نقد و بررسی فیلم «ستیغ اره ای» ساخته مل گیبسون

آرشیا صحافی

پوستر فیلم ستیغ اره ای  (Hacksaw Ridge) ساخته مل گیبسوندر میان بحبوحه ای از آثار نازل ، سطحی، متزلزل و مضمحل اسکار امسال که زیر سایه ی سیاست برای خود اعتبار کسب کردند، یک فیلم توجه مرا به خودش جلب کرد. فیلمی که نکات مثبت و منفی فراوانی دارد و به باور نگارنده با تمام کاستی هایش و البته پرگویی هایش، بهترین فیلم امسال بوده است.

ستیغ اره ای فیلمی است متوسط، که البته بی نهایت میهن پرستانه و متجلی، خوش ساخت، جذاب، خوش تکنیک و سرگرم کننده می باشد. فیلم در قیاس با آثار بسیار نازل امسال اثری گرانبها است. اثری که بعید می دانم به این زودی ها فراموش شود. به باور من اما فیلم علاوه بر رویکرد ضد جنگ اش و انسان خواهی و انسان دوستی اش ایرادات جدی ای در خود دارد...

در بسیاری از فیلم های هالیوودی و نظام تولید ایالات متحده فیلم های جنگی و ضد جنگ ساخته می شود. بعضی از این فیلم ها ضد جنگ است و جنگ را تقبیح می کند و بعضی جنگ را تبلیغ می کند و ابایی از ترویج آن ندارد. حال به اعتقاد من جنگی درست و انسانی است که "دفاعی" باشد و موضع "دفاعی" داشته باشد و "تجاوزکارانه" نباشد. هالیوود به درستی این روش را پی گرفته است اما اگر به لحاظ تاریخی به جنگ های آن ها نگاهی بیاندازیم، متوجه می شویم که نه تنها در این جنگ ها به حق نبوده اند، بلکه به سهولت می توان آنان را متهم به جنگ تجاوزکارانه کرد. اگر به دقت به فیلم هایی نظیر غلاف تمام فلزی، نجات سرباز رایان، مهلکه، تک تیر انداز آمریکایی، "جوخه و... نگاه کنیم، مشاهده می کنیم که در اغلب این فیلم ها آمریکایی ها شخصیت هایی انسانی و مبری از خشونت اند که نقش ناجی را دارند. در واقع این آثار علیه جنگ اند و در عین حال محب جنگ! از مصیبت ها و  آفات و بلایای خانمان سوز جنگ می گویند ولی حقیقت را وارونه نشان می دهند و خود را در لوای انسانیت پنهان می کنند و حائلی برای فریب می سازند، در صورتی که تاریخ می تواند گواه محکمی برای به حق یا ناحق بودن بشر در وقایع تاریخی باشد.

هالیوود حتی تلاش می کند در نقاطی از تاریخ که به حق بوده است یا حق با طرف مقابل نبوده است، اشتباهات مخالفان اش را برجسته کند و مبالغه ای به وجود بیاورد تا جنگ را مصادره به مطلوب کند.در واقع در تمام فیلم های مهم و ضد جنگی هالیوود، مصائب جنگ نشان داده شده و حتی تبیین شده است اما مشروعیت آمریکا در این آثار به چون و چرا کشیده نمی شود. در ستیغ اره ای مخاطب  با بحث تاریخی ای صرف که بخواهد به حق یا نا حق بودن را تشخیص دهد مواجه نیست!  ما با یک مخالف یا مخالف خوان مواجه هستیم که دست به اسلحه نمی برد. دزموند برای دست نبردن به اسلحه مشقت های فراوانی را تحمل می کند؛ از کتک خوردن  و رفتن به بخش روانی گرفته تا ندادن مرخصی و بر هم خوردن ازدواج اش. واقعاً که این بهای گزافی برای حمل نکردن سلاح نیست؟ آیا این عذاب نیست؟ ولی فضا به گونه ای دفاع از میهن است و گویا برای هالیوود ارزشش را دارد.

جالب آنجاست که ما در ابتدای فیلم با پدری طرف بودیم که با توجه به توضیحات بالا موضع مخدوشی نسبت به جنگ داشت و در حسرت دوستان از دست رفته اش بود. ولی همان پدر دوباره لباس جنگ جهانی اول خود را به تن می کند و برای کمک به پسرش دست به دامن فرمانده خود می شود و به قول معروف پارتی بازی می کند! تنها کافی است به این نکته بیاندیشید که نیروهای نظامی در گرماگرم جنگ خونین با ژاپنی ها دادگاهی را تشکیل می دهند تا یک سرباز گمنام که فقط نمی خواهد اسلحه حمل کند و پزشک گروه باشد را محاکمه کنند! از نظرم این منطق در این جنگ و این بازه ی زمانی پذیرفتنی نیست.طوری که ممکن است از یک سو تقویت کننده اعمال انسانی باشد و از سوی دیگر اثر را به ورطه ی سانتیمانتالیسم و گاه شعار بی اندازد. معتقدم مشکل در چینش روایات و ایجاد جذابیت است؛ به گونه ای که این جذابیت افراطی می شود و سعی می کند قهرمان را تا مرز نابودی پیش ببرد و سپس باز گرداند. در این نقطه از فیلم به راحتی می شد این مخالف وجدانی، که تنها یک نفر است را از گروه بیرون راند. به همین سادگی.

از این نوع اشکالات در مرحله ی بعدی قصه هم موجود است.هنگامی که سربازان وارد میدان نبرد می شوند و رویکرد تکنیکال فیلم با نماهایی از بالا و گرفتن لانگ شات ها و انفجار های مهیب و خوفناک رخ می دهد.در همان ابتدا سربازان با آن صخره ی عظیم در لانگ شات مواجه می شوند و نگاهی از پایین به بالای آن می اندازند.         

نکته ی دیگری که باید به آن توجه شایانی داشت "قهرمان پروری" است که با "فردیت" گره خورده است. اساسا در سینمای هالیوود سبک قهرمان پروری فردی است و از فلسفه غرب می آید. فلسفه غرب بر روی یک تفرد  تمرکز کرده است و در هالیوود به قهرمان فردی بیش از قهرمان جمعی بها داده می شود؛ به گونه ای که نمونه ی این نکته را در انواع فیلم ها و گونه های سینمایی اعم از وسترن و سینمای گانگستری و جنگی و ... رویت می کنیم. یک فرد ناجی جمع کثیری است که توانایی های وی را ندارند."فرد" است که تمام مشکلات و سختی ها و مشقت ها را به جان می خرد و تا بتواند به جمعی عاجز خدمت کند. این نکته ای است که سینما را جذاب می کند و جذابیت به بار می آورد و طرح و ایده ی این فردیت همگان را مجذوب می سازد. در این بین اما سازنده نتوانسته همزمان با پرورش یک قهرمان آدم های بد را به خوبی خلق کند. در واقع اصلاً آدم بدی پرداخت نمی شود. ژاپنی ها در فیلم انسان های بدوی و خون خواری اند که همچون اشباح می مانند و از زیر زمین حمله می کنند.

سازنده حتی برای آنها اینقدر احترام قائل نبود که آنها را تبدیل به تیپ کند و شأن و مرتبه ای  به آن ها بدهد. آن ها مشتی جانور خون خوار اند که تنها از زیر زمین بیرون می آیند و شروع به کشتار می کنند. فرمانده ژاپنی ها نیز زمانی که متوجه می شود مخفیگاه آنه ا( به لطف قهرمان فیلم) لو رفته است، هاراگیری (سپوکو) می کند و از بین می رود. سازنده باز هم حاضر نشد هنگامی که آدم بدهایش را تسلیم می کند، آنان را انسان هایی با شرافت نشان دهد بلکه آنها  را خون خوارتر نشان می دهد که قصد فریب و کشتار و جنایت داشته اند.

 در مجموع ستیغ اره ای فیلمی متوسط است پر از نقاط قوت و نواحی پر نقصان، درباره ی یک قهرمان مذهبی که میهن اش را دوست دارد و روح وطن پرستی را بین هم وطنان اش ترویج می کند و بیش از همه موثر است. که در بین فیلم های سیاست زده و سیاست برده ی اسکار امسال _اسکار 2017_ بهترین است.

تاریخ نشر مطلب:
دوشنبه، -۱۰۹ فروردین -۶۲۱






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده