گفتند شما نباید فیلم جنگی بسازید!

گفتگوی اختصاصی با حمید زرگر نژاد، کارگردان فیلم سینمایی «ماهورا»

گفتند شما نباید فیلم جنگی بسازید!

جمشید خاوری: «حمید زرگرنژاد» سه سال پس از «پایان خدمت» دومین فیلم سینمایی خود را ساخته است. «ماهورا» که بر اساس یک داستان واقعی شکل گرفته قصۀ تهاجم عراقی ها در روزهای آغازین جنگ به روستایی مرزی در خوزستان است. فیلم برای نخستین بار در جشنواره سی و ششم فجر به نمایش درآمد . اکران عمومی اش نیز از 11 مهرماه شروع شده و همچنان ادامه دارد. اکرانی که البته مطابق انتظار سازنده اش نیست و «زرگر نژاد» در گفتگو با ما بیشتر از هر چیز در این باره صحبت کرده است:

* ایده ساخت «ماهورا» از مستندی به نام حلقه در خاک می آید که سالها قبل ساخته بودید. همین طور است؟

- بله. حدود 10 سال قبل در خرمشهر مشغول ساخت فیلمی بودیم که ماجرای «ماهور» را از زبان یکی از اهالی شنیدم و براساس آن، فیلم مستند «حلقه در خاک» را برای تلویزیون ساختم. با توجه به اینکه براساس مستندهایی که من ساخته ام فیلمهای سینمایی زیادی مثل «روز سوم» و «شب واقعه» ساخته شده؛ تصمیم گرفتم این یکی را قبل از اینکه دیگران به سراغش بروند خودم تبدیل به فیلم سینمایی کنم.

*این ماجرا چه چیزی داشت که فکر می کردیدپتانسیلِ تبدیل شدن به اثری سینمایی رادارد؟

-اتحاد مردم روستایی که این اتفاق آنجا روی داده، دوستی و ارتباط مردم ایران و عراق قبل از جنگ، فداکاری مرزنشینان عرب و بالاخره متفاوت بودن قهرمان داستان نسبت با سایر قهرمانانی که تا کنون در فیلمهای جنگی دیده ایم...

*قهرمان های واقعی این ماجرا هنوز زنده هستند؟ فکر می کنم سال قبل بود که احسان علیخانی آنها را به «ماه عسل» دعوت کرد...

_ از جمع کسانی که این واقعه را به چشم دیده اند خانمی که آن موقع عروس بوده، هنوز زنده است و مردی که ساعد سهیلی نقشش را بازی می کند. کسانی که به «ماه عسل» آمده بودند از خانواده و اقوامِ نفرات اصلی بودند.

*ساخت فیلم سینمایی در ایران کار سختی است و از آن دشوارتر، ساخت فیلم جنگی است. مخصوصا اینکه مجبور بودید در یک جغرافیای بکر مثل تالاب هور کار کنید...

-در تائید حرف شما برای سخت بودن شرایط، فقط این را بگویم که همۀ صحنه های فیلم در شرایطی اتفاق می افتد که ما یا روی آب هستیم یا اطرافمان پر از آب است. چهار ماه طول کشید تا این روستایی که در فیلم می بینید را بازسازی کنیم. همه خانه ها را خودمان ساختیم. فیلمبرداری در بدترین شرایط آب و هوایی سه ماه طول کشید.

*ظاهرا نهادهای متولی سینمای دفاع مقدس از شما چندان حمایت نکردند و دستتان خیلی خالی بوده؟

-حمایت شان فقط این بود که یک هلی کوپتر را در اختیار ما گذاشتند و گفتند بالای سرتان نیم ساعت می چرخد. خواستید فیلم بگیرید؛ نخواستید هم می رود! باورش سخت است ولی ما وسط فیلمبرداری، سه روز کار را تعطیل کردیم چون یک کلاشینکف نداشتیم! این «جیپ» هایی که در فیلم می بینید همه یک جیپ است که ما بر اساس داستان، رنگش را تغییر می دادیم! یعنی صبح به جای جیپ  ایرانی استفاده می کردیم و بعد فورا آن را رنگ می زدیم تا عصر به عنوان جیپ عراقی جلوی دوربین ببریم.

*می گویند دولت از فیلمهای جنگی حمایت ویژه ای می کند. مثلا برای فیلمی که این روزها در حال ساخت است برای یک سکانس، صد خودروی نظامی آفیش کرده اند و همه نوع امکاناتی داده اند!

- شاید خنده دار باشد اما حتی یک کلاه و لباس خلبانی به ما ندادند که رفتیم از میدان حسن آباد خریدیم! همین محدودیت ها باعث شد که من حدود 38 سکانس از فیلمنامه را حذف کنم.

*پس چرا مسئولین این همه شعار حمایت از سینمای دفاع مقدس می دهند؟

-همان طور که می گوئید این حرفها در حد «شعار» است. الان وضعیتی در سینمای ما حکمفرماست که یک عده خودشان را قیم سینمای دفاع مقدس می دانند و میلیاردی هم پول می گیرند اما بقیه را به جمع خودشان راه نمی دهند. به ما که می رسد می گویند بودجه ندارند! یکی مثل من با ساخت «ماهورا» نشان داد که با دست خالی و بودجه کم در بخش خصوصی هم می توان فیلم جنگی ساخت؛ بنابراین آنهایی که کارشان گرفتن بودجه های کلان برای ساخت فیلمهای جنگی است احساس خطر کردند. حمایت که نکردند هیچ؛ حتی فیلم را هم دارند می زنند. سالن نمی دهند. سانس خوب نمی دهند...

* به فیلم شما هم حدود 25 سالن داده اند که به نظرم تعدادش زیاد نیست ...

-  دادن 25 سالن به «ماهورا» نسبت به بقیه فیلمها، خیلی کم است. ضمنا سالن با روزی یک سانس چه فایده دارد؟ الان در اهواز یک سانس ساعت 11 صبح داده اند. مشخص است که در آن ساعت به خاطر گرما و شرایط محیطی کسی نمی رود پشتِ بازار ماهی فروشها فیلم ما را ببیند. حمایت های ارگانی هم برای نور چشمی ها و فیلمهای خاص است. مگر ندیده اند که دانش آموزان را با اتوبوس به دیدن فیلمی که خودشان می خواهند می برند؟خودم شاهد بودم طرف آمد جلوی یک سینما، کارت کشیده و بلیت خریده که فلان فیلم پرفروش شود. بدون اینکه تماشاگری برود داخل سینما. به مسئول فلان نهاد گرفتم چرا برای «ماهورا» اکران های دانشگاهی نمی گذارید؟ گفت همۀ بودجه ما برای اکران فلان فیلم خرج شده و دیگر پول نداریم!

*شاید یکی از دلایلی که باعث شده از فیلم شما حمایت نشود این است که قهرمان «ماهورا» مثل بقیه قهرمان هایی که تا کنون در فیلمهای جنگی ایرانی دیده ایم کلیشه ای نیست. قهرمان شما «حاجی» و «سید» نیست. نماز شب نمی خواند. چهره نورانی ندارد، بلکه یک قاچاقچی است که می رود دختری که دوست دارد را می دزدد!

-بله این درست است اما من براساس یک ماجرای واقعی فیلم ساخته ام. همه این آدمها واقعا  وجود داشته اند. فداکاری کرده اند. جلوی دشمن ایستاده اند.در هر کشور دیگری که این فیلم ساخته می شد از آن به عنوان یک سند برای محکوم کردن طرفِ مقابل استفاده می کردند. ما در فیلم نشان دادیم که چطور بعثی ها جنایت جنگی کردند و 27 نفر از مردهای ایرانی را زنده به گور کردند. ما به یکی از واقعیت های مغفول ماندۀ جنگ تحمیلی و قهرمانان گمنام دفاع مقدس پرداخته ایم و سزاوار این همه بی توجهی نیستیم. من فکر می کنم که با این کارها دارند به امثال حمید زرگرنژاد، می گویند شما فیلم جنگی نسازید! ملاک ساخت فیلم جنگی این نیست که من تجربه ساخت صد مستند دارم. من خودم بچه جنوب هستم و آن جغرافیا را می شناسم. من چهار سال برای نوشتن فیلمنامه تحقیق کرده ام... ظاهرا ملاک، چیزهای دیگری است که مدیران میانی و رده پایین تعیین می کنند.

*فضای فیلم بین ژانر عاشقانه و جنگی سرگردان است. بالاخره«ماهورا» فیلمی عاشقانه است یا جنگی؟

- در واقع عشق، جنگ را در خود حل می کند. عشق و زندگی بر جنگ برتری دارد. حرف «ماهورا» این است که ایرانی ها عاشق زندگی و صلح هستند. «جنگ» یک میهمان ناخوانده بود که آمد و زندگی خیلی ها را نابود کرد.

*در ابتدا قصد داشتید که از محسن تنابنده برای ایفای نقش اصلی استفاده کنید ولی بعد این نقش به ساعد سهیلی رسید. این دو بازیگر حدود 20 سال اختلاف سنی دارند. این اختلاف سن در قصه مهم نبود؟ خللی ایجاد نمی کرد که قهرمان قصه جوان تر باشد؟

-وقتی همکاری آقای تنابنده منتفی شد قطعا فیلمنامه براساس بازیگرِ جدید نیاز به بازنویسی داشت که ما انجام دادیم. اتفاقا بهتر هم شد چون به واقعیت نزدیک تر است. آن سالها جوانها زودتر بالغ می شدند. مخصوصا در جنوب و بچه های روستا به خاطر فعالیت هایی که داشتند زودتر از بچه های شهری رشد می کردند و مرد می شدند. اگر دقت کنید می بینید که در جنگ، سن فرماندهان ما معمولا زیر 30 سال بود.

*بعضی ها اعتقاد دارند که لحن و لهجه بازیگران فیلم، در نیامده. چون به زبان عربی تسلط نداشتند. البته به جز بازیگری مثل احمد کاوری که لهجه اش مشکلی ندارد چون اصالتا جنوبی هست...

-در این باره باید جنوبی ها نظر بدهند که خوشبختانه خوزستانی ها، لهجۀ فیلم را تائید کرده اند. آنهایی که از روی ناآگاهی  انتقاد می کنند تصورشان از لهجۀ عربی، لهجه ای است که قبلا از زبان بازیگران در فیلمهای دیگر شنیده اند. لهجۀ عربی درست، این چیزی است که در «ماهورا» وجود دارد.

*اینکه بازیگران در میان دیالوگهای عربی، ناگهان کلمات فارسی به کار می برند هم درست است؟

-عین کاری است که عربها می کنند. آنها هنگام عربی حرف زدن، از کلمات فارسی هم استفاده می کنند. چون دامنه لغاتِ فارسی یک عرب زبان، محدود است؛ می بایست برای بیان منظور خود از کلمات فارسی هم استفاده کند. بقیه قومیت هایی که در ایران هستند نیز حرف زدنشان همین گونه است.

*با استفاده از درصد می توانید بگویید که چند درصد از فیلم، واقعیت و چند درصد حاصل تخیل ذهن شما به عنوان فیلمنامه نویس است؟

-نمی توان دقیقا جواب داد. اصل ماجرا و آدمها همگی واقعا وجود داشته اند ولی نوع روایت و روابط آدمها حاصل تخیل من است. بعضی جاها نویسنده مجبور است به خاطر اینکه درام شکل بگیرد چیزهایی را به قصه اضافه نماید یا در احساسات آدمها اغراق کند.

*حالا بعد از تجربۀ «پایان خدمت» و «ماهورا»، سومین فیلمتان را در چه ژانری خواهید ساخت؟

-یک فیلمنامۀ اجتماعی نوشته ام. دو سال است به شورای پروانه ساخت داده ام ولی تصویب نمی کنند.

*چرا؟

-نمی دانم. هر راهی هم شما فکر کنید رفته ام ولی هنوز به نتیجه نرسیده.

*با این شرایط باز هم قصد فیلمسازی دارید؟

-بله و مطمئنم موفق خواهم شد. 10 سال پیش آن کارمندی که پشت میزش در وزارت ارشاد نشسته بود و نگذاشت من فیلم بسازم حالا بازنشسته شده و معلوم نیست کجاست؛ ولی هستم و دارم فیلم می سازم. مطمئن باشید آنهایی که دارند جلوی پای جوانها سنگ می اندازند تا نسل جدید وارد سینما نشود در آینده سرشان پایین خواهد بود./

 

تاریخ نشر مطلب:
شنبه، ۱۹ آبان ۱۳۹۷






نظرات کاربران



معرفي فيلم هاي روي پرده