مصاحبه اختصاصی با «حسین کُندُری» کارگردان فیلم «شَنِل»:در سینما هر کسی به فکر منافع خودش است!

جمشید خاوری: «حسین کُندری» در عرصه تصویر،  بیشتر به عنوان مدیر فیلمبرداری شناخته می شود اما از آنجا که دغدغۀ کارگردانی هم داشته به سراغ ساخت فیلمهای مستند و کوتاه رفته تا سال 94 که اولین فیلم بلندش را ساخت و یکسال بعد هم به سراغ «شنل» دومین فیلم سینمایی خود رفت و ظاهرا از حالا به بعد قرار است بیشتر روی کارگردانی متمرکز باشد. به بهانۀ اکران فیلم «شنل» در سینماهای کشور با وی گفتگویی انجام داده ایم که از نظرتان می گذرد:

*هر فیلمسازی معمولا یک دغدغه دارد که آنرا به فیلم تبدیل می کند. دغدغه شما برای ساخت «شنل» چه بود؟

- ما یک دغدغۀ فرمی داشتیم و یک دغدغۀ محتوایی. اگر دقت کنید می بینید که در سینمای ما اکثر فیلمها از لحاظ ساختاری؛ کم داستان هستند. به این معنی که یک شروع خوب دارند ولی با یک میانۀ خالی به یک پایانِ نسبی می رسند. دغدغۀ ما این بود که یک داستانِ پر از جزئیات را روایت کنیم که در میانه، پر از ماجرا و اتفاق باشد.

*شما یک ایدۀ بکر دارید که مربوط به سوء استفاده از شناسنامه است و یک موضوع اجتماعی که به مهاجران مربوط است. از کدام به کدام رسیدید؟

-ایدۀ سوءاستفاده از شناسنامه را از اول داشتیم. در نسخه های اولیه، این اتفاقها برای یک دختر ایرانی رخ می داد اما بعد از تحقیقاتی که پیرامون مهاجران افغان در ایران داشتیم به این نتیجه رسیدیم که قهرمان داستان را تبدیل کنیم به یک دختر افغان...

*باران کوثری چقدر توانسته تصویری باورپذیر از یک دختر افغان ارائه کند؟

-او بازیگر فوق العاده با هوشی است و در صحبت هایی که قبل از شروع کار با هم داشتیم به یک جمع بندی مشترک از این نقش رسیدیم و به نظرم او کاراکتر «صحرا» را به درستی بازی کرده است.

*با توجه به اینکه شما هم فیلمبردار کار هستید و هم کارگردانی را انجام داده اید بفرمایید که این وظایف تداخلی ایجاد نمی کرد و برای کدام یک، انرژی بیشتری می گذاشتید؟

-چون قسمت بیشتری از رزومۀ کاری من مربوط به فیلمبرداری است قطعا انرژی عجیب و غریبی از من نمی گیرد. از طرف دیگر من یک گروهِ خوب دارم که خیالم را از بابت تصویر راحت می کنند و بهتر می توانم انرژی خودم را برای کارگردانی بگذارم.

* در یکی از صحنه های فیلمِ شَنل، سخنرانی «ترامپ» رئیس جمهور آمریکا علیه مهاجران پخش می شود. در حالیکه قهرمان فیلم شما هم یک مهاجرِ مستاصل و بی پناه است. به نوعی می خواستید بگویید که ما ایرانی ها در برابر مهاجران، در درون خودمان یک «ترامپ» داریم؟!

-شما این حس را داشتید؟

*بله.

-وقتی شما به این حس رسیدید طبیعتا خیلی از تماشاگران هم مثل شما هستند و این نشان می دهد پشت این فیلم یک تفکری وجود دارد که تماشاگر را به چالش می کشد.

* نکته دیگری که در فیلمنامه خوب پرداخته شده منفعت طلبی آدمهاست. یعنی وقتی پای منافع وسط می آید حتی آدم خوب ها، ذات خود را نشان می دهند...

- نگاه من به عنوان فیلمساز این است که عکس العمل آدمها به رخدادها وابسته به موقعیت و شرایطی است که درآن قرار می گیرند. متاسفانه جامعۀ ما دارد به سمتی پیش می رود که آدمها فقط به منافع شخصی شان می اندیشند...

*فیلم قبلی شما (اینجا کسی نمی میرد) اکران محدودی در گروه «هنر و تجربه» داشت. چقدر تلاش کردید که برای فیلم دومتان اکران وسیع تری بگیرید؟

- حقیقتش خیلی تلاش کردیم که اکران وسیع تری بگیریم ولی متاسفانه شرایط اکران در سینمای ایران خیلی پیچیده است. هیچ وقت شما نمی توانید به آنچه ایده آلتان هست دست پیدا کنید. در نتیجه دچار فیلم سوزی می شویم و فیلمها آن طور که باید، دیده نمی شوند. از طرف دیگر، با نفوذی که سینمادارها دارند آنها تصمیم می گیرند چه فیلمی دیده شود و چه فیلمی دیده نشود،  در نتیجه با اکران فیلمهای سخیف و مبتذل، سطح سلیقه تماشاگر را پایین می آورند. در کشور ما مدیریت سینما، «فرهنگی» نیست؛ «مادی» است!

* با این حساب شما به وجود مافیای اکران در سینما اعتقاد دارید؟

- من به منافع شخصی، بیشتر اعتقاد دارم. وقتی شما می گویید «مافیا» یعنی اینکه یک تشکیلات وسیع با ایدئولوژی و استراتژِی دقیق پشت پرده وجود دارد در حالیکه اینطور نیست. در این سینما هر کسی به دنبال منافع خودش است.

*علاوه بر اشخاص، متاسفانه می بینیم که نهادها و سازمانهای مختلف نیز هرکدام ساز خودشان را می زنند و در این زمینه برای مجوزی که ارشاد بابت نمایش فیلم می دهد ارزشی قائل نیستند...

-هر نهادی سیاست خود را دنبال می کند و  کاری انجام می دهد که به نفع حزب و گروه خود باشد. در نتیجه سود و زیان طرف مقابل حتی گروه های مستقل برایشان اهمیتی ندارد. این یک بحث کلان است و تا مدیران رده بالای فرهنگی نخواهند، وضعیت درست نخواهد شد. باید به فیلمهای فرهنگی و شریف که با عشق ساخته شده اند به اندازۀ فیلمهای دیگر فرصت اکران داده شود. نه اینکه بهترین سالنها و بهترین سانسها را به فیلمهای گیشه ای بدهند که صاحبشان نفوذ دارند یا به صاحبان سینما سفارش شده اند!

*یکی از انتقادهایی که به فیلم وارد می شود این است که بعضی از تماشاگران از پایان بندی فیلم، راضی نیستند...

- پایان بندىِ فیلم بحث پیچیده اى است. برای «شنل» شاید چهار تا پنج پایان بندی داشتیم که البته باید بگویم که پایان بندى ایده آل من را سیستم حاکم بر سینماى ایران نمى پذیرد ...

* کدام پایان بندی، مد نظر شما بود؟

-در آن پایان بندی، ضدقهرمان و شخصی که اخاذی می‌کند پیروز می شود و صحرا (باران کوثری) متوجه می شود که در برابر نیروهای محیط اطرافش قدرتی ندارد. این پایان مورد موافقت قرار نگرفت و پیشنهادهاى زیادی براى پایان فیلم داشتیم که همگى به غیر از پایان فعلى فیلم، دور از واقعیت بود و دوست نداشتیم که این اتفاق رخ بدهد زیرا مخاطب ٩٠ دقیقه یک داستان رئال مشاهده مى کند و فیلم را از منطق واقعیت دنبال می کند بنابراین سعی کردیم با انتخابِ پایانِ فعلی، با مخاطب صادق باشیم و دروغ نگوییم.

تاریخ نشر مطلب:
جمعه، ۱۰ آذر ۱۳۹۶






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده