پرده