گفتگو با رکورددار ممنوع الکاری در تلویزیون/ هر بازیگری، مجری نیست!

از پیشکسوتان اجرا پس از انقلاب است و البته جزو رکوردداران ممنوع الکاری. محمود شهریاری سال ها است فرصت اجرا به دست نیاورده و فعالیتش را در بیرون از سازمان صدا و سیما انجام می دهد. سراغ او رفتیم تا با او در این باره گفتگو کنیم. شهریاری این بار هم بدون تعارف نظرش را گفت و توضیح داد چرا رویه تلویزیون برای جذب بازیگران و به عنوان مجری نادرست است.او می گوید نمونه هایی مثل رامبد جوان و مهران مدیری به این دلیل موفق هستند که بیش از اجرا، بازی می کنند. شهریاری از کامران تفتی نام نمی برد اما اشاره هایش گویا است؛ به عقیده او نمی توان یک بازیگر مجرد را در مقام مجری برنامه «وقتشه» که رسالتش ترویج ازدواج است، پذیرفت. شهریار مقصر اصلی این اتفاق را مدیران تلویزیون می داند و در عین حال معتقد است بیش از همه خود بازیگران متضرر می شوند. روزنامه هفت صبح گفتگویی با این هنرمند انجام داده که قسمتهایی از آن را با هم می خوانیم:

یکی از جدیدترین نسخه هایی که سازمان صدا و سیما برای بالا بردن جذابیت برنامه هایش می پیچد، حضور چهره ها و بازیگران در مقام اجرا است. شما به عنوان کسی که سابقه ای طولانی در امر اجرا دارد، نگاه تان به این رویکرد چگونه است؟

 چهره های مورد علاقه مردم ممکن است جذابیت برنامه را بالا ببرند اما نه به عنوان کسی که دارد برنامه را اجرا می کند. این اتفاق اول از همه به ضرر بازیگرانی است که به سمت اجرا آمده اند چون اجرا با بازیگری دو مقوله کاملا متفاوت است و وقتی بازیگر در نقش مجری ظاهر می شود، مردم حس می کنند آن شخص در حال ایفای نقش است و در دراز مدت به صداقت کلام او شک می کنند که همه اینها به ضرر بازیگران است چون بدترین ضربه به آنها این است که جذابیت شان را برای کارگردان ها از دست می دهند و تجربه ثابت کرده به غیر از چند مورد محدود، سایر بازیگرانی که به سمت اجرا آمده اند در کار بازیگری شان خلل به وجود آمده است.

با اینکه الان به گفته خود بازیگران کار برای شان در سینما و تلویزیون کم شده، اما این هم دلیل نمی شود آنها به سمت اجرا بیایند. باید به این موضوع توجه کرد که چرا هیچ وقت کسانی مثل علی نصیریان، پرویز پرستویی یا رضا کیانیان پیشنهاد اجرا را نمی پذیرند، چون آنها به اهمیت کار خودشان در بازیگری پی برده اند.اما نتیجه برعکس این ماجرا یعنی مجریانی که بازیگر می شوند، همیشه بد نبوده و مثلا نمونه هایی مثل صابر ابر و شهاب حسینی را داریم که کارشان را از اجرا شروع کردند.

نمونه های انگشت شمار داریم.اما در همین ماجرای برعکس کسی را داشتیم که از اجرا به سمت بازیگری رفت و در سریال یوسف پیامبر (ع) بازی کرد و بعد به سمت موسیقی رفت و دوباره به اجرا بازگشت، اما نه مجری کاملی شد، نه خواننده موجهی شد و نه بازیگر قابل. مردم هم در این میان معطل می مانند که فلان فرد را باید در کدام نقشش بپذیرند. این را نه از روی تعصبم به بازیگری بلکه از روی دلسوزی درباره دوستان بازیگر می گویم.

به نظر می آید از زمانی روند استفاده از چهره ها در تلویزیون بیشتر دیده شد که رامبد جوان توانست با اجرایش خندوانه را تبدیل به برنامه ای موفق کند. البته جوان بازیگر کمدی بود و در یک برنامه تخصصی با همین سبک موفق بود.

 به نظر من باید خندوانه را به نوعی جزو استثنائات قرار دهیم چون در خندوانه بازیگری بیشتر چیره است تا اجرا. رامبد جوان هم اول کارگردان و بازیگر خندوانه است. این برنامه واقعا به دلیل همه ویژگی ها و المان هایی که دارد نمی تواند در کنار سایر برنامه های تلویزیون طبقه بندی شود. حتی بخش استندآپ کمدی هم در این برنامه به نوعی بازیگری است. بنابراین موفقیت های خندوانه ربطی به اجرا ندارد و بیشتر به سمت دسته بندی بازیگری می رود.

به نظر شما دورهمی را باید مثل خندوانه در قالب های دیگری دسته بندی کنیم؟

 مهران مدیری در تمام طول برنامه دارد بازی می کند. از آنجایی که «قیمت» در مقابل او با لحنی خاص می گوید «مدیری» تا جایی که در مقابل مهمانان می نشیند، همه از پیش توسط نویسنده نوشته شده است. حتی اگر به صورت بداهه هم حرفی زده می شود، بازیگری اش بر اجرا غالب است. اما این را باید مورد توجه قرار داد که با یک دو برنامه نمی شود کل تلویزیون را ارزیابی کرد و گفت به دلیل موفقیت این دو برنامه پس بازیگران توانایی اداره برنامه را دارند. تلویزیونی را که الان 24 ساعته است و در نزدیک به 30 شبکه برنامه دارد، باید در سطح کلان تر مورد بررسی قرار داد.

ما درباره لطمه ای که بازیگران با تغییر مسیر به سمت اجرا، به کارنامه کاری خود می زنند صحبت کردیم اما این موضوع باعث بیکار شدن مجری ها هم می شود؟

 به نظر من مجری ها بیکار نمی شوند، چون در خارج از صدا و سیما آنقدر همایش و برنامه وجود دارد که مجریان در آنها حضور داشته باشند که مثلا خود من که سال ها است از تلویزیون دور هستم، وقتم پر است. اما چرا هیچ وقت از بازیگران نمی خواهند که این برنامه ها و همایش ها را اجرا کنند؟ چون بخش خصوصی برای خرجی که برای همایش ها و برنامه هایش می کند انتظار بازخورد و نتیجه دارد، بنابراین یک بازیگر توان اداره یک برنامه یا همایش را ندارد و بخش خصوصی هم که به بیت المال متصل نیست که به راحتی از آن خرج کنند.

اما خاستگاه مجریانی مثل شما، تلویزیون است و همایش های خصوصی را نمی توان به عنوان مقیاس پرکاری یک مجری در نظر گرفت.

 بله، درست است. اما وقتی تلویزیون قدر نیروهایی که خودش تربیت کرده را نمی داند، این نیروها هم جذب جاهای دیگر می شوند. وقتی اسماعیل میرفخرایی یا جواد آتش افروز اجرا نمی کنند، آنها متضرر نمی شوند، بلکه تلویزیون دارد ضرر می کند و در نهایت مردم هستند که دیدن یک برنامه استاندارد را از دست می دهند. دقیقا یکی از دلایلی که تلویزیون به سمت بازیگران رفته است، ضعف در کشف و تربیت مجریان کاربلد است. متاسفانه الان مجریانی در تلویزیون هستند که آنقدر از نظر تکنیکی ضعیف عمل می کنند که تلویزیون به ناچار به سمت بازیگران می رود. شاید جالب باشد بدانید که من بارها از مدیران شبکه ها پرسیدم اسم مجری فلان برنامه تان چیست و آن مدیر اسم مجری های شبکه خودش را نمی دانسته، انتظار دارید در این شرایط مردم نام مجری را به یاد بسپارند؟

با توجه به گفته های شما تلویزیون از بازیگران استفاده می کند تا هزینه ای برای تربیت یک مجری نپردازد.

 بله، دقیقا. بازیگران دوربین را می شناسند و به راحتی رابطه برقرار می کنند. در کنار آن فضای استودیو برای شان تعریف شده و از نگاه مخاطب و دوربین نمی ترسند. به همین دلیل هزینه و زمانی برای آشنایی او با این تجهیزات و فضاها صورت نمی گیرد. می بینیم یک بازیگر جلوی دوربین قرار می گیرد و می خواهد نقش یک روانشناس کودک را بازی کند، خوب مردم قبول نمی کنند چون آنها برای مشکلات و سوالات شان احتیاج دارند که یک کارشناس با سابقه را در قاب تلویزیون ببینند. یا در اتفاقی که اخیرا با آن مواجه شدیم، استفاده از بازیگر مجردی بود که اصلا زندگی زناشویی را درک نکرده و می نشیند در مقابل زوج های جوان و آنها را برای ازدواج راهنمایی می کند. کدام عقل سلیمی این برنامه را می پذیرد؟ این آقا اگر می توانست و یا حتی به این موضوع اعتقادی داشت، خودش به ازدواج تن می داد. واقعا نمی دانم تلویزیون تا چه زمانی می خواهد با این بار کج طی مسیر کند چون واقعا به مقصد نمی رسد.

برای بیرون رفتن از این بحران چه باید کرد؟

 تلویزیون باید خودش را پیدا کند، از مجریان قدیمی که از رسانه ملی دور شده اند دلجویی کند. راه نجات تلویزیون بازگرداندن مجریانی است که اجرا، رسانه و ذائقه مردم را می شناختند و در کلام شان صداقتی وجود داشت و برای جذب بیننده، بازیگری نمی کردند. با معضل دیگری هم که تلویزیون روبرو شده، کپی برداری از روی شبکه های ماهواره ای است. تلویزیون ایران بالغ بر 60 سال قدمت دارد و هزاران کارمند، اما از روی دست تلویزیونی که 20 کارمند دارد، شوی استعدادیابی کپی می کند. من واقعا غصه می خورم، وقتی در برنامه تلویزیون حتی جملاتی را می شنوم که عینا در برنامه های ماهواره ای گفته می شود.

به لحاظ مالی هم تفاوت بین انتخاب یک مجری یا یک چهره مشهور برای یک برنامه وجود دارد؟ یعنی تلویزیون حاضر است این تفاوت و بار مالی را بپذیرد اما همچنان انتخاب بازیگران را به برگرداندن مجری های قدیمی ترجیح می دهد؟

سیاست های غلطی وجود دارد که تلویزیون به این سمت رفته است. چون پول حاصل کار و تولید مداومی نیست که تلویزیون با تحمل سختی ها به دست آورده باشد. پول تلویزیون پول بیت المال است و آن را به هر شکلی که می خواهند هزینه می کنند. برای ساخت برنامه هایی که بیننده را به تلویزیون برگرداند، همیشه ابراز می کنند که کمبود بودجه دارند و برنامه سازان را به سمت اسپانسرها و حامیان مالی می فرستند. به همین ترتیب همه چیز از کنترل خارج می شود و حتی حامیان مالی شرط و شروط می گذارند و الی آخر.

اما من واقعا نمی دانم که مدیران تلویزیون چه زمانی قرار است در این زمینه هوشیاری لازم را به دست بیاورند. اگر شبکه های خصوصی داشتیم و می توانستند از طریق ایجاد شبکه ها درآمد کسب کنند، معلوم می شد که چقدر تلویزیون موفق است. اما الان هیچ متر و معیاری برای سنجش درست وجود ندارد و رقابتی سازنده شکل نمی گیرد، پول ها و منابع مالی هم به همین طریق صرف می شود.

تاریخ نشر مطلب:
سه شنبه، ۰۹ آبان ۱۳۹۶






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده