قسمت دوم «قلاده‌های طلا» جعبه سیاه کدام اتفاقات است؟

«کیهان» نوشت: اگر بنا باشد فیلمی درباره آشوب‌های سال ۹۶ با عنوان «قلاده‌های طلای ۲» ساخته شود، قطعا بخشی از این فیلم باید به جعبه سیاه جریان‌های اقتصادی کشور و فرایندهای خارج از دیدی که در این حوزه اتفاق می‌افتد بپردازد. امروز به فیلم‌هایی نیاز داریم که نشان دهد چه کسانی فشار معیشتی را به مردم تحمیل می‌کنند و بی‌عدالتی و گسترش فاصله طبقاتی و بیکاری و تورم و فساد، براساس چه اندیشه‌ای در سطح جامعه گسترش می‌یابد.

اتفاقا امسال بخش ویژه جشنواره عمار که درواقع جنبش واره فرهنگی انقلاب محسوب می‌شود به کار و کارگر اختصاص داشت. در این جشنواره چند فیلم مستند و همچنین داستانی با مضامین اجتماعی و اقتصادی به نمایش درآمد. چون سیاستگذاران این جشنواره به نیکی دریافته‌اند که در کنار پرداختن به موضوعات استراتژیک همچون جبهه مقاومت و مبارزه با استعمار بین‌المللی، جبهه فرهنگی انقلاب مطابق با هویت اصلی و اصیل خود باید در حوزه اجتماعی و برای عدالت نیز به جامعه الگو ارائه دهد.

آن هم در شرایطی که سینمای اجتماعی ما و فیلمسازان مدعی روشنفکری به تکرار مضامین و سیاه‌نمایی دچار شده‌اند و توان تولید فیلم راهگشا و آسیب‌شناسانه درباره معضلات اجتماعی را ندارند. در این شرایط سینمای مستقل از کلیشه‌های شبه روشنفکرانه و آزاد از فرامین جشنواره‌های غربی باید خلأ موجود را پر کنند. و مگر غیر از این است که جشنواره عمار با آرمان پر کردن جاهای خالی و نیازهای واقعی مردم در حوزه فرهنگ و رسانه راه‌اندازی شده است؟ پس در چنین شرایطی، این جنبش فرهنگی و هنری عمار است که باید صدای رسای محرومان و مردم باشد که این راه جدید از سال گذشته در این جشنواره باز شد و امسال هم پیش رفت. همچنانکه مسئولیت همیشگی هنر متعهد از سوی رهبران دینی و انقلابی ما در این زمینه تعریف و ترسیم شده است.

از جمله: «هنر ديني به هيچ وجه به معناي قشري‌گري و تظاهر رياكارانه ديني نيست. اين هنر لزوماً با واژگان ديني به وجود نمي‌آيد. اي بسا هنري صد درصد ديني باشد، اما در آن از واژگان عرفي و ديني استفاده نشده باشد… هنر ديني «عدالت» را در جامعه به صورت يك ارزش معرفي مي‌كند. ولو شما هيچ اسمي از دين و هيچ آيه‌اي از قرآن و هيچ حديثي در باب عدالت در خلال هنرتان نياوريد… شما مي توانيد در باب «عدالت» رساترين سخن را در هنر بياوريد. در اين صورت به هنر ديني توجه كرده‌ايد.»(بیانات رهبر انقلاب در جمع هنرمندان؛ ۸۱/۵/۱)

نوع پرداختن به مضامین اجتماعی در سینمای انقلاب باید سه تفاوت عمده با جنس فیلم‌های اجتماعی شبه روشنفکرانه داشته باشند. در فیلم‌های جشنواره‌ای صرفا به معلول‌ها پرداخته می‌شود اما سینمای انقلاب باید علت‌ها و زمینه‌های بروز معضلات و بی‌عدالتی را نشانه رود. به طور مثال، یکی از منشأهای بی‌عدالتی در جامعه، برخی از نظریه‌پردازها و اساتید رشته‌های اقتصادی و علوم اجتماعی در دانشگاه‌ها هستند که نسخه‌های لیبرال و مطابق با صندوق بین‌المللی پول را برای جامعه تجویز می‌کنند. تفاوت دوم این است که سینمای روشنفکری القاگر یأس، پوچی و بن بست است در حالی که سینمای انقلاب، حماسی است و روحیه مقاومت و مبارزه را در مخاطب خود بر می‌انگیزد. تفاوت سوم هم این است که سینمای متظاهر به روشنفکری فارغ از راهنمایی و نشان دادن مسیرهای گشایش است اما سینمای متعهد باید به طور مستقیم یا غیرمستقیم، چاره‌ای را هم به تماشاگر خود بنماید. این سه شاخص، می‌توانند فیلم عدالتخواه و انقلابی را از فیلم سیاه‌نما و چرک، جدا کنند.

یکی از مسئولیت‌های امروز سینمای انقلاب، فعالیت بیشتر و همچنین تجدید نظر در نحوه بازنمایی رژیم پهلوی است. درحالی که در جبهه مقابل انقلاب هر سال فیلم‌های سینمایی و مستند فراوانی در جهت تطهیر سلطنت ساخته می‌شود، در این سو و طی سال‌های اخیر فقط یک مجموعه مستند با عنوان «در برابر طوفان» به طور واقعی به نقد عملکرد حاکمیت شاهنشاهی در ایران پرداخته است.

بقیه فیلم‌ها یا سریال‌هایی که در این باره ساخته شده‌اند نتوانسته‌اند به طور عمیق و تأثیرگذار به کنه پهلوی وارد شوند. یکی از زمینه‌های ایجاد فتنه در ایران که سینمای انقلاب باید به تقابل با آن بپردازد، کمرنگ کردن وجوه عدالت‌خواهانه انقلاب اسلامی است. متأسفانه به خاطر کم کاری فعالان فرهنگی و رسانه‌ای در نمایش مفسد و مظالم اقتصادی رژیم پهلوی، یک خلأ ایجاد شده که فرصت را برای القای یک فریب در ذهن افراد کم هوش و بی‌دانش فراهم کرده است؛ اینکه عده‌ای همواره در پی القای این دروغ هستند که وضعیت اقتصادی در دوران پهلوی عالی و همه چیز ارزان و بلکه رایگان بود!

این درحالی است که حتی وقتی پای صحبت آنانی که مدافع چنین گزاره‌هایی درباره دوران پیش از انقلاب هستند می‌نشینیم از خودشان می‌شنویم که حتی هزینه تأمین نیازهای ابتدایی خود را هم نداشتند. این انحراف، ناشی از عدم بازنمایی کامل و درست شرایط اجتماعی کشور در دوران پهلوی در محصولات رسانه‌ای، فیلم‌ها و سریال‌هایی است که با این موضوع ساخته شده‌اند. تقلیل معرفی فضای اجتماعی پیش از انقلاب به مسائلی چون رواج برهنگی و غربزدگی، ناخواسته به جذاب نشان دادن آن دوران منجر می‌شود. به همین دلیل هم یکی از خطوط در حال پیگیری شبکه‌های معاند، نمایش فیلم‌فارسی‌های مستهجن است تا از این طریق، تصور و توهمی پرجاذبه از زمان شاه برای برخی از جوانان ایجاد کنند. نظریه‌پردازان و سیاستگذاران فرهنگی جبهه انقلاب باید به فکر یک آنتی‌تز موثر در برابر تز تطهیر رژیم پهلوی باشند. کارنامه پدر و پسر دیکتاتور به قدری سیاه است که روی هر نقطه آن انگشت بگذاریم، می‌توان یک فیلم یا اثر هنری تراژیک ساخت.

مثلا بسیاری از مردم نمی‌دانند که رضاشاه نیز همچون پادشاهان قاجار، بخش‌هایی از خاک ایران را به صورت رایگان به خارجی‌ها واگذار کرده بود. بخش‌هایی چون کوه‌های آرارات که تا قبل از رضاشاه جزو خاک ایران بود و امروز متعلق به ترکیه است یا سرچشمه رود هیرمند که در روزگاری نه چندان دور جزو سرزمین ما بود اما رضاخان آن را هم به افغانستان بخشید و… این‌ها را بگذارید در کنار مبالغ هنگفتی که این قزاق مستبد از ایران خارج و به حساب‌های شخصی خود در خارج از کشور منتقل کرد. همچنانکه فرزندش نیز موقع فرار از دست مردم ایران چنین کاری کرد. چرا در سریال‌هایی که هر سال به مناسبت پیروزی انقلاب ساخته می‌شود هیچ‌اشاره‌ای به این اتفاقات دردناک نمی‌شود؟

تاریخ نشر مطلب:
دوشنبه، ۱۸ دی ۱۳۹۶






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده